شهید مطهری همواره نسبت به وضعیت دستگاه روحانیت حساس بودند و به صراحت انتقادهایی را در رابطه با وضعیت حوزه های علمیه و روحانیت شیعه مطرح کرده اند. اگر مجموعه دغدغه های ایشان در رابطه با روحانیت را تحت عنوان “آسیب شناسی حوزه و روحانیت” در نظر بگیریم، کلیتی از این مجموعه بفرمایید.
شهید مطهری در زمان خويش در سخنرانيها و نوشتههاي مختلفشان حدود ۱۲ تا ۱۴ آسیب را برای حوزه های علمیه مطرح كرده كه برخي از آنها امروزه ديگر مصداق ندارد و برخي نيز تا حدودي اصلاح شده است. اغلب این آسیب هایی را که ایشان مطرح کرده اند می توان در ۲ دسته اصلی قرار داد. یک دسته اموری است که موجب گسترش “عوام زدگی” در میان روحانیت می شود. شهید مطهری عامل اصلی این عوام زدگی را “مدل ارتزاق روحانیت” دانسته است. در حقیقت شهید مطهری در این رابطه معتقد است که نظام توزيع سهم امام به نحوي درآيد كه روحانیون به صورت مستقیم از خود مردم ارتزاق کنند، زمینه عوام زدگی در میان آنها ایجاد مي شود. ۵ تا ۶ اشکال از مجموعه اشکالاتی که شهید مطهری به حوزه های علمیه وارد می کنند به همین “مدل ارتزاق روحانیت” بر می گردد. ایشان می گویند این مدل سبب می شود که عده ای افراد هرزه و بیکار به حوزه های علمیه وارد شوند، خیلی از افراد جرات بیان حرف و نظرشان را نداشته باشند، بازار القاب مختلف در حوزه گرم شود و همچنین سبب می شود که زعمای حوزه که دغدغه اصلاح حوزه را دارند در کارشان ناموفق بمانند و در کل فضای عوام زدگی بر حوزه ها حاکم شود.
دسته دیگری از آسیب هایی که شهید مطهری مطرح می کنند ناظر بر برنامه های تحصیلی حوزه است. به نظر ایشان این برنامه ها چندان با احتیاجات زمانه هماهنگ نبوده است. مواردی که ایشان در این رابطه مطرح می کنند این است که کنکور ورودی وجود ندارد، استعداد یابی صورت نمی گیرد، روش های جدید در پژوهش جدی گرفته نمی شود و بسیاری از دروسی که باید در حوزه ها جدی گرفته شود چندان جدی گرفته نمی شود.
علاوه بر این دو دسته کلی از انتقادات، شهید مطهری موارد دیگری هم به صورت پراکنده مطرح کرده اند. مثلا ایشان بحث آزادی بی حد و حصر لباس و بحث کمبود مجلات و مقالات حوزوي را نیز به عنوان اشکال مطرح می کنند.
به نظر می رسد بخشی از مواردی که شهید مطهری مطرح کرده اند در این چند ساله منتفی شده است. مثلا در حال حاضر حوزه کنکور ورودی دارد. آزادی بی حد و حصر لباس تا حدودی از بین رفته و دست کم در قم به این شکل است که برای ملبس شدن طلاب می بایست از معاونت تهذیب حوزه مجوز بگیرند. همچنین مجله و مقاله در رابطه با حوزه ها در حد مطلوبی وجود دارد و بحث شهید مطهری در این رابطه منتفی شده است. در نظام ارتزاق روحانیون هم اصلاحاتی صورت گرفته و تا حدودی وضعیت بهبود پیدا کرده است. اما در کل همچنان در عرصه هایی آسیب های مورد اشاره ایشان باقی مانده است.
شهید مطهری در مقدمه بحثشان در رابطه با آسیب شناسی حوزه و روحانیت، “ساده زیستی و قناعت” را به عنوان یک مزیت برای جامعه روحانیت دانسته اند، این مزیت در حال حاضر به چه شکلی است؟ آیا این مزیت همچنان پابرجا است؟
به نظر من دو مسئله در این رابطه وجود دارد. یکی به طور کلی بحث روحانیت در سراسر کشور است و دیگری بحث روحانیت در درون حوزه های علمیه. الان خیلی از روحانیون وجود دارند که از حوزه خارج شده اند و در درون جامعه یا درون نهادهای دولتی مشغول کار هستند و این ها را نمی توان همان شاکله اصلی حوزه دانست. به نظر من مسئله ی زهد و قناعت و ساده زیستی که شهید مطهری در کتابشان به عنوان مزیت حوزه مطرح می کنند، هنوز تا حدود زیادی در قشر طلبه كه در درون حوزه مشغول است وجود دارد. وضعیت عادی و طبیعی حوزه، یعنی فضای طلبگی تا حدود زیادی همچنان فضای ساده زیستی و قناعت است. این که می گویم “تا حدود زیادی” به این دلیل است که مشکلاتی هم پیش آمده است و در بعضی جاها حال و هوای دیگری ایجاد شده است. در کل شما اگر همین شهریه طلبگی را در نظر بگیرید خيلي كمتر از حداقل حقوق یک کارمند است و توجه داشته باشید که بسياري از طلبه ها تنها با همین شهریه زندگی می کنند. ولی برخی از طلبه ها از این فضا خارج شده اند و متاسفانه با اینکه این ها بدنه اصلی حوزه نیستند ولی ناخودآگاه این ها بیشتر به چشم می آیند.
جناب دکتر سوزنچی یکی از دغدغه های شهید مطهری اصلاح مواد تحصیلی حوزه ها بود. ایشان به شدت بر پرداختن صرف به فقاهت در حوزه ها و غافل ماندن از عرصه ها و علوم دیگر انتقاد داشتند. در حال حاضر آیا در مواد تحصیلی حوزه ها تحولی صورت گرفته است؟
متاسفانه بحث اصلاح مواد درسی از مواردی است که هنوز چندان رخ نداده است. در مورد مواد آموزشی ایشان دو مشکل را مطرح می کنند. یکی مشکل مربوط به خود درس فقه است و مشکل دیگر این است که تمام حوزه تبدیل به دانشگاه فقه شده است. ایشان در این رابطه می گویند «در گذشته حوزه هاى علمى و روحانى ما از لحاظ رشته هاى مختلف علوم از تفسير و تاريخ و حديث و فقه و اصول و فلسفه و كلام و ادبيات و حتى طب و رياضى، جامع و متنوع بود و در دوره هاى اخير تدريجا به محدوديت گرائيده است و به اصطلاح در گذشته به صورت جامع و دانشگاه بود و اخيراً به صورت كليه و دانشكده فقه درآمده و ساير رشته ها از رسميت افتاده است.» پس در نگاه ایشان یک معضل این است که علوم دیگر، جایگاه خودشان را در حوزه های علمیه از دست داده اند و معضل دوم هم خود درس فقه است. در رابطه با معضل اول یک اقداماتی در این سال ها صورت گرفته است. مثلا در دروس رسمی حوزه به ويژه در سطوح عالي، دروسي همچون درس فلسفه، تفسیر، اخلاق، کلام و… جزء دروس رسمی شده است اما آن اشکالی که شهید مطهری می گیرند هنوز تا حدود زیادی به قوت خود باقی است. یعنی هنوز فضای اصلی حوزه فضای فقه و اصول است و همه درس ها کاملا به نحو ثانوی در نظر گرفته می شود. نمونه بارزی که در این رابطه می شود مثال زد معاونت تبلیغ است. چند سالی است که در درون سیستم رسمی حوزه، رشته ای به نام تبلیغ ایجاد شده است که در کنار رشته متداول فقه قرار گرفته است. رشته فقه قرار است مجتهد تربیت کند اما رشته تبلیغ برای کسانی است که الزاما نمی خواهند تا درجه اجتهاد پیش بروند اما می خواهند مبلغین خوبی باشند. برای رشته تبلیغ دروس کاربردی تری قرار داده اند که افراد در این رابطه صاحب تخصص شوند. تا اينجا همه چيز خوب است اما در همین دروس رشته تبلیغ هم که نگاه می کنید می بینید که غلبه عمده دروس با فقه و اصول است. این در حالی است که یک فرد مبلغ، به فقه و اصول در حد پاسخگویی به احکام نیاز دارد و نه در حد اجتهاد. این همان مشکل اول است که همچنان پابر جاست. نكته ديگري که در اين زمينه وجود دارد مشکل نپرداختن تخصصي به علوم دیگر است. البته باید به این نکته اشاره کرد که در این رابطه، حوزه کوشیده از طریق موسسات جانبی خودش بر آن مشکل غلبه کند. بعد از انقلاب به تدریج موسساتی در کنار روال اصلي حوزه بوجود آمدند که این موسسات از تمرکز صرف بر فقه خارج شده اند. در این موسسات برای نمونه رشتههايي همچون فلسفه، علم حديث، كلام، شیعه شناسی، تاریخ اسلام، تفسیر، نهج البلاغه و … داير است. دغدغه این موسسات این است که آن عرصه هایی از علوم اسلامی که لزوما عرصه فقه هم نیست، جدی گرفته شود. این موسسات در سطح ۲ و ۳ حوزه در حال فعالیت هستند که این اقدام خوبی است. اما به نظر می رسد که هنوز آن دغدغه کلی شهید مطهری که کلیت حوزه از فضای دانشگاه فقه خارج شود و به دانشگاه جامع علوم اسلامی بدل شود، محقق نشده است.
در مورد خود فقه هم شهید مطهری یک بحث جدی در مورد تحول در عرصه فقه دارند و در این مورد ۲ پیشنهاد ارائه کرده اند. یکی از این پیشنهاد ها بحث تخصصی شدن فقه است و دوم بحث شورای فقهی است. بحث تخصصي شدن را قبل ازا يشان مرحوم آيه الله العظمي حائري مطرح كرده بود. خیلی ها با این استدلال که ارتباط تنگاتنگی بین وجوه مختلف فقه وجود دارد با این مسئله تخصصی شدن مخالفت می کنند. شهید مطهری در این رابطه مثال خوبی می زند که این مثال بسیاری از شبهات را به خوبی حل می کند. ایشان رشته های تخصصی پزشکی را مثال می آورند. يعني تخصصي شدن به معناي آن نيست كه از ابتدا فقط در يك عرصه كار كنند بلكه همه یک دوره عمومی از فقه را پشت سر بگذارند با همه عرصه های فقه آشنا شوند و پس از آن هر کسی یکی از عرصه های فقه را انتخاب کند و در آن متخصص شود. نکته دیگر هم همین بحث شورای فقهی و کار جمعی علمی کردن است که من نمی دانم چرا هیچ وقت در حوزه های ما به این مسئله روی خوشی نشان داده نشده است. البته ناگفته نماند که الان یک مجامعی در حوزه راه افتاده که اعضا تا حدودی تلاش می کنند این بحث کار علمی مشترک و جمعی را پیش ببرند ولی هنوز با وضع مطلوب فاصله زیادی داریم. البته من شنيدهام كه در قديم در حوزه نجف يك جلسات گعده علمي وجود داشته كه ميتواند براي شروع اين گونه همكاريها نمونه خوبي باشد.
در برخی از همین موسسات تلاش شده بحث استعدادیابی را در دستور کارشان قرار دهند و افراد را بر اساس توانایی هایشان دسته بندی کنند. حال با توجه به دغدغه شهید مطهری در مورد عدم استعداد یابی در حوزه های علمیه این موسسات توانسته اند بر این معضل غلبه کنند و آیا فضای عمومی حوزه قائل به استعداد یابی طلبه ها هست؟
تلقی من این است که استعداد یابی نه تنها در حوزه های علمیه بلکه در کل نظام آموزشی ما جدی گرفته نمی شود. آنچه عملا در این موسسات رخ می دهد این است که افراد بر اساس علاقه شخصیشان به آنجا مراجعه می کنند و موسسات هم از آن ها آزمون های ورودی می گیرند و بر اساس نتیجه این آزمون ها تعیین می شود که آیا این فرد توانایی ورود به این رشته را دارد یا نه. این مقدار اندکی استعداد یابی هست اما در کل معنی استعداد یابی این است که شما باید نظامی را داشته باشید که در آن افراد مختلف بررسی می شوند و به آن ها گفته می شود شما در چه عرصهاي استعداد دارید يا نداريد. خوب در حال حاضر بسیاری از افراد اصلا به این موسسات وارد نمی شوند و در آزمون های این موسسات هم شرکت نمی کنند. در حال حاضر ممکن است فردی در یک حوزه خاصی توانایی خوبی داشته باشد اما استعداد او هیچ گاه کشف نشود. این معضل تنها به حوزه های ما محدود نمی شود. در نظام آموزش و پرورش، فلسفه وجودی همین دوره راهنمایی تحصيلي که در حال حذف شدن است این بوده که استعداد دانش آموزان را شناسایی کند و آن ها را به سمت رشته ای در دوره متوسطه که در آن مستعد هستند راهنمایی کند اما این هدف به هیچ وجه محقق نشد. در نظام ورود به دانشگاه هم واقعا كنكور به هيچ عنوان مسيري براي استعداد یابی نيست.
برای اینکه استعداد یابی به نحو مطلوبی در نظام آموزشی و کلیت حوزه انجام شود نیاز به یک سیستم قوی و منظمی است که افراد را از جنبه های مختلف روانشناسی و … بررسی کند و بعد آزمون هایی طراحی شود که افراد در آن غربال شوند و در مرحله بعد مواد درسی به نحوی تالیف و تدوین شوند که استعداد فرد را شکوفا کند. این نیاز به تشکیلاتی عریض و طویل و منظم دارد که در حال حاضر نه در حوزه های ما و نه در نظام دانشگاهی ما دغدغه ایجاد آن اصلا وجود ندارد.
شما در مقدمه بحثتان به صورت گذرا به بحث “عوام زدگی” اشاره کردید و دلایل شکل گیری این معضل را از منظر شهید مطهری بیان کردید و علت اصلی را از قول ایشان معایب مترتب بر نظام ارتزاق روحانیت دانستید. در حال حاضر این شبهه ایجاد شده که ممکن است حوزه ها بیش از حد به بودجه دولت وابسته شده باشند و لاجرم آن معضل به شکل دیگری بازتولید شده است. لطفا اندکی در این مورد بفرمایید.
ابتدا بايد عرض كنم که حوزه به هیچ وجه ارتزاق اصلی اش از حکومت نیست. هنوز بخش اصلی نظام مالی حوزه از خمس (سهم امام) تامین می شود که این سهم امام هم به هیچ وجه دولتی یا حکومتی نیست، بلكه مردم به خاطر ديانت خود و از روي اخلاص آن را پرداخت ميكنند. آن مقدار حمایتهایی که دولت های مختلف از حوزه کرده اند بیشتر به بخش های عمرانی و توسعه فیزیکی اختصاص پیدا کرده است. کل بودجه ای که برای حوزه های علمیه سراسر کشور تخصیص داده می شود به اندازه بودجه یک دانشگاه در شهر کوچکی مانند بیرجند هم نیست که البته به نظر من حداقلی از حمایت باید باشد تا حوزه ها سرپا بایستند.
اما طبیعتا به دلیل دغدغه های دینی حکومت از طرفی و دغدغه های حکومتی متدینین و روحانیون از سوی دیگر پیوند شدیدی میان روحانیون و حکومت برقرار شده است. از دیگر سو تعدادی از حوزویون هم وارد سیستم حکومتی شده اند و این ها در حال حاضر از سیستم دولتی ارتزاق می کنند. دغدغه شهید مطهری که در آن زمان مطرح کردند این است که اگر خود حوزه به حکومت وابسته شود حریت خود را از دست می دهد. یعنی چنين حوزهاي می تواند از فضای عوام زدگی خارج شود و در مقابل تحریفات و خرافات رایج در میان مردم بایستد اما دیگر نمی تواند حکومت را نقد کند. به نظر من وضعیت حوزه های ما به این سمت نرفته است و نمی توان گفت حوزه ها از نظر ارتزاق به دولت وابسته اند. هنوز شهریه طلاب به صورت کامل از سهم امام است و هیچ ربطی به بودجه های دولتی ندارد. اما این هم درست است که دغدغه های حکومتی روحانیون سبب شده که گاه در برخی عرصه ها سکوت کنند، تاحدي كه گاه حتي خود رهبر انقلاب حوزويان را براي ورود به نقد زواياي مختلف حكومت تشويق كرده است. هرچند باید این نکته را هم در نظر گرفت که هنوز شدیدترین انتقادها به دولت از دل حوزه ها انجام می شود و به این شکل نیست که حوزویان در مقابل خطاها بی موضع باشند.
به نظر شما پس این مسئله حریت و آزاد اندیشی که دغدغه شهید مطهری بوده است الان در وضعیت مطلوبی است؟
به نظر من آن چیزی که از این بحث حریت براي حوزه مهم تر است، بحث جدی نگرفتن بسیاری از عرصه های فکری است. تلقی من این است که در بسياري از ابعاد حریت وجود دارد اما آن چیزی که الان وجود ندارد تناسب برنامه های درسی حوزه با نیاز های زمان است و شايد حريت در اينجا بايد بروز كند كه كسي جرات كند به طور جدي اين برنامه ها را زير سوال ببرد. به نظر من آن حريتي كه امروز بيشتر نياز است، حريت حوزويان در مقابل فضاي سنتياي است كه مانع ميشود حوزه ورود جدي به عرصههايي غير از فقه داشته باشد. من در این جا می خواهم حرف دیگری را هم اضافه کنم که در جاهایی هم که عدهاي از حوزويان خلاقيت به خرج ميدهند باز هم فضای عمومی حوزه متناسب با نیاز های زمان پیشرفت نمی کند. شما ببینید شهید مطهری در یکی از یادداشتهایشان که در کتاب “پیرامون جمهوری اسلامی” چاپ شده و از قضا به قبل از انقلاب هم بر می گردد، بحث تجدید نظر در برنامه های حوزه را پیش می کشند و ۱۵ تا ۲۰ عرصه را به عنوان وظيفههاي اصلي حوزه برمی شمرند که می گویند حوزه در آینده باید در این ها ورود داشته باشد. حال من از این ها می گذرم و به آنجایی می پردازم که ایشان عرصه هایی را نام می برند و می گویند این عرصه هایی است که هم اکنون حوزه می تواند در آن ها ورود کند. این عرصه ها عبارت است از کلام جدید، فلسفه تاریخ،فلسفه اخلاق، اقتصاد اسلامی و فلسفه اجتماع. این حرف را شهید مطهری ۱۰-۲۰ سال پیش از پیروزی انقلاب زده اند. حال در شرایط فعلی برخی موسسات توانسته اند چند قدمی این عرصه ها را به جلو ببرند ولی این فضای عمومی حوزه ها نبوده است. برای نمونه الان ما مقداری در کلام جدید پیشرفت داشته ایم و همینطور مقدار اندکی در اقتصاد اسلامی اما بعد از خود شهید مطهری و تاحدودي يكي دو نفر مثل آيت الله جوادي آملي و آيت الله مصباح يزدي، کس ديگری نيست كه در فلسفه تاریخ و فلسفه اجتماع حرف جدی زده باشد. همین بحث مهدویت یا پایان تاریخ فوکویاما، بحث های فلسفه تاریخ است و كاملا مورد ابتلا و بحث به روز است؛ اما چند نفر از حوزويان را سراغ داريد كه جدي وارد اين عرصه ها شده باشند؟ شما فکر می کنید چرا این سی دی ها كه بحث انگيز شده اين چنين در سطح جامعه پخش می شود و به آن شکل بحث مهدویت را مطرح می کنند؟ خب یکی از دلایلش این است که حوزه کار خودش را درست انجام نداده است. اگر حوزه بحث مهدویت را از دیدگاه فلسفه تاریخ به درستی برای مردم تبیین می کرد خودبخود خیلی از این افراط و تفریط هایی که این افراد از سر خامی انجام می دهند، انجام نمی شد يا اگر هم ميشد اين چنين مورد توجه قرار نميگرفت.
بازدیدها: ۳۴۳
Thanks for the insihgt. It brings light into the dark!