– به نظر شما در حوزه زنان و خانواده جامعه ما نیازی به احیا نگاه شهید مطهری دارد؟ اگر جواب شما مثبت استٰ ویژگیهای نگاه ایشان چیست که عدم وجود این نگاه باعث ایجاد یک سری خلا هایی در این حوزه شده است؟
شهید مطهری چند ویژگی دارد که کمتر کسی از مجموع آنها برخوردار است و هنوز هم بنده کسی را نمیشناسم که تا این حد دارای این ویژگی ها باشد . اول ایشان به مبانی اسلامی بسیار مسلط بودند دوم به نگاه های غربی بسیار مسلط بودند و عمیقا فهمیده بودند که این نگاه های غربی به دنبال چه هستند. سومین ویژگی ایشان خلاقیت قویشان است که می توانستند میان مبانی اسلامی و نگاه جدید پل بزنند. ایشان این قابلیت مهم را داشتند که می توانستند میدان بازی را تغییر دهند؛ مثلا در باب منشا دین کتابهای زیادی نوشته شده است هم غربی ها هم به انديشمندان مسلمان در این زمینه کار کرده اند. اما شهید مطهری در کتاب علل گرایش به مادیگری توانسته است میدان بازی را عوض کند. ایشان در این کتاب می گوید غربی ها فرضشان بر اینست که دین انحراف بشر استٰ، خلاف عقل است لذا سوال می کنند چرا بشر به دین گرایش پیدا کرده است؟ اما ما می گوییم دین اقتضای عقل استٰ اقتضای فطرت است، لذا سوال میکنیم چرا بشر به بی دینی گرایش پیدا کرده است؟ پس به جای سوال از علل گرایش به دین باید از علل گرایش به مادیگری پرسید . بنده معتقدم اگر این مشی شهید ادامه پیدا می کرد بحث های جدیدی در فلسفه دین ایجاد می شد. در عرصه زنان هم همینطور؛ شهید مطهری دریچه هایی را در شناخت مباحث زن و خانواده -و مشخصا بحث خانواده که مباحث خاص زن از توابع آن است- باز کردهاند که احیای آنها فوق العاده نگاه را عوض می کند اما من ندیده ام که کسي این مسیر را ادامه داده باشد.
– پارامترهای نگاه شهید در حوزه زنان و خانواده چه بود؟
اولین و مهمترین پارامتر این است که ماهیت خانواده غیر از جامعه است؛ شهید در مقدمه کتاب “نظام حقوق زن در اسلام” می گوید: مهمترین مساله در باب زن این نیست که آزاديها و حقوقش با مرد مساوی باشد يا نه؛ بلکه این است که نظام حقوقی خانوادگی شبیه نظام حقوقی اجتماعی هست یا نه؟ الان یک طبقه بندی رایج است می گویند مسائل زندگي به دو دسته مسائل فردی و مسائل اجتماعی تقسيم ميشود. اما شهید مطهری می گوید ما سه دسته مساله داریم؛ فردی، خانوادگی و اجتماعی. آيا مسائل خانوادگي واقعا جزء مسائل اجتماعي است يا خير؟ در نظام طبقه بندی سنتی علوم، حکمت عملی سه دسته است: اخلاق ، تدبیر منزل و سیاست مدن. اما در علوم امروزی مباحث ناظر بر فرد داریم؛ روانشناسی، اخلاق،…. مباحث ناظر به اجتماع داریم مانند سیاست، اقتصاد، جامعه شناسی و … ولی ناظر به خانواده نداریم. خانواده شناسی به صورت علم مستقل وجود ندارد. اگر هم بحثي هست يا روانشناسي خانواده است يا جامعهشناسي خانواده. اما واقعا بحث از خانواده اقتضائات متفاوتي از بحثهاي فرد و جامعه ندارد؟ تفاوت نظام خانواده با نظامات اجتماعي در نگاه شهید مطهری ناشي از دو چیز است؛ دو جنسي بودن دورکن اصلي خانواده، و توالی نسلی بین والدین و فرزندان. در تمام سازمانهای اجتماعی افراد بر اساس شایستگی اکتسابي یا توافق و قرارداد در جایگاه هایشان قرار می گیرند. هيچ يک از ارکان يک سازمان جايش از پيش تعيين شده نيست. یک رئیس یا با توافق یا با اکتساب رئیس میشود و… همه مناسب اجتماعی همینطور است. اما در خانواده زن و مرد نقشهايي دارند که جايشان از پيش تعيين شده و عوض شدنی نیست. نقشی را که زن دارد، مرد ندارد و نقشی را که مرد دارد، زن ندارد. مثلا توليد نسل کار زن است و نه کار مرد؛ این نشان ميدهد جايگاه و نقش و مسئوليتهاي ارکان اصلي خانواده صرفا بر اساس اکتساب يا توافق حاصل نميشود. نکته دیگر توالی بین نسلی و فرزندان است. اين مساله هم يک تفاوتهاي واقعي با ساير سازمانهاي اجتماعي ايجاد ميکند. مثلا آيا توجه کردهايد که در همه جوامع به راحتی پذیرفته شده است که در درون خانواده فرزندان از والدین ارث ببرند. اما در بحث حکومت تا صحبت از حکومت موروثی می شود، همه معترض می شوند. یعنی رابطه نسلي در خانواده اقتضائاتي ايجاد ميکند که غير از اقتضائات زندگي اجتماعي است و در عرصه خانواده نميتوان همان مدلهاي حقوقياي که در اجتماع استفاده ميکنيم را پیاده کنیم. شهید مطهری این دو را ریشه تردید در همساني اقتضائات خانواده و اجتماع معرفی میکند و با این تردید نشان می دهد که مدل نظام خانواده متفاوت از نظام اجتماعی است. وقتی نظام خانواده متفاوت شد، شناسایی ما از زن و مرد هم متفاوت می شود. لذا حتي اگر بپذيريم که در جامعه تساوي افراد با هم مهمترين اصل در برقراري روابط است، اما در مقايسه زن و مرد، تساوی زن با مرد مهمترین مساله زن نیست چون تقابل زن و مرد است که موجب شکلگيري نظام خانواده شده و اقتضائات نظام خانواده غیر از نظام جامعه است.
بگذاريد مساله را از زاويه ديگري تحليل کنيم تا معلوم شود چرا شهيد مطهري مهمترين مساله زنان در قبال مردان را تساوي زن با مرد نميداند. زن و مرد در انسان بودن هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. انسان بودن زن و مرد در عرصه های فردی محض –رشد، تقوا، معنویت و …- و در عرصه های اجتماعی محض –دکتر، مهندس، کارمند، مدیر و…- خود را نشان می دهد و زن و مرد به لحاظ انسان بودن در این دو عرصه هیچ تفاوتی با هم ندارند و طبيعتا با همديگر مساويند. در اين زمينهها بحث بر سر دو انسان است که دست بر قضا يکي زن است و ديگري مرد؛ اما زن و مرد بودن هيچ مدخليتي در اين بحث ندارد. اما در عرصه خانواده تفاوت هاي زن و مرد ظهور می یابد. تعبیر شهید مطهری اینست که زن و مرد به لحاظ انسان بودن هیچ تفاوتی ندارند ولی به لحاظ زن و مرد بودن تفاوت های بسیاری با یکدیگر دارند. به لحاظ زن و مرد بودن این دو مکمل یکدیگرند و مکمل بودنشان در عرصه خانواده بروز پیدا می کند. یعنی مبنای نظام خانواده بر مکمل بودن زن و مرد است نه تساوی. لذا مدل حقوق خانوادگی با مدل حقوق اجتماعی متفاوت می شود؛ و اين تفاوت خانوادگي اقتضائاتي را در عرصه زندگي اجتماعي آنها در پي خواهد داشت؛ اما اين اقتضائات چنانکه خواهيم گفت همگي ريشه در اين تفاوت در وضعيت خانوادگي دارد.
ابتدا بحث تفاوت وضع خانواده و جامعه را توضيح دهم. در جامعه اصل اول برای قانونگذاری عدالت است. چون همه انسان ها با هم مساویند و اگر دنبال روابط اجتماعي با همديگر هستند هر کس ميخواهد به وضع بهتري براي خود برسد؛ وضعيتي که البته به تنهايي هم ميتوانست آن را به دست آورد اما با دردسرهاي بيشتر. پس در روابط اجتماعي هرکس در درجه اول دنبال آن است که با استفاده از توان ديگران به منافع بيشتري دست يابد و لذا معيار قانون، عدالت است و عدالت يعني تعيين حد و مرزهاي بين افراد تا افراد اگر از توان همديگر استفاده ميکنند به حقوق همديگر تجاوز نکنند. پس در عدالت، اصل اولي، افتراق دو نفر و تعيين حد و مرز براي جلوگيري از تجاوز است. اما در نظام خانواده زن و مرد رابطه شان رابطه مکملی است نه افتراق؛ و در این نوع رابطه هردو طرف برای هویت خودشان به یکدیگر نیاز دارند نه فقط برای رفع نیاز های خارجی شان. لذا اصل اول نظام حقوقی خانواده وحدت است نه عدالت. یعنی در خانواده تمام برنامه ریزی ها باید به گونه ای باشد که وحدت حاصل شود نه عدالت. یعنی در درجه اول دغدغهمان نبايد اين باشد که حد و مرز ها ی ارتباطی را تعیین کنیم بلکه حواسمان به این باشد که اعضای خانواده بیشتر به یکدیگر گره بخورند و عشق حاصل شود.
– آیا مطابق نگاه شهید مطهری، متفاوت بودن جایگاه زن و مرد در خانواده و متفاوت بودن حقوق خانوادگی آنها، تفاوتی را در حقوق اجتماعی و برنامه ریزی های اجتماعی ایجاد می کند؟
قطعا اين گونه است اما براي اينکه نوع نگاه ايشان بهتر فهميده شود مقدمهاي لازم است. يک اصل مهم در نگاه اسلامي در طراحی وظايف و مسئوليتها اين است که مساله اول فرد است بعد خانواده و سپس جامعه. یک فرد در درجه اول بايد سعادت حقيقي خود را در نظر بگيرد؛ به تعبیر ساده فرد حق ندارد برای خاطر ديگران (چه براي دنیاي آنها يا حتي به خاطر آخرت دیگران) کاري انجام دهد که به جهنم برود. هرکس سعادت خودش از سعادت ديگران برايش مهمتر است. حضرت امیر می فرماید: من به خاطر آخرت شما به جهنم نمی روم چه رسد به خاطر دنیای شما. یعنی اولین دغدغه یک فرد بایستی خودش باشد. اینکه حاصل شد مساله خانوادگی دغدغه دوم می شود اینکه تلاش کنم خانواده ام را به کمال برسانم. و در مرتبه سوم نوبت به شان اجتماعی می رسد. تقدم سعادت فرد بر خانواده و اجتماع مشخص است، من هرکجا بخواهم یک اقدام اجتماعی یا خانواد گی انجام بدهم که این اقدام با رشد حقیقی من مخالفت داشته باشد و موجب انحطاط حقیقی من – یعنی جهنمی شدن- باشد، نباید آن کار را انجام بدهم. اگر طبق بحث قبل تفاوت خانواده با جامعه معلوم شده باشد خانواده هم به همین معنا بر اجتماع مقدم است. اول بایستی وظایف و اقدامات خانوادگی را ترسیم کنیم سپس وارد اجتماع شویم. چنانکه گفته شد در تعیین وظایف خانوادگی باید در نظر داشت که همه وظایف تابع شایستگی و قرارداد نیست بلکه یک سلسله امور طبیعی و ذاتی نیز دخالت دارند. زن توانایی طبیعی تولید نسل را برعهده دارد. نیز به جهت مهر عمیق مادری که خاص زنان است، تربیت نسل در درجه اول بر دوش او قرار دارد. اگر اين وظيفه سنگين را نظام خلقت بر دوش زن قرار داده طبيعي است در عرصه خانواده بسياري از وظایف را هم بايد بالاجبار بر عهده مرد قرار داد. در ميان اقدامات مختلف، اسلام وظيفه تامین معاش را برعهده مرد گذاشته است. اگر همين مقدار بحث توجه شود، آنگاه به اقتضائات اجتماعي اين تقسيم کار در خانواده ميتوان پي برد. البته اين ثمرهاي که ميخواهم در عرصه اجتماع عرض کنم را شهید مطهری بحث نکرده اند بنده از حرفهای ایشان نتیجه گیری کرده ام. اگر طبق بحث فوق وظيفه تامين معاش خانواده برعهده مرد باشد، طبيعتا مرد وظيفه اشتغال دارد؛ و زن حداکثر، حق اشتغال دارد نه وظيفه اشتغال. آنگاه وقتي مساله اشتغال را از زاويه اجتماعي و وظايف حکومت نگاه کنيم، ثمره بحث معلوم ميشود: حکومت در مساله اشتغال دو مساله را بايد درنظر بگيرد: يک مساله، مساله طبيعي نيازهاي جامعه است که چگونه با اشتغال افراد اين نيازها تامين شود. از اين زاويه حکومت فقط بايد کاري کند که براي رفع هر نيازي شغلي وجود داشته باشد. اما اينکه انسانها شغل و درآمدي براي رفع نيازهاي خود داشته باشند نيز از وظايف حکومت است؛ يعني ممکن است نيازها رفع شده باشد، اما چون انسانها بايد آبرومندانه زندگي کنند حکومت بايد در فکر تامين شغل براي مردم برآيد و اين همان بحث اشتغالزايي است. حالا در سيستمهاي غربي که خانواده موضوعيتش را از دست داده، اشتغالزايي براي زنان و مردان يکسان مساله حکومت است اما اگر با اصالت دادن به خانواده پذيرفتيم که بار اقتصاد خانواده بر دوش مرد قر ار دارد، حکومت وظیفه دارد اشتغال مردان را تامین کند اما برای زنان این وظیفه را ندارد. البته بايد نظام اشتغالزايي او براي مردان به نحوي باشد که درآمدش کفاف زندگي خانوادهاش را بدهد نه فقط خودش را. آنگاه بحث اشتغال زنان چه ميشود. در اين زمينه بحث اشتغالزايي براي زنان نبايد دغدغه حکومت باشد، بلکه فقط همان بحث اول )يعني رفع نيازهاي جامعه از طريق مشاغل افراد بايد دغدغهاش باشد و البته اگر برخی نیاز های جامعه را فقط زن می تواند انجام دهد موظف است در آن زمینه ها اشتغال را فقط براي زنان تامین کند مثلا دکتر زنان و… اینها فقط کار زن است و حکومت باید به آن توجه کند ولی نه به خاطر اینکه زن ها بیکار مانده اند بلکه به این خاطر که فقط زنها در این قسمت می توانند نیاز جامعه را برطرف کنند. توجه شود که بحث ما اين نيست که در ساير مشاغل اجتماعي زنان حق حضور ندارند؛ خير اگر شغلي اقتضاي مردانه نداشته باشد، زنان هم حق حضور در آن شغل را دارند؛ بلکه بحث ما راجع به اين بود که آيا حکومت مساله «اشتغالزايي» را چگونه تعقيب کند.
– به جز وظیف حکومت و قانونگذاری، در نگاه شهید مطهری زنان با در نظر گرفتن اینکه حضور اجتماعی شان به خود و خانواده شان آسیب نرساند، میتوانند در جامعه حاضر شوند.
مدل های سنتی غالبا طرفدار پرده نشینی زن است يعني طرفدار اینست که زن وارد جامعه نشود و نقش اجتماعي نداشته باشد مگراینکه ضرورت و اضطرار خاصي در کار باشد. اما شهید مطهری شدیدا با این حرف مخالفت می کند. ایشان در کتاب “مساله حجاب” با زبان خیلی ملایم به اين اشاره ميکند (چون فضا آشفته است و شهید مطهری هم می خواهند به نحوي بحث کنند که مورد سوء استفاده هم قرار نگيرد) اين کتاب به دو بخش اصلي تقسيم ميشود. بخش اول در باره فلسفه و ضرورت حجاب سخن می گوید و ميکوشد مخاطب را در زمينه عقلاني بودن و مطلوب بودن حجاب قانع سازد. اما در بخش دوم یک بحث مفصل فقهی را مطرح می کند درباره ميزان حجاب و جواز يا عدم جواز باز بودن وجه و کفين. اگر کسي مخاطب ايشان را فقط بيحجابها بداند اين بحث بحث بيفايدهاي است؛ اما به نظر من ميرسد در اينجا مخاطب ايشان کساني است که بر پردهنشيني زن اصرار ميورزند. در واقع اين کتاب فقط براي جلوگيري از تفريط بي حجابان نوشته نشده؛ بلکه ميخواهد جلوي افراطي که در تلقي برخي متدينان در مورد حجاب وجود دارد را هم بگيرد؛ و همين امر هم موجب شد که برخي از سنتيها نيز در همان زمان به خاطر اين کتاب عليه ايشان بشورند. خود ايشان تصريح ميکند که که ثمره بحث از پوشیده بودن يا نبودن وجه و کفین اين است که در اسلام اصل بر پرده نشینی زن است يا خير. یعنی شهید مطهر ی در نیمه اول با بی حجاب ها مخالفت می کند و در نیمه دوم کتاب با متدینان افراطی. لذا وقتي يکي از حوزيان نقدهايي بر ايشان مينويسند ايشان در پاسخ ايشان (که اين پاسخ شخصي بود و بعد از شهادت ايشان منتشر شد) تاکيد ميکنند که بر اساس آيات و روايات، پردهنشيني زن حتي به عنوان امري مستحب نيز قابل اثبات نيست. ببينيد رد فلسفي افراطيون کاري ندارد (انسان موجود اجتماعی است و پس اصل اولي براي هر انساني حضور در اجتماع است نه جدايي از جامعه. زن هم چون موجود اجتماعی است باید در اجتماع حضور داشته باشد و لذا حضور زن در جامعه عیبی ندارد. اصل بر خانه نشینی زن نیست بلکه برحضور است اما حضور عفیفانه) اما هنر شهيد مطهري اين است که با آيات و روايات و بحث فقهي اين موضع افراطيون را تخطئه ميکند.
ما همیشه “کتاب مساله حجاب” شهید مطهری را به بی حجاب ها توصیه می کنیم در حالیکه لازم است متدینین ما هم به آن رجوع کنند. فردی که شدیدترین نقدها را به شهید مطهری داشته است از شاگردان خود استاد و از متدینین بوده است نه جزو بی حجاب ها. و بعد شهید مطهری در پاسخ ايشان (که اين پاسخ شخصي بود و بعد از شهادت ايشان منتشر شد) حرف های دیگری هم می گویند که در کتابشان (احتمالا به خاطر نگراني از سوء تعبيرها) تا آن حد جلو نيامدهاند؛ در آنجا سخني دارند که همین الان هم بسادگي هر فقيهي جرات نمی کند چنین حرفی بزند: ایشان می گوید:”حتی در حد استحباب هم پرده نشینی نداریم!! توصیه اخلاقی هم به پرده نشینی نشده است.» در حالیکه الان اغلب فقهاي معاصر ولو به طور ضمني پردهنشيني را بهتر ميدانند. من در ميان فقهايي که به مرجعيت رسيده و با پردهنشيني زن مخالفت کردهاند جز امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری الان کس ديگري در ذهنم نيست. برای همین هم غالبا حرفهای آقا در حوزه هضم نمی شود و خیلی با مخالفت روبرو می شود.
امام اصرار داشت که زنان هم در تظاهرات باشند و در صحنه حضور داشته باشند و مقام معظم رهبري هم به کرات گفته اند زن باید در جامعه حضور داشته باشد و تحليل سياسي داشته باشد. اگر شما عميق تحليل کنيد ميبينيد يکي از علل مهم اينکه کوفيان حسين را تنها گذاشتند زنان آنها بودند که چون درک اجتماعي نداشتند فقط زندگي خانوادگي و تامين معاششان برايشان مهم بود و مانع پيوستن همسرانشان به سيدالشهدا شدند. اشتباهی که ما خیلی وقت ها می کنیم اینست که حضور را فقط به معنی حضور عاطل و باطل قلمداد ميکنیم، يعني همان حضور تحریک کننده، و معلوم است که اين حضور بد است. در حالیکه این نوع حضور نه تنها برای زن، بلکه برای مرد هم نباید باشد. ما از حضرت زهرا چه شناختی داریم؟ درباره حضرت زهرا فقط آن روایت معروف را می شناسیم که می گوید برای زن بهتر است مرد را نبیند. در حالیکه این روایت را اگر بخواهیم به همین معنای ظاهریش در نظر بگیریم، خلاف سیره شخص حضرت زهراست . به جز قضیه فدک و حضور ایشان در مسجد، روایات مکرر داریم که سلمان وارد خانه حضرت میشوند و حتی گاهی حضرت به او می گویند سلمان چرا چند وقتي است سري به ما نميزني؟ بحث بر سر اینست که متدینین ما هنوز نتوانسته اند حضور عفیفانه را درک کنند. حضور عفیفانه است که موجب می شود حضرت زهرا در عين حال که بيخود و بيجهت روانه کوچه و خيابان نميشود، اما چنان از وضعيت عمومي جامعه مطلع است که ميتواند تشخیصی بدهد که در این شرایط اجتماعی چه باید بکند، يا حضرت زینب که در زمان لازم بتواند کاروانسالار بشود و با آن همه مصيبت در مقابل ابنزياد و يزيد کم نياورد. وگرنه یک آدم پرده نشین آيا می تواند یک کاروان را آنگونه هدایت کند و در چنان شرايط دشواري چنين سخنرانيهاي غرايي داشته باشد؟
همان طور که حضور غيرعفيفانه وصف زنان محفل يزيد و يزيديان بوده است، پردهنشيني و بيخبري از جامعه هم وصف زنان کوفی است که وقتی مردشان می خواست به جنگ برود مانع او می شوند. اینکه آقا و امام اصرار دارند که زن هم باید در عرصه جامعه باشد برای این است که اگر زنان تحليل نداشته باشند مردان هم در موقعيتهاي دشوار اهل عمل نخواهند بود. اتفاقا نوع تبليغ غربيان براي حضور زن در جامعه نيز حضوري نيست که واقعا تحليل عميق زنان را در پي داشته باشد. آنها بيشتر زن را ازجهت ورود در مشاغل يا براي فروش کالا (که هردو به نفع سرمايهداران است) به حضور اجتماعي دعوت ميکنند. در عرصه سياست نيز زنان ظاهرا حق راي دارند اما نهتنها تلاشي نميشود که تحليل سياسي آنها بالا برود، بلکه چهبسا بتوان گفت سبک تنظيم اخبار و اطلاعرسانيهاي سياسي به گونهاي است که کمتر زنان رغبتي به افزايش تحليل سياسي خود داشته باشند تا اوضاع همواره بر وفق نظر سياستمداران بگردد. شهید مطهری می گوید زن باید حضور داشته باشد اما عفیفانه. یعنی رشدسیاسی، فرهنگی و اجتماعی داشته باشد. باید تحلیل داشته باشد باید همه مطالب را بداند اما اينکه شغل داشته باشد یا نه، امري است که اگرچه نسبت به آن حق دارد، اما نظام زندگي او بايد به نحوي باشد که نيازمند شغلش نباشد.
– آیا قانونگذار موظف است که برای حفظ سلول خانواده قوانینی را وضع کند در راستای محدود کردن حضور اجتماعی زنان؟ یعنی چه کسی بایستی تشخیص دهد که حضور اجتماعی زن برای خودش و خانواده اش مضر است؛ خود زن یا حکومت؟
مساله همان است که در ابتدا گفته شد که مسئوليتهاي فردي انسان بر مسئوليتها و اقدامات خانوادگياش مقدم است و مسئوليتهاي خانوادگي بر مسئوليتها و اقدامات اجتماعي. اين سخن هم در مورد مرد جاري است هم در مورد زن؛ و بر همين اساس بود که گفتيم چرا در جامعه بايد برنامههاي اشتغالزايي براي مردان جدي گرفته شود. اينکه کجا اقدامات اجتماعي من به مسئوليت خانوادگي من ضربه ميزند، امري است که تاحدودي خودم بايد تشخيص دهم اما چارچوبها و کليات آن در قالب همين احکام واجب و حرام در شريعت آمده است؛ و محدود کردنها بايد آن مقدار که شريعت براي ما تصوير کرده انجام شود. اصل تشخیص را شریعت داده است و ما اگر به حکومت دینی قائل هستیم باید شریعت را پیاده کند. ما قائل به ولایت فقیه هستیم. فقیه یعنی شریعت شناس، یعنی کسی که فقه عمیقی از شزیعت دارد. متاسفانه فقه کلاسيک ما در اغلب عرصهها هنوز فقه فردی است نه فقه اجتماعی؛ و فکر ميکنم در پاسخ سوال شما بهتر است يک مقداري اين مفهوم فقه اجتماعي را باز کنم تا لوازم آن آشکارتر شود تا ببينيم در چه مواردي حکومت ميتواند قوانيني را براي حفظ واحد خانواده وضع کند.
در مورد اينکه گفتم فقه ما بيشتر فردي است تا اجتماعي، شهید مطهری در جايي می گوید: فقها گفتند عدالت، اما عدالت در روشهاي فقهي ما گاه غایب است ؛ نه اینکه فقها اهل عدالت نبودند و مساله عدالت را جدی نمی گرفتند، بلکه در ملاحظات فقهی شان ملاحظات اجتماعی نداشتند. عدالت یعنی نگاه اجتماعی داشتن. بگذاريد چند مورد از نگاههاي اجتماعي شهيد مطهري را مطرح کنم.
برای نمونه شهید مطهری (در مقابل غربياني که محور اخلاق جنسي را آزادي ميدانند) معتقد است محور اخلاق جنسی اسلام، رشد است و بر پایه همین رشد (که اين رشد فقط يک رشد فردي محض نيست) حجاب واجب است. در حالیکه اغلب ما همیشه حجاب را در مقابل آزادی فرد مطرح کرده ایم و بازنده بودیم. ایشان در کتابشان حجاب را در فضای رشد مطرح کرده است؛ اگر می خواهی هم خودت رشد کنی و هم به لحاظ خانوادگي و اجتماعي رشدي در جامعه پديد آيد، باید این اخلاق جنسی را با جنس مخالف داشته باشی یعنی ادبیات ایشان ادبیات رشد است نه بحث از محدودیتهايي که براي فرد پيش ميآيد و توجيه آنها.
شهید مطهری در یکی از سخنرانی های چاپ نشده شان اصل مودت و رحمت (که يک اصل آرمانگرايانه در روابط زن و مرد است) را تحلیل می کند و می گوید اسلام آرمان گرایی اش با واقع بینی همراه است. مسیحیت طلاق را حرام کرده است چون معتقد است انسان نبايد ازدواج کند و اگر ازدواج کرد، چون اين يک پيوند مقدس است نباید آن را بشکنیم. اما اين گونه تقدس قائل شدن براي ازدواج موجب میشود که افراد اصلا ازدواج نکنند. ميدانيد يکي از معضلاتي که امروزه به تبع کشورهاي غربي در جامعه ما پيش آمده رواج روابط بين دختران و پسران در قالب خارج از ازدواج است. اگر تحقيق کنيد متوجه ميشويد یکی از زمينههاي شکلگيري روابط و دوستی های دختر و پسر در غرب همین حرمت طلاق بوده است؛ يعني دختر و پسري که ميخواستند با هم ازدواج کنند با يک نگراني بزرگي روبرو بودهاند و آن اينکه اگر ما نتوانستيم به زندگي مشترک ادامه دهيم راه برگشتي نداريم. چيزي هم به اسم ازدواج موقت که در اسلام هست، در مسيحيت وجود نداشته که حداقل يک دوره با هم زندگي کنند و اگر موفق نبودند جدا شوند. در حالیکه اسلام واقع بینی دارد؛ درعين حال که ازدواج و تشکيل خانواده را بسيار مقدس ميداند اما دغدغههاي دختر و پسران را هم جدي گرفته، هم باب ازدواج موقت را به عنوان راهي براي طي يک دوره آزمايشي باز کرده و هم طلاق را پذیرفته است؛ نمی خواهد طلاق باشد چون ازدواج مقدس است اما می داند که یک زمانی اگر مودت و رحمت حاصل نشد بایستی افتراق و جدايي بر اساس ضوابط عدالت برقرار شود. لذا شما می بینید که اگرچه قوانين خانوادگي در اسلام، در درجه اول براي تحقق وحدت (مودت و رخمت) بين زوجين است، اما یک دسته از قوانین حقوقی هم براي خانواده دارد که ناظر به تامین عدالت است نه مودت و رحمت؛ مثل همين پذيرش قانون طلاق. البته باز هم در همین قوانین حقوقی سعي ميکند عدالت را هم با اولويت مودت و رحمت تعقيب کند. شهید مطهری می گوید: در فضای مسائل اجتماعي (عدالت) بایستی برای شروع قراردادها شاهد داشته باشید نه برای فسخ آن. اما چون در خانواده ضابطه اصلی مودت و رحمت، پیوند و یکی شدن است، برای طلاق شاهد نیاز است، نه براي ازدواج. ضرورت شاهد گرفتن براي طلاق، در واقع ايجاد مانعي است که طلاق بسادگي فسخ قراردادهاي عادي نباشد. شاهد هم باید عادل باشد. شاهد عادل دغدغه دارد، به راحتی نمی گذارد طلاق اتفاق بیافتد. لذا سعی می کند با گفتگو با زوجين مانع طلاق شود. ازطرف ديگر شارع امکان رجوع در عده را قرار داده است. رجوع در عده خیلی تعبیر سنگینی است؛ زن و مرد با طلاق نامحرم می شوند اما اگر تصميم بگيرند می توانند بيخيال طلاق شوند و حتي با هم رابطه جنسی برقرار کنند. و اگر رابطه برقرار کردند طلاقشان منتفی است. این یک حکم معنایش اینست که ما هرجور شده می خواهیم این دو را به هم پیوند دهیم؛ حتی از راه شهوت، چون باعث می شود خانواده دوباره شکل بگیرد.
نمونه ديگري از ملاحظات واقعبينانه اسلام که امروزه به دليل رسوبات فرهنگي گاه از جانب متدينان با مخالفت مواجه مي شود ازدواج موقت است. یکی از عواملی که باعث می شود دوستی های دختر و پسر ایجاد شود اینست که باب ازدواج بسته است. الان وضعيت زندگي به گونهاي درآمده که به طور متوسط بين بلوغ جنسي و بلوغ اجتماعي (زماني که شخص ميتواند ازدواج کند) حدود ۱۰ سال فاصله افتاده است. حالا با غريزه جنسي که در اوج زمان نيازش است چکار کنيم؟ اسلام در ازدواج موقت می خواهد دوستی دختر و پسر را منضبط کند. چون می گوید اگر نمی توانی ازدواج کنی یک مدت میتوانی با یکی دوست باشی، با یک نفر فقط دوست باش، تحت روابط و شرایط خاص دوست باش، تا این حدود دوست باش، با اطلاع خانواده ات (شرط اذن پدر) دوست باش. می گوید اصل بر این است که بروی ازدواج کنی، اصل این است که خانواده تشکیل بدهی، اما اگر میان بلوغ جنسی و بلوغ اجتماعی فاصله افتاد چکار کنیم؟ یک گزینه رهبانیت است که اسلام توصیه نمی کند: لا رهبانیت فی الاسلام (هرچند اغلب ما همين را داريم توصيه ميکنيم). یک گزینه کمونیسم جنسی است که هرکس با هرکس دوست شود (و اين گزينهاي است که همه اشتباه بودنش را ميدانيم اما عملا جامعه دارد به آن سمت ميرود و همه خود را به تغافل ميزنند). اگر نخواهيم به دام کمونيسم جنسي بيفتيم و واقعگرايانه نظر بدهيم تنها گزینه ازدواج موقت است. این یک ملاحظه واقع گرایانه است.
مثال ديگر تعدد زوجات است. تعدد زوجات برای این منظور است که تعداد زنان از مردان در اغلب جوامع بیشتر است. اغلب چون نگاه فردي غلبه دارد بحث تعدد زوجات از زاويه مشکلاتي که در خانوادهها ايجاد ميکند بحث ميشود. اولا که اين مشکلات اغلب ناشي از عدم رعايت ضوابطي است که در اسلام مطرح شده (مانند شرط عدالت بين زوجين و …) اما فعلا محل بحث من اين نيست. اگر فرض بگیرید ۱۰ درصد زنان بی همسر مانده باشند، حتي اگر تعدد زوجات مخرب خانواده باشد، با ازدواج مجدد فقط به ۱۰ درصد خانواده ها ضربه وارد میشوند، اما اگر تعدد زوجان و ازدواج موقت نباشد،۸۰ درصد خانواده ها را تخریب می کنند. چون این خانمهايي که شوهرشان را از دست دادهاند نیاز جنسیشان فعال شده و همین نیاز، همه خانواده ها را در معرض تهدید قرار می دهد. یعنی تعدد زوجات از باب رفع معضل است نه از باب حکم اولیه.
اگر این نگاه اجتماعی جدي گرفته شود متوجه میشوید که برخی قوانین که در مجلس تصویب میکنند خلاف مبانی شریعت است نه خلاف احکام فقهی فردی. آیا ما از زنان سرپرست خانوار حمایت بکنیم یا نه؟ فقه فردی معتقد است ایرادی ندارد اما شریعت اسلام معتقد است بایستی فرهنگ ازدواج بعد از طلاق و فوت همسر را ترویج کنیم و از این راه زنان بی سرپرست را تامین کنیم نه اینکه در آمد مکفی بهشان بدهیم که دیگر نیاز به ازدواج کردن نداشته باشد. شايد يکي از عللي که ارث زن از شوهر اينقدر کم است و ديگر از ميراث شوهر نفقهاي به زن تعلق نميگيرد همين باشد که معاش زن باید از طریق شوهر تامین شود به همین دلیل زن باید سریع برود ازدواج کند. ازدواج بعد از طلاق و ازدواج بعد از فوت همسر در زمان پیامبر بسیار رایج بوده است؛ اسماء زن ابوبکر بوده است، زن حضرت علی بوده است، مدتي زن زبیر بوده است. آن زمان این قضیه خیلی عادی بوده و قبحی نداشته است. اما آیا زن امروز در جامعه ما می تواند بعد از فوت همسر یا طلاق به راحتی ازدواج کند؟ این مساله را حل نمی کنیم بعد پول می دهیم به زنان سرپرست خانوار. بعد از آن طرف انواع مشکلات، فساد جنسی و اخلاقی در جامعه مان در حال افزایش است.
– در مورد حجاب چه طور؟ آیا تصمیم گیری در مورد آن به خود فرد برمی گردد و یا حکومت هم می تواند یک محدودیت هایی را ایجاد کند؟
باید ببینیم الگوی اجتماعی اسلام در حجاب در زمان پیامبر چه بوده است. الگوی فردی اینست که عدم رعایت حجاب حرام است اما الگوی اجتماعی نیاز به توضیح دارد: واجب اجتماعی غیر از واجب فردی است ولی فقیه غیر از مرجع تقلید است. مرجع تقلید فتوا می دهد برای مسائل فردی؛ ولی فقیه حکم می دهد برای مسائل اجتماعی. حکم مساله اجتماعی غیر از فتواي فردی است. مثلا شرابخواری به لحاظ فردی حرام است چه در خلوت چه در جامعه. اما اگر کسی به طور فردی در خلوت شراب بخورد، بعد شما دوربین مخفی گذاشته باشید و گناه ایشان را برملا کنید، شما مجرمید. چون این حرام حرام فردی بوده نه اجتماعی. این مسائل مهم است. در اسلام در چند عرصه بی حجابی آزاد بوده است؛ برای زنان مسن، کنیز ها و اقلیتهای مذهبی؛ زنان مسن از باب اینکه مورد طمع واقع نمی شوند البته اگر آرایش نکنند و… یعنی حجاب نداشتن زنان مسن ضربه اجتماعی نمی زند اما اقلیت ها و کنیز ها هم به گونهاي هستند که نمی توانند ضربه اجتماعی بزنند؛ کنیز شهروند درجه ۲ است -اینکه چرا اسلام این را پذیرفته است بحث دیگری است- در عرف جامعه آن زمان کنیز ها را شهروند درجه ۲ می دانند. پايين تر مفهوم کلفت در زمان ما؛ آيا افرادي که از نظر شان اجتماعي از کلفت پايينترند افراد جذابي هستند که حضورشان ديگران را تحريک ميکند؛ يادتان باشد که آرايش کردن در هر صورت ممنوع بوده است. حکم اقلیت ها هم حکم کنیز هاست. اقلیت ها می توانند مثل شهروند های درجه ۲ عمل کنند. برای همین است که کنیز های متشخص در آن زمان با حجاب بوده اند و همه کنیز ها هم سعی می کردند با حجاب باشند. آيا شهر وند درجه ۲ هم می تواند این تحریک کنندگی را داشته باشد؟ اما شما کنیز را یک زن زیبا در نظر نگیرید یک کلفت درجه ۲ در نظر بگیرید کلفت هم باز از کنیز بالا تر است. کلفت ها چه جذابیتی دارند؟ همین کنیزها هم اگر مورد رغبت وارد می شدند باید حجاب می داشتند. چون اصل حجاب بر این است که نیاز های جنسی تحریک نشود.
– اقلیت های مذهبی به خاطر اینکه آن زمان شان درجه ۲ داشتند این شرایط راداشتند ؟
بله، برای همین هم است که آن زمان اقلیت های مذهبی سعی می کردند شان درجه یک داشته باشند؛ و ولذا اگر با شان درجه ۱ بي حجاب وارد جامعه ميشدند ضربه مي زدند. مسیحیان با همین دختران مسیحی توانستند اندلس (اسپانياي امروزي) را فتح کنند؛ به دختران مسیحی گفتند آرايش کنید، نيمهبرهنه خارج شوید و با مرد های مسلمان رابطه برقرار کنید. اگر حکومت آن زمان اندلس يک حکومت واقعا ديني بود، اجازه اين گونه حضور در جامعه اسلامي را به آنها نميداد؛ زيرا با اين نحوه حضور، ديگر افراد درجه ۲ و دونپايهاي نبودند که مورد رغبت واقع نشوند؛ بلکه به خاطر جذابيتهاي جنسيشان، آن شان درجه ۲ آنها فراموش ميشد؛ یعنی اینها شان درجه ۱پیدا کردند، و مورد رغبت واقع شدند. اگر آن زمان حکومت اسلامی بود نباید یه اینها اجازه می داد. الان در جامعه ما بی حجابی ارزش شده است. کسی که بی حجاب باشد ارزش درجه ۱ دارد. آن زمان اگر کسی بی حجاب بود شان درجه ۲ داشت برای همین کنیز ها هم سعی میکردند حجاب داشته باشند اقلیت ها هم سعی می کردند با حجاب باشند. الان اگر کسی بی حجاب باشد درجه ۱ است، محبوبیت دارد. در این فضا قطعا باید برای همه (به ويژه اقليتها) حجاب محدود باشد این می شود.
– برای تغییر در ذائقه و مطالبات مردم چه کاری باید کرد؟
آن کار فرهنگ سازی است ما متاسفانه نهتنها گام چنداني در جهت فرهنگ سازی برنداشته ایم بلکه گاه معکوس هم رفتارمی کنیم. مثالی که همه از آن خبر دارند صدا و سیما است. صدا و سیما عملا در بسياري از برنامههاي خود فرهنگ بی حجابی را ترویج می دهد. فیلم های ما بی حجابی را ترویج می کند بی حجابی مرتبه مرتبه شکل می گیرد. در سریال های تلویزیون هر چه خانمی شان و جايگاه اجتماعی اش بیشتر می شود، ميزان حجابش هم کمتر می شود. چادری سمبلی برای شان درجه ۲ است. صدا و سیما اجازه ندارد که بگذارد در خیلی برنامه ها موهای زن ها بیرون باشد اما آن فرهنگ بيحجابي را جور دیگر دارد ترویج می دهد. با شان اجتماعی سازي. علاوه بر اين برخي بازیگر ها را بزرگ ميکند و بازیگری که اینجاست در بیرون مکرر با وضع بسیار بد حضور دارد. حتی در جشنواره ها ی خود صدا و سیما که از یک بازیگر تقدیر می کنند آن را بد حجاب می آورند و او دارد به همه معرفی می کند که آن مقدار حجاب که دارد هم نیاز نیست. این الگو سازی است اینجا شان حاکمیت باید وارد شود و من تعجب می کنم که چرا جلویش را نمی گیرد.
بازدیدها: ۵۲۴
سلام علیکم
استفاده کردیم….اما
در مقدمه، شما مطلبی دارید که هضم آن برایم سخت بود این ویژگی ها را که منحصر در شهید مطهری می دانید واقعا در دیگری نیست البته شما عالمید به نوشته های متفکران معاصر اما آیا این ویژگی ها افرادی مثل علامه طباطبایی، آقای مصباح،آقای جوادی، آقای صفایی حایری و دیگران ندارند؟ شما به اندازه ای که روی آثار شهید مطهری مطالعه و تامل داشته اید چقدر روی آثار دیگران مسلط هستید؟
به نظرم تاکید به این صورت روی شهید مطهری باعث ایجاد حساسیت می شود به این صورت که عده ای در مقابل به این جمله رهبری متمسک شوند که “نباید در شهیدمطهری متوقف شد” و عملا باعث شود نفهمیده از روی آثار شهیدمطهری عبور کنند….
اين مقايسهها نسبي است. بنده اغلب آثار افراد نامبرده را مطالعه کرده ام و به نظرم شهيد مطهري در آن ابعاد از اينها بالاتر است. البته بنده فهم و نظر خود را گفتم که ممکن است اشتباه باشد.
با سلام و عرض خسته نباشید
در مطالبی که زحمت کشیدید در کانال تلگرامتان گذاشتید معمولا مختصر و یا ناقص است که سئوالاتی را ممکن است ایجاد نماید و منبعی هم جهت پیگیری آن آن گذاشته نشده، لذا خواهشمند است جهت به نتیجه رسیده مخاطب در پیگیری مطالب یا تکمیل آنها در صورت امکان منابع آن درج شود.
لازم بذکر است در کانال مربوطه آدرس ادمین درج نمی باشد تا بتوان سئوالات را ایجاد شده را مطرح کرد. با تشکر
سلام علیکم
در سایت میتوانید نظراتتان را بنویسید و پاسخ دریافت کنید. هم در ذیل هر مطلب، و هم به طور مستقل.
در تلگرام تجربه خوبی از قرار دادن آیدی برای عموم نداشتهام. البته در کانال «یک آیه در روز» که بحثهای قرآنی مطرح میکنم آیدیام را گذاشتهام که اگر کسی ناظر به آن بحثها مطلبی دارد وارد گفتگو شود، اما در کانال شخصیام، آیدیام را به دلایل مختلف نگذاشتهام.
بر اساس چه ادله ای می گوییم تعدد زوجات برای رفع ضرورت است؟
ازدواج های متعدد ایمه و نوادگان راچگونه تحلیل کنیم؟
گسترش نسل سادات بخصوص سادات موسوی و نقوی و تقوی و رضوی در ایران و کشمیر و پاکستان و هند و عراق و افغانستان حاصل همین سیاست گذاری ست ظاهرا.
اصولا اگر نظام خانواده با عینک تمدنی ببینیم آنوقت شاید تعدد زوجات رفع ضرورت نشود. و فراتر باشد
نوروزی ارادتمند
سلام علیکم
خود همین هم که شما توضیح داده اید یک ضرورت بوده؛ این طور نیست؟