بسم الله الرحمن الرحیم
روز پنجشنبه ۲۰ دیماه ۱۳۹۷ در مدرسه آزادفکری دانشگاه شریف، بحث خود با عنوان فوق با تمرکز بر مساله همجنسگرایی را ارائه کردم که فایل پاورپوینت و مقالات قبلا تقدیم میشود (اینجا)
از آنجا که آقای نراقی برخلاف حقوق برگزارکنندگان این برنامه، اقدام به بازنشر فایل صوتی بحث خود نموده، و با تذکر برگزارکنندگان هم حاضر به برداشتن فایل نشده، و برگزارکنندگان به تضییع حق بنده در این مورد اذعان داشتند، برگزارکنندگان، نشر عمومی فایل بنده را نیز اجازه دادند که تقدیم میشود
و البته فیلم کامل این برنامه درسایت مدرسه آزادفکری موجود است و پیشنهاد میشود افراد با ثبت نام در آنجا به کل گفتگوی طرفین دسترسی داشته باشند.
ضمنا قرار بود همان زمان و بلافاصله بعد از ارائه بحث ایشان، فایل بحث ایشان به بنده داده شود، اما متاسفانه بعد از یک و ماه و نیم، دیروز به دست بنده رسید. در آن نکاتی را مطرح کرده، که به نوعی پاسخ ایشان به برخی از اشکالاتی میباشد که بنده مطرح کرده بودم؛ و از آنجا که به نظر میرسد در هر دو مورد، توضیحات ایشان اشکالاتی داشت، آن اشکالات را در ادامه در دو بند توضیح میدهم و کما فی السابق، آمادگی خود را برای برگزاری جلسه گفتگو اعلام میکنم.
بحث ایشان در جلسه اول، نقد استدلالهای غیردینیِ مخالفان رفتارهای همجنسگرایانه است؛ و در جلسه دوم (که در ادامه همان فایل آمده) توجیه آیات قرآنی است که صراحت در حرمت لواط دارد؛ که بنده هم در دو فراز نقد میکنم
قسمت اول:
وی استدلالهای مخالفان همجنسگرایی را در قالب سه استدلال آورده است:
۱) همجنسگرایی مضر و خطرناک است؛ و هر کار خطرناک و مضری باید ممنوع شود.
در نقد مقدمه اول، پذیرفته که آمار ایدز در مردان همجنسگرا، آمار خودکشیها درهمجنسگرایان بیشتر، و رابطههای همجنسگرایانه مردان ناپایدارتر است؛ اما اولی را به عدم مراقبتهای بهداشتی نسبت دادهاند نه خود همجسنگرایی، و عامل دومی و سومی را فشار اجتماعیای که روی همجنسگرایان است، دانستهاند نه خود این رفتارها.
بنده در بحث خود، به این پاسخ کلیشهایِ مدافعان همجنسگرایی در غرب اشاره کردم و اینکه منتقدان نشان دادهاند این توجیهات زمانی موجه مینمود که تقاوتی باشد بین آمارهای مذکور در بین جوامعی که همجنسگرایی در آنها قانونی نشده و مورد نفرت است، با کشورهایی که این رفتارها قانونی شده و مورد حمایت شدید رسانهها، ارگانهای رسمی و سازمانهای مردمنهاد قرار گرفته (مثل هلند که به بهشت همجنسگرایان معروف است)؛ در حالی که این آمارها در این کشورها – که همجنسگرایان دیگر نهتنها با فشار افکار عمومی مواجه نیستند، بلکه اگر کسی با همجنسگرایی مخالفت کند از زندگی و مشاغل اجتماعی ساقط میشود – همچنان بشدت بالاست، پس عامل مشکل، خود همجنسگرایی است، نه فشار علیه همجنسگرایی.[۱]
در نقد مقدمه دوم، می گوید صرف خطرناک بودن رفتار دلیل ممنوعیت آن نمیشود، و مثال میزند به رانندگی، کارگری در معدن و فوتبال! آیا واقعا خطرات اموری مثل گسترش ایدز یا بالا رفتن آمار خودکشی یا برقراری روابط ناپایدار که خودش به درست بودن آمار اینها اذعان دارد، از جنس خطر رانندگی و فوتبال است؟ با این سبک استدلال، باید گفت ممنوعیت مواد مخدر، قوانین الزامی بهداشتی، اجبار سوادآموزی، و … خلاف عدالت و اخلاق است؟! بله، اینکه «صرف خطر داشتن» دلیل بر ممنوعیت نمیشود، غیر از این است که «خطرات شدید برای بشریت»، دلیل بر ممنوعیت نشود!
۲) رفتارهای همجنسگرایانه غیرطبیعی است و هر رفتار غیرطبیعی ممنوع است.
ایشان به سبک مقالات قبلیاش، «فطرت» ( که ممیزه انسان از حیوان، و توجیهگرِ الزامات اخلاقی است) را به معنای «طبیعت» (که مشترک بین انسان و حیوان است و نمی تواند توجیهگر اخلاق باشد) قلمداد کرده است. در بحثی که ارائه کردم بهتفصیل در این باره سخن گفتهام و معلوم نیست که چرا ایشان کاملا نسبت بدان تغافل ورزیده و حرفهایی که مخدوش بودنش را نشان داده بودم تکرار کردهاند؟!
۳) برهان مبتنی بر تالی فاسد: اگر جواز همجنسگرایی را بپذیریم، باید جواز امور دیگری را که در بدیِ آنان تردید نداریم (مانند زنای با محارم و سکس با کودکان و …) نیز بپذیریم.
نقد وی این است که چنین تلازمی برقرار نیست، زیرا از آن مقدمه، این نتیجه را گرفتن، پیشفرض غلطی دارد که: «رضایت طرفین» برای «جواز اخلاقیِ» کاری، کافی است؛ در حالی که این رضایت، فقط «شرط لازم» است، نه شرط کافی. اما مگر «شرط کافیِ» وجود یک حق، از نظر وی چیست؟ پاسخ صریحی نمیدهد؛ اما اشاره میکند که اگر تضییع حقوق دیگران رخ دهد، رضایت طرفین کافی نیست. در واقع، نظر ایشان درباره «شرط کافی» برای جواز یک عمل- چنانکه در مقالاتش گفته- همان «حق ناحق بودن» است که هم در مقالهای، آن را نقد کردم و هم در بحث خود؛ اما آیا با همین مبنای «حق ناحق بودن»، جز این است که بپذیریم رضایت طرفین برای «زنای با محارم» کافی است!
در مورد «سکس با کودکان» میگوید در مورد کودک چون تشخیص ندارد، رضایت او اصلا ملاک نیست و لذا این شرط لازم را هم ندارد و از این جهت است که غیرمجاز است! توجه کنید که کودک در ادبیات مدرن (که «سکس با کودک» را ممنوع میکند)، انسانِ زیر ۱۸ سال است؛ یا در برخی کشورها زیر ۱۶ سال! آیا واقعا فرد ۱۵ ساله تشخیص ندارد؟ چه دلیلی هست که فردی که به بلوغ جنسی رسیده و نیاز جنسی دارد (که قطعا پایینتر از سن قانونی است) حق ندارد رابطه جنسی قانونی داشته باشد؟ آیا همین الان در همین کشورهایی که ازدواج کودکان زیر ۱۸ یا ۱۶ سال ممنوع است، به همین کودکان آموزش جنسی نمی دهند، و به آنها یاد نمیدهند که چگونه رابطه برقرار کنید که به ایدز و … مبتلا نشوید؟! وی اعتراض میکند که چرا شما به کار غیراخلاقیِ «سکس با کودکان» در جامعهتان (منظورش جواز قانونیِ ازدواج زیر ۱۸ سال است) حساسیت ندارید! عجیب است: آموزش جنسی به کودکان (و ترویج رابطه جنسی بهداشتی با هرکس از جنس مخالف) خوب و مجاز است، اما همین رابطه جنسی کودکان را تحت قانون ازدواج قرار دادن، مصداق «سکس با کودک»، و اقدامی غیراخلاقی قلمداد میشود!
پس آنچه موجب یکسان دانستن جواز همجنسگرایی با جواز زنای با محارم و … شده، پیشفرض فوق نیست، بلکه همان پیشفرضِ ناصوابِ «حق ناحق بودن» است؛ و با قبول این حق، زنای با محارم و سکس با کودکانی که به بلوغ جنسی رسیدهاند، و … به اندازه رابطه با همجنس مُجاز است؛ و واقعا آن دفاع از لواط و رابطه جنسی دو همجنس، این تالی فاسدها را دارد!
***
قسمت دوم
من به او اشکال گرفته بودم که صرف رد کردن ادله مخالفان، برای اثبات مدعا کافی نیست؛ بلکه باید دلیل هم برای مدعا آورد. وی چنین پاسخ میدهد که اگر دلیلی که برای غیراخلاقی بودن کاری ارائه میشود مخدوش باشد، همین کافی است که آن کار را اخلاقی بدانیم!
از این رو، در جلسه دوم، که به سراغ تحریف دلالتهای قرآن درباره حرمت لواط میرود؛ خود را موظف نمیبیند که غیر از رد ادله مخالفان، دلیلی بیاورد، بلکه از همان مناقشات نتیجه میگیرد «حکم به ممنوعیت رفتارهای همجنسگرایانه خلاف عدالت است» و چون میدانیم خدا عادل است، به سراغ توجیه گزارههای دینی میرود؛ و البته اذعان میکند که اگر کسی مناقشات فوق را نپذیرد، ضرورتی برای تحمیل چنین برداشتی بر قرآن ندارد.
اما واقعا اگر برای اثبات جواز اخلاقی یک کار، صرف رد کردن دلایل مخالفان کافی است؟ و بعد از این مناقشه، هرگونه مخالفتی، بر ضد عدالت است؟
مغالطه واضحی که در این سخن است، خلط بین مقام ثبوت و مقام اثبات (عرصه واقعیتِ مطلب و عرصه دلیلِ مطلب) است. (برای اینکه مغالطه بودن این مساله واضح شود اشاره میکنم که برخی از مطالب بقدری دلیل یافتنش در عرصه اخلاق پیچیده بوده، که عدهای سخن از شهودات اخلاقی به میان آورده اند. شهود اخلاقی همیشه جایی مطرح میشود که شخص احساس میکند با یک دلیل مستقل عقلی نمیتواند حکم اخلاقی مورد نظرش را توجیه کند. مثلا ممکن است کسی نتواند برای غیراخلاقی بودن دزدی دلیل کافی بیاورد، و به شهود اخلاقی خود ارجاع میدهد، آیا می توانیم بگوییم چون دلیل نیاورده پس مخالفتش با دزدی حتما خلاف عدالت است؟!)
اما دلیلی که نشان میدهد برای توجیه جواز اخلاقیِ یک کار، صرف مناقشه در دلایل مخالفان کافی نیست، توجه به «نقص عقل» ما در تشخیص است. «نقص عقل» غیر از «ناتوانی عقل» است. وی به گونهای بیان کرده که گویی اگر کسی عقل را در شناختِ برخی از امور ناتوان دانست، پس حتما اشعریمسلک است و همه اخلاقیات را تابع دستور خدا میداند! خیر. بنده در بحث خود نشان داده بودم که اساساً دینداری عاقلانه ناشی از آن است که ما با عقلمان، وجود خدا، مهربانی او، علم مطلق او، و … را اثبات میکنیم (قبول عرضه عقلپذیر، که تحقیق مستقل عقل در آن را جدی میگیریم) و در عین حال به عدم احاطه عقل خود به همه مسائل مربوط به خوشبختی و رستگاری انسان باور داریم (عرصه عقلگریز، که دست کم فعلا در دسترس عقلمان نیست) و از این رو، به پیام خدا برای زندگی اعتنای جدی میکنیم.
در واقع، اگر آقای نراقی همه ادله عقلی مخالفان رفتارهای همجنسگرایانه را رد کند، نمیتواند اقدام خود در دست برداشتن از ظهور متن دین را موجه بداند؛ زیرا کاملا محتمل است که حکم خداوند فلسفه واقعی دیگری داشته که فعلا از دسترسی و توجه عقل او خارج مانده است.
بحث آسیبهای رفتارهای همجنسگرایانه، و مطالب آقای اسپریجگ، که در پایان بحثم نقل قول کرده بودم، صرفا برای نشان دادن این بود که ادله مخالفان همجنسگرایی در غرب، اگر قویتر از موافقان نباشد، ضعیفتر نیست.
بنده در مقاله «نسبت بین اخلاق و فقه» (http://www.souzanchi.ir/jurisprudence-and-ethics/) توضیح داده ام که بسیار سادهانگارانه است که احکام شرعی را به نحو صفر و یکی، و فقط با این یا آن قاعده اخلاقی تحلیل کنیم. خداوند وقتی میخواهد حرمت شرابخواری را مطرح کند نمیفرماید فقط بد است؛ بلکه میفرماید «منافعی دارد و بدیای؛ و البته بدیاش شدیدتر از منافعش است» (فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما؛ بقره/۲۱۹). یعنی چنان نیست که اگر عدهای درباره شرابخواری بحث کنند حتما دلایل مخالفان «به طور کامل و از همه جهات» بر دلایل موافقان غلبه میکند. خیر؛ موافقان هم میتوانند واقعا منافعی برای شرابخواری بیابند. اما برآیندِ تمامی منافع و مضار آن در علم خدا، خروجیاش حرمت شرابخواری میشود. در این بحث نیز حکم به جواز یا حرمت رواج رفتار همجنسگرایانه، تنها زمانی معقول است که به تمامی ریشهها، آثار و ثمرات آن، علم داشته باشیم؛ و برآیند آنها را نیز درست محاسبه کرده باشیم که در مجموع، خیر و فایده رواج آن؛ یا شر و ضررش بیشتر است. این برآیندگیری در برخی امور مانند راستگویی و دروغگویی بقدری واضح است که عقل، بدون هدایت شرع هم آن را میفهمد (عرصه حسن و قبح عقلی؛ و اصطلاحاً: تکلیف ارشادی در شریعت) ولی در برخی از عرصهها، چنان ظرافت و پیچیدگی دارد که اصطلاحاً عقلگریز است و شریعت آنها را به ما معرفی میکند (عرصه واجب و حرامهای شرعی و تکالیف مولوی در شریعت).
در پایان، بار دیگر یادآوری میکنم آنچه شریعت اسلام (و بلکه تمامی شرایع الهی پیشین) حرام اعلام کرده، حرمت رفتار همجنسگرایانه است؛ و این ربطی ندارد که کسی که در درون خویش، گرایشی به همجنس احساس میکند، حتماً آدم بدی باشد؛ یا شایسته تحقیر و توهین باشد! چنانکه قبلا هم گفتهام اسلام یک رفتار را ممنوع کرده، نه یک گرایش درونی را؛ به علاوه که صرفِ دوست داشتن و وجود علاقه عاطفی به فردی از همجنس، هیچ ربطی به رفتارهای حرام همجنسگرایانه ندارد؛ بلکه مادام که حال و هوای جنسی بر آن سایه نیفکند، در اسلام بسیار مورد تاکید است که نمونه بارزش تاکیدات فراوان بر دوست داشتن اهل بیت ع است. و این همان است که از ابتدا تاکید کرده بودم برای جلوگیری از مغالطه همجنسگرایان، باید بین حکمِ رفتار، گرایش، و هویت جنسی تفکیک کرد.
[۱] . فعلا از مغالطات ریز و درشتی که در این بحث ایشان بود صرف نظر میکنم؛ مثلا به بهانه اینکه هم مسیحیان راستگرای مخالف همجنسگرایی و هم همجنسگرایان در آمارها اغراق می کنند، آمارهایی که بنده با استناد مستقیم از سایتهای جهانیای معروفی مثل گالوپ یا statista.com نقل کردهام را تلویحاً ساخته مسیحیان راستگرا معرفی میکند! اما خودش آمارهایی نقل میکند و هیچ آدرسی نمیدهد. یا اینکه توضیحی که درباره منابع حدیثی ما میدهد از عمق بیاطلاعی ایشان حکایت میکند، چنانکه شرح علامه طباطبایی بر بحارالانوار، که در آن نظرات مرحوم مجلسی (و نه خود روایات) را نقد کرده، نقد روایات اصول کافی قلمداد میکند؛ و …
بازدیدها: ۴۴۶
سلام، ببخشید در اینباره:
۲) رفتارهای همجنسگرایانه غیرطبیعی است و هر رفتار غیرطبیعی ممنوع است.
ایشان به سبک مقالات قبلیاش، «فطرت» ( که ممیزه انسان از حیوان، و توجیهگرِ الزامات اخلاقی است) را به معنای «طبیعت» (که مشترک بین انسان و حیوان است و نمی تواند توجیهگر اخلاق باشد) قلمداد کرده است. در بحثی که ارائه کردم بهتفصیل در این باره سخن گفتهام و معلوم نیست که چرا ایشان کاملا نسبت بدان تغافل ورزیده و حرفهایی که مخدوش بودنش را نشان داده بودم تکرار کردهاند؟!
پاسخ شما به این مبحث درمورد فطرت و طبیعت را کجا میتوانم پیدا کنم؟
سلام علیکم
در مقاله «فطرت به مثابه یک نظریه انسانشناختی رقیب برای علوم انسانی مدرن»