بسم الله الرحمن الرحیم
آقای ترکاشوند چند سال قبل کتابی نوشت به نام «حجاب شرعی در عصر پیامبر ص» که بنده نیز چند سال در همین سایت به ایشان در قالب مقالهای پاسخ دادم (اینجا) و بعدا عزیزانی در نشر سدید به انتشار آن به صورت یک کتاب اقدام کردند.
پاییز امسال دوستانی در دانشگاه شریف (مدرسه آزادفکری) پیشنهاد مناظره با ایشان را مطرح کردند و من به علت کثرت اشتغالات وعده به زمستان دادم و به من خبر دادند ایشان هم پذیرفته است. در زمستان ابتدا عدهای از دانشجویان انجمن اسلامی دانشکده الهیات دانشگاه تهران پیگیر برگزاری این مناظره شدند و سپس عزیزان دانشگاه شریف؛ اما در هر دو مورد، جناب ترکاشوند نهایتا سر باز زدند.
چندی پیش موسسه فهیم در قم پیگیر برگزاری این جلسه شد و ایشان هم نهایتا پذیرفتند و روز چهارشنبه (۲۳ اسفند ۱۳۹۶) در این موسسه مناظرهای در این زمینه بین بنده و ایشان انجام شود که مسؤولان موسسه وعده دادهاند که برنامه ابتدا به صورت آنلاین و بعدا نیز فایل تصویری جلسه از طریق وب سایت موسسه در اختیار مخاطبان قرار میگیرد.
پاورپوینت مورد استفاده در جلسه مناظره
اخیرا مطلع شدم «سیمافکر» فیلم مناظره را در سایت خود قرار داده است از اینجا میتوانید وارد سایت سیمافکر شوید و آن را دانلود کنید.
توضیح تکمیلی:
به اطلاع دوستانی که پیگیر مناظره بودهاند میرساند:
در مناظره و نیز در صفحه ۱۲پاورپوینت، یکی از ترجمههای آقای ترکاشوند را نادرست خواندم.
فردای مناظره یکی از دوستان تذکر داد که با توجه به متن کامل روایت، برداشت ایشان درست بوده است. به منبع اصلی مراجعه کردم و فهمیدم علت اینکه من ترجمه را نادرست دانسته بودم این بود که در کتاب ایشان، اين روايت تقطیع شده بود و اگر روايت با جمله قبلش در نظر گرفته شود ترجمهاش درست است.
نکته من این بود که «حاجت» گاهی در معنای استعارهای به معنای دستشویی رفتن (قضای حاجت) به کار میرود، اما حتما باید در متن قرینه باشد تا به این معنا گرفته شود، و چون قرینه در کتاب ایشان حذف شده بود، و بلکه قرینه موید دعا «رو به بیتالمقدس بودن» – که زمانی قبله بوده- آمده بود، من ترجمه را نادرست دانستم.
جمله حذف شده این است:
فَقَالَ عَبْدُ اللهِ [بن عمر]: يَقُولُ نَاسٌ: إِذَا قَعَدْتَ لِلْحَاجَةِ تَكُونُ لَكَ، فَلَا تَقْعُدْ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ وَلَا بَيْتِ الْمَقْدِسِ، فرزند عمر گفت: مردم میگویند وقتی برای انجام حاجتی که داری نشستی، رو به قبله و رو به بیت المقدس منشین»
سپس عباراتی که در کتاب آمده این است:
قَالَ عَبْدُ اللهِ: وَلَقَدْ رَقِيتُ عَلَى ظَهْرِ بَيْتٍ، فَرَأَيْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ[آله و] سَلَّمَ قَاعِدًا عَلَى لَبِنَتَيْنِ مُسْتَقْبِلًا بَيْتَ الْمَقْدِسِ لِحَاجَتِهِ: راوی میگوید به پشت بام رفته بودم و دیدم رسول الله ص برای قضای حاجتش رو به بیتالمقدس بر روی دو خشت نشسته است). (ص۲۱۶)
(این خانهای که فرزند عمر میگوید به پشت بام آن رفتم، خانه خواهرش حفصه (همسر پیامبر ص) است. در کتبی که متن کاملتر روایت آمده تصریح شده «ظَهْرِ بَيْتِ أُخْتِي حَفْصَةَ» (مستخرج ابیعوانة، ج۱، ص۱۷۱). در واقع وی روی پشت بام خانه پیامبر رفته! و طبق ادعای دروغ خودش، از آن بالا پیامبر را در حال قضای حاجت دیده است!
این مطلب بهانهای شد که یکی از مطالبی که در صفحه ۱۳ پاورپوینت آماده کرده بودم (بیاطلاعی از جعل احادیث امویان برای تنزل شأن پیامبر) و فرصت بیان آن را پیدا نکردم اشاره کنم:
یکی از مهمترین مستندات آقای ترکاشوند برای عادی جلوه دادن برهنگی، برخی روایات در مورد پیامبر اکرم ص است؛ اینها دو دستهاند:
برخی موارد که با حذف روایات صحیح و کنار هم قرار دادن مغرضانه برخی روایات مستند و غیرمستند تاریخی، نتیجهگیری دروغین و توهینآمیزی را درباره پیامبر ص انجام میدهد: «آخرین باری که دیگران او را برهنه و مکشوفالعورة دیدند در ۳۵ (یا ۲۵) سالگی حضرت بود» (ص۲۲۹) (در جلسه فقط یک اشاره کوتاه کردم و توضیح دروغ بودن این تهمت به پیامبر ص را در چهارمین پاورقی مقالهای که دو سال قبل در همین سایت منتشر کردم، آمده است. اینجا)
دسته دوم، روایاتی که مستقیما هدفش تنزل شخصیت پیامبر ص در جامعه است. از کارهای بنیامیه برای توجیه خلافت خود، این بود که روایات فراوانی به منظور تنزل دادن شخصیت پیامبر ص جعل کردند تا بدین وسیله مقبولیت خود را افزایش دهند (تا مردم بگویند اینها خلیفه همان پیامبریاند که نعوذ بالله خودش این همه مشکل داشته است!). و این روایت ابنعمر هم از این دسته است، بویژه که ائمه اطهار ع با توجه به بیمبالاتی برخی افراد در آن زمان، تصریح کردهاند هیچکس پیامبر ص را در حین قضای حاجت ندید.
***
من در این مناظره، یک اشتباه ناخواسته مرتکب شدم و اکنون که فهمیدم صادقانه اقرار کردم. ای کاش آقای ترکاشوند هم در مناظره دیشب، در مواردی که متوجه میشد که مطلبش اساسا اشتباه بوده، به جای اینکه مطالب خود را برخلاف آنچه نوشته بیان کند، به اشتباه خود اقرار میکرد.
مثلا ایشان ادعای اصلیاش در این کتاب این است که با بررسی وضعیت پوشاک در عصر پیش از بعثت، نشان دهد که امکان ندارد حجاب شرعیای که ما میشناسیم در چنان جامعه واجب شده باشد؛ و وقتی غفلت ایشان از دهها شاهد بسیار واضح تاریخی را نشان دادم که آن وضعیت مورد ادعای ایشان اصلا عمویت نداشته و کاملا استثنایی بوده، مدعی شد که من نمیخواستم وضعیت عمومی پوشاک را نشان دهم! بلکه میخواستم یکی دو مورد از وجود چنین وضعیتی را نشان دهم! (سخنان ایشان در دقیقه۱۱۶ را یکبار دیگر گوش دهید).
جلسه مناظره پر بود از این گونه موضعگیریها؛ که هرکس کتاب را خوانده باشد بوضوح تغییر موضع ایشان را میفهمد؛ در حالی که نزد مخاطب به گونهای وانمود کرد که اساساً دیدگاههایش همینها بوده که در مناظره مطرح شد.
والسلام علیکم و علی من اتبع الهدی
بازدیدها: ۲۶۴۱
سلام و احترام
استاد بزرگوار از خداوند منان توفیقات روزافزون و سلامتی و علم کثیر و وقت و عمر بابرکت رو براتون مسیلت میکنم .
حقیقتا جامعه مسلمین به ویژه تشیع به علمایی چون شما دراین شرایط روزگار نیازمنداست.
پیگیر مطالب علمی شما هستیم
و من الله توفیق
از بابت اینکه مقالات آموزشی خیلی خوب و با کیفیت تولید می کنید از شما سپاسگزاریم.
برایتان موفقیت روز افزون از پروردگار یکتا آرزومندم!
با سلام و تحیت و تبریک اعیاد مبارک شعبان و به ویژه میلاد پربرکت امام عصر(عج)
توفیق یافتم که صوت مناظرات شما را گوش نمایم. به عنوان یک طلبه به نوبت خود از زحمات شما بسیار تشکر می نمایم.
اما جای تذکر چند نکته وجود دارد:
۱ـ من خودم از جوابهای شما لذت بردم و استفاده کردم اما در بسیاری از موارد که در متن مناظره تند می شدید و از نوبت خودتان خارج می شدید، یا اینکه تند می شدید و از طرف مقابل معذرت خواهی می کردید، با این عبارت که «ببخشید، من طلبه ام» آن را بکار می بردید من از خودم خجالت کشیدم که چرا هر جایی که خراب می کنید به طلبه بودن خود نسبت می دهید. گویا طلبه ها غیر از خراب کاری در مباحثه و تند شدن با همدیگر کاری دیگر بلد نیستند. در صورتی که در همان مباحثه هم باید با نهایت ادب با دیگران برخورد کرد. کاش چنین تعبیری استفاده نمی کردید، بویژه که بارها این مساله اتفاق افتاد و تکرار می شد.
۲- در برخی موارد مغالطاتی صورت می گرفت. مثلا در ترجمه چادر یا عبایی که حضرت زهرا (س) استفاده می کردند، به این معنی نیست که حتما کسی ساق پای حضرت را دیده باشد. بلکه می تواند به این معنا باشد که طبیعت چنین لباسی این گونه بود. این نمی تواند اثبات کند که حتما لباس دیگری نداشته اند.
به هر حال از اینکه باعث شدم وقتتان را بگیرم پوزش می طلبم.
انشاء الله موفق و پیروز باشید.
خوشحال می شوم که اشتباهاتم را به من منعکس نمایید.
سلام علیکم
۱. ممنون از تذکر شما.
۲. متاسفانه این گونه موارد در کتاب ایشان بسیار زیاد است.
سلام به استاد عزیز
استاد من مناظره شما رو شنیدم
حقیقتش من خطاهایی در سخنان گرانقدر شما دیدم که بشدت ذهنم رو به خود مشغول کرد.
برای مثال من مدتها در مورد جوامع بدوی و اولیه تحقیق کردم و میدونم که بسیاری از قبایل و انسانهای اولیه فاقد لباس (بویژه با کارکرد حیا و بعنوان حجاب) بودند.
خب البته شاید شما در تحقیقتون به این موارد و منابع برخورد نکردید.اشکالی هم نداره.
اما چیزی که ذهن حقیر رو درگیر کرد استناد شما به کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت بود.شما فرمودید ویل دورانت در این کتاب میگه انسانهای اولیه لباس میپوشیدند و هیچ جامعه ای بدون لباس وجود نداشته (البته من عین کلامتون رو بخاطر ندارم اما با این مضمون فرمودید)
در حالی که ویل دورانت در همون نخستین صفحات کتابش به صراحت میگه لباس از زمان خاصی کارکرد پیدا کرد و بوجود اومد و انسان اولیه و حتی قبایل ابتدایی بدون لباس بودند.
من عین مطلب رو براتون ارسال میکنم :
حجب نیز، مانند توجھ بھ بکارت، ھنگامی پیدا شد کھ پدر بر خانواده مسلط گردید؛ ھنوز قبایل فراوانی
ھستند کھ از برھنھ بودن تمام بدن خود ھیچ خجالت نمیکشند؛ حتی بعضی از پوشیدن لباس عار
دارند. ھنگامی کھ لیوینگستن از مھمانداران سیاه افریقایی خود درخواست کرد کھ، چون زنش قرار
است بیاید، لباس بپوشد، ھمھ بھ خنده افتادند؛ ھنگامی کھ ملکة قبیلة بالوندا از لیوینگستن پذیرایی
میکرد از فرق سر تا نوک انگشتان پا برھنھ بود. از طرف دیگر، در میان عدة کمی از قبایل، چنین
رسم است کھ عمل جنسی را بدون شرم در مقابل یکدیگر انجام میدھند. نخستین مرتبھ کھ زن حجب
را احساس کرد آن وقت بود کھ فھمید، در ھنگام حیض، نزدیک شدن او با مرد ممنوع است
فصل چهارم
اخلاق جنسی
تاریخ تمدن
مشرق زمین گهواره تمدن
مدام از خودم میپرسم چطور میشه ادعا کنید ویل دورانت درست خلاف این رو گفته ؟
موارد مشابه بسیار زیاد دیگری هم در مناظره بود که ذهن من رو مشغول کرده اما از بیان اونها امتناع میکنم.
سلام علیکم
بنده یادم نیست گفته باشم که ویل دورانت یا هرکس دیگری عدم لباس در برخی جوامع را بکلی منکر شده باشد. بلکه بحث بر سر یک جریان مستقر عمومی بود نه وقایعی که گاه در یک قبیله دورافتاده ممکن است یافت شود. اتفاقا همین حکایت پذیرایی مذکور نشان می دهد که این اتفاق در خود آن قبیله عادی نبوده وگرنه آنها قبل از اینکه آن زن برای پذیرایی بیاید طبیعی بود که گزارش می کردند عادی بودن این را؛ نه اینکه وقتی این زن بیاید به خنده بیفتند. یعنی کاملا محتمل است که این یک رسم خاص برای پذیرایی بوده باشد.
ضمنا کتابهایی که من رویشان مانور دادم و در پاورپوینتم هم هست کتابهای مالینوفسکی: کتاب غریزه جنسی و سرکوب آن در جوامع ابتدایی؛ و دانیل بیتس: کتاب انسان شناسی فرهنگی بود.
اما در مورد جوامع بدوی؛ یک بحث هست که آیا ما انسانهای نئوآندرتال و … را هم انسان (یعنی اجداد خود) می دانیم یا خیر؟ آن مقدار که بنده تحقیق کرده ام و در درسهایم ارائه نموده ام (که درس انسان شناسی بنده را در سایت آموزش مجازی دانشگاه باقرالعلوم ع می توانید ملاحظه کنید) انسانی که در اسلام محل بحث است و از حضرت آدم شروع می شود حداکثر حدود ۱۰-۱۲ هزار سال سابقه دارد که با نسلی که در ادبیات آنتروپولوژی به «انسان مدرن» معروف است و با نوشتن آغاز می شود (یعنی از ابتدایی که تمدن مکتوب وجود دارد) سازگار است و انسانهای پیش از آن اصلا در زمره انسانی که قرآن و دین از آنها بحث می کند نیستند و در تعابیر روایات از آنها به عنوان نسناس یاد شده که قبل از آمدن آدم بر روی زمین همگی منقرض شده اند و این با بحثهای آنتروپولوژی هم سازگار است چرا که تمام نسلهای انسان قبل از انسان مدرن (از حدود ۲ میلیون سال قبل تا حدود ۱۵ هزار سال قبل) را منقرض شده می دانند
لذا جوامع بدوی ای که گفتید از بحث بنده خارج است
با سلام خدمت جناب سوزنچی عزیز
فیلم مناظره شما رو کامل دیدم، بعضاً چندبار بعضی از بخش ها رو
اول خسته نباشید بابت این مباحثه البته نه به خاطر اینکه حریف قدری داشتید، بلکه به خاطر بازی ناجوانمردانه ای که طرف مقابل تان پیش گرفته بود.
صرفا خواستم خدمتتان عرض کنم به نظرم جبه حق از باطل کاملا در مناظره آشکار بود و هر کسی که چشم گوش هایش هنوز مهر نخورده باشد قادر است متوجه مغالطه جناب ترکاشوند و سعی در پوشاندن حق، هم در کتاب و هم در مباحثه، بشود
به امید توفیق روز افزون
سلام و خداقوت
حضرت استاد خیلی ها انتقاد به مناظره داشتند و بظاهر شما را بعنوان اسکات خصم شمردند. قضیهاش چه میتونید باشد.؟!
سلام علیکم
مقصودتان از مرا به عنوان اسکات خصم شمردند چیست؟ یعنی کار من فقط اسکات خصم بود؟! یعنی مقصود این است که پاسخ علمی ندادم و فقط پاسخ جدلی دادم؟
به چه دلیل؟
من مخدوش بودن ادله وی در ابعاد گوناگون را نشان دادم. اگر هریک از پاسخهایم قابل مناقشه است مناقشه تان را بفرمایید؛ اگر وارد بود میپذیرم و اگر پاسخی داشتم عرض میکنم