سلام با عرض خسته نباشید خواستم بگم خرافات زیادی در بین مسلمانان از بعد از رحلت پیامبر بین مذاهب و فرقه های گوناگون منشعب از اسلام واقعی رواج پیدا کرده و همچنان گریبان گیر مسلمانان است لذا با توجه به این که از بعد از رحلت پیامبر به وسیله احادیث جعلی ترویج می شوند باید بدون سند معتبر به آنها پایبند بود کتاب جناب آقای ترکاشوند را خوانده ام و میشود گفت تمام روایات و احادیث و آیاتی که ذکر فرموده با ذکر منبع می باشد شما هم اگر میتوانید ۱۰۰۰ صفحه سند بیارید که ایشان دچار اشتباه شده اند با تشکر
السلام علی من اتبع الهدی
منبع آوردن زمانی به درد می خورد که شخص منبع شناس باشد، نه اینکه منابع درست و غلط را کنار هم ردیف کند و اعتبار راویات را بر اساس میل خود، و نه بر اساس ضوابط علم رجال، تعیین کند و معیارش این باشد که هر راوی که سخن دلخواه او را بزند تایید کند و هر راوی که سخن خلاف او بزند رد کند.
بله، در تاریخ جعلیاتی رخ داده و مهمترین جعلیات توسط افرادی رخ داده که با سوءاستفاده از بیخبری افراد، خود را عالم معرفی کردهاند.
اگر ایشان هزار صفحه کتاب نوشته، بحار الانوار مرحوم مجلسی ۱۱۰ جلد کتاب است که به طور متوسط هر کدام حدود ۴۰۰ صفحه است. آیا معیار اعتبار علمی زیاد بودن صفحات است یا بررسی علمی؟
ظاهرا نقد حقیر را نخوانده و صرفا از روی علاقهای که به آقای ترکاشوند پیدا کردهاید سخن میگویید.
من ۴۰ صفحه بیشتر ننوشتم اما همه نوشتهام نشان دادن این است که نویسنده این کتاب، بر اساس دلخواه خود سخن میگوید نه بر اساس شواهد علمی؛ و متاسفانه در نقل قولهایش با کم و زیاد کردن نقل قولها مرتکب اشتباهاتی عظیم (و چهبسا سوءاستفاده) شده است.
بزرگوار، نمیگم کل کتاب رو، ولی شده تا حالا بری ۱۰۰ صفحه این کتاب رو دقیق بخونی؟ تخصص شما در حوزه آیات و روایات هست؟ انصاف هم خوب چیزیه.
شما که میفرمایید سند معتبر، خود آقای ترکاشوند صریحا گفته که در استفاده از منابع روایی، بررسی خاصی روی اسناد روایات نکرده… انصاف لطفا، انصاف
من بعد از خواندن حدود ۲۰۰ صفحه اول این کتاب از خواندن ادامه آن منصرف شدم…
در واقع غرض ورزی و غیر واقعی بودن استدلالات نویسنده بیش از حد است .
بر خلاف سخن نویسنده در اول کتاب ، به نظر میرسد ایشان بیش از اینکه دنبال حقیقت باشد به دنبال اثبات افکار خودش است.
به نظر بنده کتاب آقای ترکاشوند اثر ارزشمندیست از جهت شناخت شرایط زمانیِ عصر نزول و پیش از آن . ایشان به زیبایی توانستند فضای آن زمان را با توجه به روایات به تصویر بکشند . استفاده از روایات حتی ضعیف برای فهم شرایط آن زمان بلامانع است .. قطعا چیزی که امروزه ما بنام پوشش و حجاب میدانیم با چیزی که در عصر نزول مطرح بوده فرسنگها فاصله دارد.. وبه نظر میرسد بدحجابترینِ زن در زمان حال ما با بدحجاب آن زمان فاصله بسیار دارد وحتی این بدترین از بهترین آن زمان به مراتب پوشیده تر باشد.
سلام علیکم
کتابی خوب است که نویسنده روش تحقیق درستی داشته باشد و با کم و زیاد کردن نقل قولها تاریخ را تحریف نکند . کتابی که کاملا جهت دار نوشته شود و فقط وقایعی که تایید مدعاست بیاید و وقایعی که مدعا را رد می کند حذف شود برای هیاهو و فریب مردم به درد می خورد و کتاب علمی نیست هرچند افراد غیرمتخصص این گونه کتابها را بپسندند!
بله، حجاب در سال ۷ هجرت نازل شد و قبل از وجوب آن بسیاری از مسلمانان بی حجاب بودند همان گونه که حرمت شراب هم در چند سال بعد از هجرت نازل شد و بسیاری از مسلمانان تا پیش از حرمت شراب، شراب می خوردند. آیا اگر کسی گزارشهای شرابخواری مسلمانان قبل از نزول آیه حرمت را ردیف کند تا نتیجه بگیرد که شرابخواری عادی بوده و حرام نیست، تاریخ را تحریف نکرده است؟
پیشنهاد می کنم مناظره بنده با آقای ترکاشوند را تماشا کنید و حداقل پاورپوینت بنده را مرور کنید و کتابهایی که معرفی کرده ام را بخوانید تا ببینید آیا واقعا کار ایشان تحریف تاریخ بوده یا روشنگری؟ http://www.souzanchi.ir/a-debate-on-hijab/
به گمانم شما حتی همین مقاله حقیر را نخوانده اید که چنین نظری نوشته اید. زیرا محل بحث من صرفا این نبوده که روایات ضعیف است یا خیر. بلکه عمده بحث من نشان دادن این بوده که ادعاها بیش از آنکه ناشی از تتبع باشد ناشی از تحریف واقعیات است.
الحمدلله اخیرا سه جلد کتاب با عنوان حجاب پژوهی توسط مرکز تحقیقات زنان و خانواده نوشته شده و بزودی منتشر می شود تمامی مدعیات آقای ترکاشوند را با روشهای صحیح تحقیق تاریخی در تاریخ بررسی کرده و نشان داده که بسیاری از مدعیات ایشان (مانند رواج برهنگی در زمان نزول آیه و …) دروغی بیش نیست.
من تصادفی به جستجوی نامتان برآمدم و این نوشتهها را در اینترنت یافتم. امیدوارم هنوز هم به سایتتان سر بزنید و نوشتهام را بخوانید.
همه چیز به کنار؛ ای کاش که قدری مؤدبانهتر و از موضع یک حقیقتجوی متواضع صحبت و نقد میکردید. شما فلسفه خواندهاید. خدا نکند از حقیقتجویی نومید شده، و بی اعتقاد به امکان دریافت رحمت خدا در کشف حقائق هر شیوۀ سلوک علمی را بر خود هموار دیده باشید.
من شما را در زمان دانشجویی میشناختم و از دوستان شما هستم. گرچه همان زمانها هم به رفتارتان نقد داشتم. دوست عزیز و گرامی! مکر ورزی کار خدا نیست و کسی که مکار بودن را صفت خدا وانمود میکند خود شیطانی است که میخواهد از جانب خدا سخن بگوید.
متأسفانه در این عبارات هم لحنتان لحن آدم جویای حقیقت نیست؛ لحن کسی است که خود را برخوردار از حقیقت میداند.
از آن بدتر شیوۀ تندخویانهای است که مثل همۀ مدعیان برخورداری از حقیقت و ارتباط با خدا دارید؛ لحنی سرشار از گفتههای قاطع و حرفهای خود را وحیانی انگاشتن، و سرشار از توهین به رقیب فکری، و خالی از کمترین تواضع. اجازه دهید برادرانه و دوستانه شما را از این شیوه نهی کنم. شما اکنون در این عباراتتان خود عین تکرار قرون وسطا هستید.
این را بخوانید و لحن آخوندیتان را مزمزه کنید: «تمامی مدعیات آقای ترکاشوند را با روشهای صحیح تحقیق تاریخی در تاریخ بررسی کرده و نشان داده که بسیاری از مدعیات ایشان دروغی بیش نیست».
تعبیرهای «تمامی» نشان از همین تمایلتان به کلیگویی آخوندانه دارد. آخر واقعاً چه نیازی به زورگویی و صدور سورهای عام است؟ عبارت «روشهای صحیح» نشان میدهد به این مبنای معرفتی پایبند هستید که میشود روشی صحیح و نهایی و قاطع برای کشف حقایق (آن هم در امور تاریخی مربوط به ۱۴۰۰ سال پیش) داشت. متهم کردن طرف مقابل به دروغگویی نیز نمونۀ رفتار غیراخلاقی با تفکر مخالف است.
ما قرار بوده است با دینورزی اخلاقیتر باشیم. این تفکر غلط است که خداوند شرور را برای این آفریده است که مؤمنان با بهرهجویی از مکر الهی از آنها به نفع خودشان بهرهبرداری کنند. همۀ ما انسانها نیازمند رحمت خداییم و باید مثل انسانهایی همسو و همسطح و نیازمند رحمت خدا با هم سخن بگوییم.
حسن و قبح امور عقلی اند؛ نه شرعی. حسن و قبح اموری اعتباری نیستند که صرفاً در ذهن ما وجود داشته باشند. حق مفهومی عینی است. پس حتی اگر در قرآن هم آیهای باشد که برخلاف اخلاق حکم بدهد شیطانی است. بد صحبت کردن با مخالف خلاف اخلاق است. متواضع نبودن و کلیگویانه حرف زدن و خود را در موضع مالک حقیقت نشاندن خلاف اخلاق است. متهم کردن یک محقق که نشسته است و بدون دریافت ریالی پول دارد کار فرهنگی میکند و یکی از طرفین بازی کشف حقیقتی شده است که ما خود را طرف دیگرش میدانیم هم خلاف اخلاق است. ای کاش دین شما به این اخلاقیات فرمان میداد و اینها را مهمتر از بسیاری ظواهر میانگاشت.
سلام علیکم
ضمن تشکر از نقد شما
در مورد سخنان شما دو نکته به نظرم میرسد.
اول اینکه آیا احساس نمیکنید خودتان هم در این نقدتان دچار تناقضگویی شده اید؟
یکجا از موضعی نسبیگرایانه مرا به خاطر کاربرد عبارت «روش صحیح» نقد کرده و نوشتهاید: «عبارت «روشهای صحیح» نشان میدهد به این مبنای معرفتی پایبند هستید که میشود روشی صحیح و نهایی و قاطع برای کشف حقایق (آن هم در امور تاریخی مربوط به ۱۴۰۰ سال پیش) داشت.»
چند سطر بعد خودتان در موضع قاطع و صریح حکم کرده اید «حسن و قبح امور عقلی اند؛ نه شرعی. حسن و قبح اموری اعتباری نیستند که صرفاً در ذهن ما وجود داشته باشند. حق مفهومی عینی است.»
از سویی مرا از اینکه درباره دیگران قضاوت اخلاقی کرده ام برحذر داشته اید و گفته اید «متأسفانه در این عبارات هم لحنتان لحن آدم جویای حقیقت نیست؛ لحن کسی است که خود را برخوردار از حقیقت میداند. از آن بدتر شیوۀ تندخویانهای است که مثل همۀ مدعیان برخورداری از حقیقت و ارتباط با خدا دارید؛ لحنی سرشار از گفتههای قاطع و حرفهای خود را وحیانی انگاشتن، و سرشار از توهین به رقیب فکری، و خالی از کمترین تواضع.» و از سوی دیگر تنها موردی که از این متن سراسر توهین من آورده اید همین جمله است که ««تمامی مدعیات آقای ترکاشوند را با روشهای صحیح تحقیق تاریخی در تاریخ بررسی کرده و نشان داده که بسیاری از مدعیات ایشان دروغی بیش نیست». و اتفاقا این جمله ای است که در متن بنده وجود ندارد!!!!
و در انتهای کلامتان خود شما به صراحت بنده را متهم به بی اخلاقی کرده اید. اگر واقعا نمی توان درباره دیگران قضاوت اخلاقی کرد چرا شما درباره من قضاوت می کنید؟!!!
آیا لازمه این گونه موضع گیری شما این نیست فقط امثال شما حق دارید ما را متهم کنید اما ما حق نداریم کسی را ولو با ارائه شواهد و قرائن به چیزی متهم کنیم؟
نکته دوم این است که موضع من همین نکته اخیر شماست. یعنی حق را امری عینی می دانم که با روشهای صحیح می توان بدان رسید
بنده بسیاری از افراد را نقد کرده ام که در همین سایتم می توانید ببینید ولی تعابیر نسبتا تند درباره نویسنده مطلب (و البته نه آنچه شما به من نسبت داده اید که در متن من وجود ندارد) که یک نحوه قضاوت درباره فریبکاری وی را نشان می دهد را فقط در مورد آقای ترکاشوند نوشته ام زیرا برایم واضح شده است که ایشان به هیچ وجه دنبال حقیقت نیست بلکه صرفا دنبال فریب مخاطب است. در همین نقدی هم که نوشته ام تمام سعیم این بوده که نشان دهم که ایشان چگونه سعی می کند با بازی با کلمات و تقطیع احادیث و وقایع تاریخی حقیقت را مخفی کند و به طور دیگری جلوه دهد.
در عین اینکه بحث علمی خیلی خوب است و هرکسی می تواند موضع مخالفی بگیرد و به طور علمی بحث کند و من با این هیچ مشکلی ندارم اما باید قبول کنیم که اولا این امکان دارد که برخی انسانها درصدد فریب دیگران برآیند و ثانیا این امکان دارد که بتوان افراد فریبکار را با بررسی کلمات و سخنانشان شناسایی کرد و من در این مقاله همین را با استناد به کلمات خود او نشان داده ام.
دقت کنید. من حتی با آقای آرش نراقی که از همجنسگرایی دفاع می کند مناظره داشته ام و وی را نقد کرده ام اما چنین تعابیری که در مورد ترکاشوند به کار برده ام در مورد او به کار نبرده ام زیرا در مورد او و بقیه افراد احساسم این بوده که دارند یک بحثی مطرح می کند که اگرچه از نظر من اشتباه است اما نمی توانم حکم کنم که لزوما دنبال فریب و اغوای مخاطب است. اما شواهد متعددی در متن ارائه کرده ام که ترکاشوند چنین کاری می کند. این شواهد از این دست است که یک مطلب تاریخی را تقطیع می کند که اگر کسی متن آن مطلب را بخواند می فهمد که واقعه آن طور نبوده است. یا اینکه کلماتی را در معنایی کاملا نادرست می گذارد که کسی که با کلمه آشنا بوده می فهمد که این تقلب و دغل بازی است. بله؛اگر کسی با واقعه تاریخی مذکور آشنا نباشد یا با معانی کلمات آشنا نباشد و چنین سخنی بگوید نمی توان وی را متهم به فریبکاری کرد اما وقتی قبل و بعد عبارات وی به صورتی است که واضح است منبع مورد نظر را دیده است و در عین حال چنان نقل می کند چطور؟
من هیچ جا خود را در مقام حقیقت محض ننشاندم اما اینکه به بهانه اینکه همه حقیقت در دست ما نیست و به بهانه تواضع، حقیقتی را که فهمیدیم در حدی که فهمیدیم بیان نکنیم را هم کاری خلاف اخلاق می دانم. اگر ادله من مخدوش است مخدوش بودن آنها را نشان دهید نه اینکه از سویی هرکس که از موضع اخلاقی دیگران را نقد کند زیر سوال ببرید و از سوی دیگر خودتان از موضع اخلاقی به بنده تهمت بزنید!
با تشکر از نقد بجاو تیز بینی شما که عرصه دینی رو سنگر بانی می کنید خداقوت
با تشکر از شما
سلام با عرض خسته نباشید خواستم بگم خرافات زیادی در بین مسلمانان از بعد از رحلت پیامبر بین مذاهب و فرقه های گوناگون منشعب از اسلام واقعی رواج پیدا کرده و همچنان گریبان گیر مسلمانان است لذا با توجه به این که از بعد از رحلت پیامبر به وسیله احادیث جعلی ترویج می شوند باید بدون سند معتبر به آنها پایبند بود کتاب جناب آقای ترکاشوند را خوانده ام و میشود گفت تمام روایات و احادیث و آیاتی که ذکر فرموده با ذکر منبع می باشد شما هم اگر میتوانید ۱۰۰۰ صفحه سند بیارید که ایشان دچار اشتباه شده اند با تشکر
السلام علی من اتبع الهدی
منبع آوردن زمانی به درد می خورد که شخص منبع شناس باشد، نه اینکه منابع درست و غلط را کنار هم ردیف کند و اعتبار راویات را بر اساس میل خود، و نه بر اساس ضوابط علم رجال، تعیین کند و معیارش این باشد که هر راوی که سخن دلخواه او را بزند تایید کند و هر راوی که سخن خلاف او بزند رد کند.
بله، در تاریخ جعلیاتی رخ داده و مهمترین جعلیات توسط افرادی رخ داده که با سوءاستفاده از بیخبری افراد، خود را عالم معرفی کردهاند.
اگر ایشان هزار صفحه کتاب نوشته، بحار الانوار مرحوم مجلسی ۱۱۰ جلد کتاب است که به طور متوسط هر کدام حدود ۴۰۰ صفحه است. آیا معیار اعتبار علمی زیاد بودن صفحات است یا بررسی علمی؟
ظاهرا نقد حقیر را نخوانده و صرفا از روی علاقهای که به آقای ترکاشوند پیدا کردهاید سخن میگویید.
من ۴۰ صفحه بیشتر ننوشتم اما همه نوشتهام نشان دادن این است که نویسنده این کتاب، بر اساس دلخواه خود سخن میگوید نه بر اساس شواهد علمی؛ و متاسفانه در نقل قولهایش با کم و زیاد کردن نقل قولها مرتکب اشتباهاتی عظیم (و چهبسا سوءاستفاده) شده است.
بزرگوار، نمیگم کل کتاب رو، ولی شده تا حالا بری ۱۰۰ صفحه این کتاب رو دقیق بخونی؟ تخصص شما در حوزه آیات و روایات هست؟ انصاف هم خوب چیزیه.
شما که میفرمایید سند معتبر، خود آقای ترکاشوند صریحا گفته که در استفاده از منابع روایی، بررسی خاصی روی اسناد روایات نکرده… انصاف لطفا، انصاف
من بعد از خواندن حدود ۲۰۰ صفحه اول این کتاب از خواندن ادامه آن منصرف شدم…
در واقع غرض ورزی و غیر واقعی بودن استدلالات نویسنده بیش از حد است .
بر خلاف سخن نویسنده در اول کتاب ، به نظر میرسد ایشان بیش از اینکه دنبال حقیقت باشد به دنبال اثبات افکار خودش است.
به نظر بنده کتاب آقای ترکاشوند اثر ارزشمندیست از جهت شناخت شرایط زمانیِ عصر نزول و پیش از آن . ایشان به زیبایی توانستند فضای آن زمان را با توجه به روایات به تصویر بکشند . استفاده از روایات حتی ضعیف برای فهم شرایط آن زمان بلامانع است .. قطعا چیزی که امروزه ما بنام پوشش و حجاب میدانیم با چیزی که در عصر نزول مطرح بوده فرسنگها فاصله دارد.. وبه نظر میرسد بدحجابترینِ زن در زمان حال ما با بدحجاب آن زمان فاصله بسیار دارد وحتی این بدترین از بهترین آن زمان به مراتب پوشیده تر باشد.
سلام علیکم
کتابی خوب است که نویسنده روش تحقیق درستی داشته باشد و با کم و زیاد کردن نقل قولها تاریخ را تحریف نکند . کتابی که کاملا جهت دار نوشته شود و فقط وقایعی که تایید مدعاست بیاید و وقایعی که مدعا را رد می کند حذف شود برای هیاهو و فریب مردم به درد می خورد و کتاب علمی نیست هرچند افراد غیرمتخصص این گونه کتابها را بپسندند!
بله، حجاب در سال ۷ هجرت نازل شد و قبل از وجوب آن بسیاری از مسلمانان بی حجاب بودند همان گونه که حرمت شراب هم در چند سال بعد از هجرت نازل شد و بسیاری از مسلمانان تا پیش از حرمت شراب، شراب می خوردند. آیا اگر کسی گزارشهای شرابخواری مسلمانان قبل از نزول آیه حرمت را ردیف کند تا نتیجه بگیرد که شرابخواری عادی بوده و حرام نیست، تاریخ را تحریف نکرده است؟
پیشنهاد می کنم مناظره بنده با آقای ترکاشوند را تماشا کنید و حداقل پاورپوینت بنده را مرور کنید و کتابهایی که معرفی کرده ام را بخوانید تا ببینید آیا واقعا کار ایشان تحریف تاریخ بوده یا روشنگری؟
http://www.souzanchi.ir/a-debate-on-hijab/
به گمانم شما حتی همین مقاله حقیر را نخوانده اید که چنین نظری نوشته اید. زیرا محل بحث من صرفا این نبوده که روایات ضعیف است یا خیر. بلکه عمده بحث من نشان دادن این بوده که ادعاها بیش از آنکه ناشی از تتبع باشد ناشی از تحریف واقعیات است.
الحمدلله اخیرا سه جلد کتاب با عنوان حجاب پژوهی توسط مرکز تحقیقات زنان و خانواده نوشته شده و بزودی منتشر می شود تمامی مدعیات آقای ترکاشوند را با روشهای صحیح تحقیق تاریخی در تاریخ بررسی کرده و نشان داده که بسیاری از مدعیات ایشان (مانند رواج برهنگی در زمان نزول آیه و …) دروغی بیش نیست.
والسلام علی من اتبع الهدی
من تصادفی به جستجوی نامتان برآمدم و این نوشتهها را در اینترنت یافتم. امیدوارم هنوز هم به سایتتان سر بزنید و نوشتهام را بخوانید.
همه چیز به کنار؛ ای کاش که قدری مؤدبانهتر و از موضع یک حقیقتجوی متواضع صحبت و نقد میکردید. شما فلسفه خواندهاید. خدا نکند از حقیقتجویی نومید شده، و بی اعتقاد به امکان دریافت رحمت خدا در کشف حقائق هر شیوۀ سلوک علمی را بر خود هموار دیده باشید.
من شما را در زمان دانشجویی میشناختم و از دوستان شما هستم. گرچه همان زمانها هم به رفتارتان نقد داشتم. دوست عزیز و گرامی! مکر ورزی کار خدا نیست و کسی که مکار بودن را صفت خدا وانمود میکند خود شیطانی است که میخواهد از جانب خدا سخن بگوید.
متأسفانه در این عبارات هم لحنتان لحن آدم جویای حقیقت نیست؛ لحن کسی است که خود را برخوردار از حقیقت میداند.
از آن بدتر شیوۀ تندخویانهای است که مثل همۀ مدعیان برخورداری از حقیقت و ارتباط با خدا دارید؛ لحنی سرشار از گفتههای قاطع و حرفهای خود را وحیانی انگاشتن، و سرشار از توهین به رقیب فکری، و خالی از کمترین تواضع. اجازه دهید برادرانه و دوستانه شما را از این شیوه نهی کنم. شما اکنون در این عباراتتان خود عین تکرار قرون وسطا هستید.
این را بخوانید و لحن آخوندیتان را مزمزه کنید: «تمامی مدعیات آقای ترکاشوند را با روشهای صحیح تحقیق تاریخی در تاریخ بررسی کرده و نشان داده که بسیاری از مدعیات ایشان دروغی بیش نیست».
تعبیرهای «تمامی» نشان از همین تمایلتان به کلیگویی آخوندانه دارد. آخر واقعاً چه نیازی به زورگویی و صدور سورهای عام است؟ عبارت «روشهای صحیح» نشان میدهد به این مبنای معرفتی پایبند هستید که میشود روشی صحیح و نهایی و قاطع برای کشف حقایق (آن هم در امور تاریخی مربوط به ۱۴۰۰ سال پیش) داشت. متهم کردن طرف مقابل به دروغگویی نیز نمونۀ رفتار غیراخلاقی با تفکر مخالف است.
ما قرار بوده است با دینورزی اخلاقیتر باشیم. این تفکر غلط است که خداوند شرور را برای این آفریده است که مؤمنان با بهرهجویی از مکر الهی از آنها به نفع خودشان بهرهبرداری کنند. همۀ ما انسانها نیازمند رحمت خداییم و باید مثل انسانهایی همسو و همسطح و نیازمند رحمت خدا با هم سخن بگوییم.
حسن و قبح امور عقلی اند؛ نه شرعی. حسن و قبح اموری اعتباری نیستند که صرفاً در ذهن ما وجود داشته باشند. حق مفهومی عینی است. پس حتی اگر در قرآن هم آیهای باشد که برخلاف اخلاق حکم بدهد شیطانی است. بد صحبت کردن با مخالف خلاف اخلاق است. متواضع نبودن و کلیگویانه حرف زدن و خود را در موضع مالک حقیقت نشاندن خلاف اخلاق است. متهم کردن یک محقق که نشسته است و بدون دریافت ریالی پول دارد کار فرهنگی میکند و یکی از طرفین بازی کشف حقیقتی شده است که ما خود را طرف دیگرش میدانیم هم خلاف اخلاق است. ای کاش دین شما به این اخلاقیات فرمان میداد و اینها را مهمتر از بسیاری ظواهر میانگاشت.
سلام علیکم
ضمن تشکر از نقد شما
در مورد سخنان شما دو نکته به نظرم میرسد.
اول اینکه آیا احساس نمیکنید خودتان هم در این نقدتان دچار تناقضگویی شده اید؟
یکجا از موضعی نسبیگرایانه مرا به خاطر کاربرد عبارت «روش صحیح» نقد کرده و نوشتهاید: «عبارت «روشهای صحیح» نشان میدهد به این مبنای معرفتی پایبند هستید که میشود روشی صحیح و نهایی و قاطع برای کشف حقایق (آن هم در امور تاریخی مربوط به ۱۴۰۰ سال پیش) داشت.»
چند سطر بعد خودتان در موضع قاطع و صریح حکم کرده اید «حسن و قبح امور عقلی اند؛ نه شرعی. حسن و قبح اموری اعتباری نیستند که صرفاً در ذهن ما وجود داشته باشند. حق مفهومی عینی است.»
از سویی مرا از اینکه درباره دیگران قضاوت اخلاقی کرده ام برحذر داشته اید و گفته اید «متأسفانه در این عبارات هم لحنتان لحن آدم جویای حقیقت نیست؛ لحن کسی است که خود را برخوردار از حقیقت میداند. از آن بدتر شیوۀ تندخویانهای است که مثل همۀ مدعیان برخورداری از حقیقت و ارتباط با خدا دارید؛ لحنی سرشار از گفتههای قاطع و حرفهای خود را وحیانی انگاشتن، و سرشار از توهین به رقیب فکری، و خالی از کمترین تواضع.» و از سوی دیگر تنها موردی که از این متن سراسر توهین من آورده اید همین جمله است که ««تمامی مدعیات آقای ترکاشوند را با روشهای صحیح تحقیق تاریخی در تاریخ بررسی کرده و نشان داده که بسیاری از مدعیات ایشان دروغی بیش نیست». و اتفاقا این جمله ای است که در متن بنده وجود ندارد!!!!
و در انتهای کلامتان خود شما به صراحت بنده را متهم به بی اخلاقی کرده اید. اگر واقعا نمی توان درباره دیگران قضاوت اخلاقی کرد چرا شما درباره من قضاوت می کنید؟!!!
آیا لازمه این گونه موضع گیری شما این نیست فقط امثال شما حق دارید ما را متهم کنید اما ما حق نداریم کسی را ولو با ارائه شواهد و قرائن به چیزی متهم کنیم؟
نکته دوم این است که موضع من همین نکته اخیر شماست. یعنی حق را امری عینی می دانم که با روشهای صحیح می توان بدان رسید
بنده بسیاری از افراد را نقد کرده ام که در همین سایتم می توانید ببینید ولی تعابیر نسبتا تند درباره نویسنده مطلب (و البته نه آنچه شما به من نسبت داده اید که در متن من وجود ندارد) که یک نحوه قضاوت درباره فریبکاری وی را نشان می دهد را فقط در مورد آقای ترکاشوند نوشته ام زیرا برایم واضح شده است که ایشان به هیچ وجه دنبال حقیقت نیست بلکه صرفا دنبال فریب مخاطب است. در همین نقدی هم که نوشته ام تمام سعیم این بوده که نشان دهم که ایشان چگونه سعی می کند با بازی با کلمات و تقطیع احادیث و وقایع تاریخی حقیقت را مخفی کند و به طور دیگری جلوه دهد.
در عین اینکه بحث علمی خیلی خوب است و هرکسی می تواند موضع مخالفی بگیرد و به طور علمی بحث کند و من با این هیچ مشکلی ندارم اما باید قبول کنیم که اولا این امکان دارد که برخی انسانها درصدد فریب دیگران برآیند و ثانیا این امکان دارد که بتوان افراد فریبکار را با بررسی کلمات و سخنانشان شناسایی کرد و من در این مقاله همین را با استناد به کلمات خود او نشان داده ام.
دقت کنید. من حتی با آقای آرش نراقی که از همجنسگرایی دفاع می کند مناظره داشته ام و وی را نقد کرده ام اما چنین تعابیری که در مورد ترکاشوند به کار برده ام در مورد او به کار نبرده ام زیرا در مورد او و بقیه افراد احساسم این بوده که دارند یک بحثی مطرح می کند که اگرچه از نظر من اشتباه است اما نمی توانم حکم کنم که لزوما دنبال فریب و اغوای مخاطب است. اما شواهد متعددی در متن ارائه کرده ام که ترکاشوند چنین کاری می کند. این شواهد از این دست است که یک مطلب تاریخی را تقطیع می کند که اگر کسی متن آن مطلب را بخواند می فهمد که واقعه آن طور نبوده است. یا اینکه کلماتی را در معنایی کاملا نادرست می گذارد که کسی که با کلمه آشنا بوده می فهمد که این تقلب و دغل بازی است. بله؛اگر کسی با واقعه تاریخی مذکور آشنا نباشد یا با معانی کلمات آشنا نباشد و چنین سخنی بگوید نمی توان وی را متهم به فریبکاری کرد اما وقتی قبل و بعد عبارات وی به صورتی است که واضح است منبع مورد نظر را دیده است و در عین حال چنان نقل می کند چطور؟
من هیچ جا خود را در مقام حقیقت محض ننشاندم اما اینکه به بهانه اینکه همه حقیقت در دست ما نیست و به بهانه تواضع، حقیقتی را که فهمیدیم در حدی که فهمیدیم بیان نکنیم را هم کاری خلاف اخلاق می دانم. اگر ادله من مخدوش است مخدوش بودن آنها را نشان دهید نه اینکه از سویی هرکس که از موضع اخلاقی دیگران را نقد کند زیر سوال ببرید و از سوی دیگر خودتان از موضع اخلاقی به بنده تهمت بزنید!
والسلام علی من اتبع الهدی