نسبت رشد جامعه دینی با فتنه و نفاق

بسم الله الرحمن الرحیم

به مناسبت تقارن میلاد پیامبر اکرم (ص) و امام صادق (ع) با یوم الله ۹ دی، امروز صبح سخنرانی ای در مسجد دانشگاه باقرالعلوم داشتم که خلاصه ای از آن تقدیم می شود:

ادامه مطلب نسبت رشد جامعه دینی با فتنه و نفاق

بازدیدها: ۱۳۱۴

حجاب قانونی یا حجاب اجباری

بسم الله الرحمن الرحیم

از مسائلی که هر از چندگاهی بحثهایی را در جامعه ما برمی‌انگیزاند بحث درباره حجاب و موضع نظام در قبال آن است. حقیقت این است که اصل مساله، چندان دشوار نیست؛ اما طرح غلط مساله و فضای تبلیغاتی‌ای که پیرامون آن پدید آمده، باعث شده ابهامات فراوانی پدید آید و به عنوان یک سوال مشکل جلوه کند. در اینجا تلاش می‌شود با واضح ساختن صورت مساله، پاسخی منطقی و موجه برای آن ارائه، و نشان داده شود که چگونه طرح غلط آن می‌تواند کاری کند که برخی با مقدمات کاملا صحیح، به نتیجه کاملا غلط برسند!

ادامه مطلب حجاب قانونی یا حجاب اجباری

بازدیدها: ۲۶۸۷

خطبه معاویه بعد از رسیدن به حکومت

بسم الله الرحمن الرحیم

معاویه بعد از اینکه زمام حکومت را به دست گرفت در نخیله (منطقه ای نزدیک کوفه) به منبر رفت و خطاب به کوفیان چنین گفت:

به خدا قسم من با شما نجنگیدم که نماز بخوانید یا روزه بگیرید یا حج بروید یا زکات بدهید؛ شما خودتان باید این کارها را انجام دهید. (به تعبیر امروزیها: دین مردم ربطی به حکومت ندارد) بلکه هدف من فقط به حکومت رسیدن و حکمرانی بود!

(خوبی معاویه این بود که فقط جمله اول را نگفت؛ بلکه جمله دوم را هم گفت که امروز راحت تر بتوانیم قضاوت کنیم.) ادامه مطلب خطبه معاویه بعد از رسیدن به حکومت

بازدیدها: ۲۵۷۷

معیارهای غلط برای انتخاب اصلح!

در انتخابات ریاست جمهوری امسال هنوز بازار بحثها داغ است و هنوز بسیاری از افراد تصمیم نهایی خود را نگرفته اند. معیارهای صحیح را همه می شناسند اما در این میان گاه استدلالهایی برای ترجیح یک نفر یا کنار گذاشتن یک نفر مطرح می شود که مبتنی بر یک معیار ناصواب یا اولویت گذاری نادرست است. یادداشت زیر که در شماره ۱۷۲ هفته نامه پنجره (ویژه نامه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲) با عنوان «هیچکس بهترین نیست؛ چگونه چه کسی را انتخاب کنم؟» منتشر شده، نمی خواهد یک نفر خاص را پیشنهاد دهد بلکه برخی از این استدلالها را مورد بررسی قرار می  دهد که البته شاید این بررسی، نظر خواننده را در مورد نامزد انتخابی خود تغییر دهد:

ادامه مطلب معیارهای غلط برای انتخاب اصلح!

بازدیدها: ۲۴۰

بزرگ راستگوي درست‌كردار و امتحان عظيم الهی

از القاب معروف حضرت زهرا سلام الله عليها «صديقه كبري» است. صديق به كسي مي گويند كه نه تنها در اوج راستگويي است بلكه تمامي صفات و رفتارش هم دلالت بر درست‌كرداري وي دارد. «كبري» نيز اسم تفضيل و به معناي «بزرگترين» است. پس صديقه كبري يعني زني كه سراسر وجودش در بالاترين حد ممكن، دلالت بر راستي و درستي دارد.

يكي از اوصاف مهم ايشان «ممتحنه» است. در روايات نقل شده از معصومين درباره زيارت حضرت زهرا سلام الله عليها آمده است: «يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً؛ وسائل‏الشيعة، ج۱۴، ص۳۶۸» ممتحنه به كسي گويند كه وجودش با مورد امتحان واقع شدن گره خورده، و معناي اين عبارت اين است كه «اي ممتحنه‌اي كه آفريدگارت قبل از اينكه تو را در اين دنيا وارد كند مورد امتحانت قرار داد پس تو را در برابر اين امتحان صابر يافت.»

اين امتحان چيست كه با سراسر وجود صديقه كبري گره خورده است؟ اگر تعبير امتحان در قرآن و روايات را بررسي كنيم به نكات جالبي دست خواهيم يافت. ادامه مطلب بزرگ راستگوي درست‌كردار و امتحان عظيم الهی

بازدیدها: ۲۰۱

قدرت و نقد آن (قسمت آخر)

ما و حاكميت، نقد ناصحانه

در مقالات گذشته بيان شد:

۱- قدرت از منظر ديني لزوما به فساد منجر نمي شود، و عدم درک اين حقيقت، مظلوميتي را بر صاحب آن قدرت تحميل خواهد کرد که موجب وقوع واقعيتي به نام «مقتدر مظلوم» مي‌شود.

۲- قداست لزوما به معناي نقدناپذيري نيست؛ و حفظ قداست‌ها، با هوشياري و هشدار دادن نسبت به خطاها منافاتي ندارد.

۳- نقد سازنده، از مقوله «نصح» و خيرخواهي است؛ اما نقد مخرب از مقوله «همز» و عيب‌جويي است.

۴- نقد ناصحانه سه شرط دارد: صادقانه دنبال حقيقت بودن، عادلانه قضاوت کردن، مصلحانه اقدام كردن

اين مقاله به ارائه توضيحاتي درباره آخرين شرط مي‌پردازد. ادامه مطلب قدرت و نقد آن (قسمت آخر)

بازدیدها: ۲۴۳

قدرت و نقد آن (قسمت چهارم)

در جستجوي حقيقت

در شماره‌هاي قبل چند مطلب توضيح داده شد:

نخست اينکه قدرت از منظر ديني لزوما به فساد منجر نمي شود، بلکه حتي در يک حكومت ديني اصيل (که نمونه بارز آن حکومت حضرت امير است) قدرت نه‌تنها عامل فساد نيست، بلکه مقدس است؛ و عدم درک اين حقيقت، مظلوميتي را بر صاحب آن قدرت تحميل خواهد کرد که موجب وقوع واقعيتي به نام «مقتدر مظلوم» مي‌شود.

دوم اينکه قداست لزوما به معناي نقدناپذيري نيست؛ و هر امر مقدسي تقدسش را مديون آن است كه در مسير الهي واقع شده؛ و لذا حفظ قداست‌ها، با هوشياري و هشدار دادن نسبت به خطاها منافاتي ندارد.

سوم اينکه در ادبيات ديني ضابطه‌هايي براي تفکيک نقد سازنده و نقد مخرب وجود دارد. نقد سازنده، از مقوله «نصح» و خيرخواهي است؛ اما نقد مخرب از مقوله «همز» و عيب‌جويي است و با تحليل اين دو مي‌توان معياري براي تفاوت نهادن بين اعتدال با افراط و تفريط در نقد حکومت به دست آورد.

با اين مقدمات، اکنون مي‌توان وارد بحث اصلي شد؛ يعني: نقد قدرت در جامعه و حکومت ديني چگونه بايد باشد؟ ادامه مطلب قدرت و نقد آن (قسمت چهارم)

بازدیدها: ۱۹۵

قدرت و نقد آن (قسمت سوم)

نصيحت يا عيب‌جويي

در شماره‌هاي قبل دو مطلب توضيح داده شد:

نخست اينکه قدرت از منظر ديني لزوما به فساد منجر نمي شود، بلکه حتي در يک حكومت ديني اصيل (که نمونه بارز آن حکومت حضرت امير است) قدرت نه‌تنها عامل فساد نيست، بلکه مقدس است؛ و عدم درک اين حقيقت، مظلوميتي را بر صاحب آن قدرت تحميل خواهد کرد که موجب وقوع واقعيتي به نام «مقتدر مظلوم» مي‌شود؛ واقعيتي که به نظر مي‌رسد در هر حكومت ديني اصيلي تا پيش از استقرار كامل حکومت جهاني مهدي موعود، عجل الله تعالي فرجه الشريف، رخ خواهد داد.

دوم اينکه قداست لزوما به معناي نقدناپذيري نيست؛ بلكه مقدس شمردن، همان حفظ حرمت‌هاي الهي است و هر امر مقدسي تقدسش را مديون آن است كه در مسير الهي واقع شده. ضابطه اصلي قداست، قرار داشتن در مسير الهي است؛ و لذا حفظ قداست‌ها، با هوشياري و هشدار دادن نسبت به خطاها منافاتي ندارد.

در اين قسمت به ماهيت نقد سازنده و مخرب در ادبيات ديني اشاره مي‌شود تا معيار ديني‌اي به دست آيد، كه با آن بتوان بين اعتدال در نقد حکومت با افراط و تفريط در نقدها تفاوت نهاد. ادامه مطلب قدرت و نقد آن (قسمت سوم)

بازدیدها: ۲۳۶

قدرت و نقد آن (قسمت اول)

غلبه فرهنگ غربي بر انديشه هاي ما موجب گرديده تا کم کم باور کرده باشيم که «قدرت فساد مي‌آورد» و نوع نگاه دنيا گرانه غربي بر عبارت «مقتدر مظلوم» اعتراض خواهد کرد: مگر کسي که مقتدرانه و در راس قدرت است مظلوم مي‌شود؟ اما تا افرادرا اندکي به فرهنگ عميق اسلامي ارجاع مي‌دهيم و يادي از اميرالمؤمنين مي‌کنيم، انديشه ها دچار حيرت مي‌شود. وجود علي بهترين دليل است بر اينکه ممکن است مقتدري در اوج قدرت خود مظلوم باشد، اما چگونه؟ ادامه مطلب قدرت و نقد آن (قسمت اول)

بازدیدها: ۲۹۲

نامرد مردم، ما، خدا! نامرد مردم

چندی پیش سراغش رفتم. گفتم: «عاشورا در پیش است.»

گفت« همیشه تاریخ عاشورا بوده است. افسوس که درخوابید و بي‌غيرت؛ “هل من ناصر” را می‎شنوید و همچون کبک سر در زیر برف می‎کنید تا بازهم امامتان مظلوم بماند … مظلومیت قرن‌هاست بر ناصیه او و پدرانش نقش بسته است.»

پرسیدم: «آیا او مظلوم است یا ما؟ ما که هر هفته «ندبه» می‎خوانیم و او جواب‎مان را نمی‎دهد، فریاد می‎زنیم و او نمی‎آید، و تو می‎گویی که ما بی‎غیرتیم!»

گفت: «مگر نشنیده‎ای که امام زمان هر روز بر مصیبت جدش می‎گرید؟ آیا كسي جز شما این مصیبت را بر او وارد کرده است؟» ادامه مطلب نامرد مردم، ما، خدا! نامرد مردم

بازدیدها: ۳۸۸

فرياد در سكوت (نگاهي به سيره سياسي حضرت زهرا سلام الله عليها)

كساني كه با معارف قرآني آشنايند، ترديدي در عصمت حضرت زهرا سلام الله عليها ندارند. علاوه بر آياتي همچون آيه تطهير (احزاب،۳۳) و آيه مباهله (آل عمران، ۶۱) كه به طور مستقيم بر عصمت ايشان دلالت دارند، تدبر در سوره كوثر، سوره انسان (داستان اطعام مسكين و يتيم و فقير و نوع مدح خداوند از رفتار ايشان) و نيز روايات فراواني كه از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم باقي مانده، جاي هيچ ترديدي در عصمت و علوّ مرتبه ايشان نمي‌گذارد. اگر توجه كنيم كه از طرفي ايشان كفو اميرالمومنين، و لذا مرتبه معنويشان بالاتر از بقيه ائمه اطهار عليهم السلام بوده (نحن حجةُ الله علي الخلق و فاطمة حجةٌ علينا، تفسير اطيب‌البيان، ج۱۳، ص۲۳۵)، و از طرفي تنها «زن» و تنها شخصيت «غير امام» در ميان چهارده معصوم بوده‌اند، واكاوي سيره‌هاي رفتاري ايشان ضرورتي بمراتب بيشتر پيدا مي‌كند. حضرت زهرا سلام الله عليها امام نيست، اما از بسياري از امامان برتر است؛ مرد نيست، اما در شديدترين فتنه تاريخ بصيرتي به خرج داد و سيره سياسي‌اي از خود برجاي گذاشت كه از هيچ مردي در ميان رجال سياست مشاهده نشده است. ادامه مطلب فرياد در سكوت (نگاهي به سيره سياسي حضرت زهرا سلام الله عليها)

بازدیدها: ۲۰۹

سيره حضرت زهرا سلام الله علیها و جهاد اقتصادي؛ کليشه يا واقعيت

الف) حضرت زهرا سلام‌الله‌عليها

يكي از ابعاد مظلوميت‌هاي اولياي خدا اين است كه با آنها مواجهه كليشه اي صورت مي‌گيرد. ما ظاهرا حضرت زهرا را احترام مي‌كنيم؛ اما زواياي مختلف وجود ايشان را كمتر مي‌شناسيم و اصلا فراموش كرده‌ايم ايشان را بايد اسوه خود بدانيم، در حالي که امام زمان او را اسوه خود دانسته است (الاحتجاج طبرسي، ج۲، ص۴۶۶). بگذاريد بحث را با بيان چند حكايت از ايشان، که شايد برخي را قبلا هم شنيده باشيد، آغاز كنم: ادامه مطلب سيره حضرت زهرا سلام الله علیها و جهاد اقتصادي؛ کليشه يا واقعيت

بازدیدها: ۲۳۸

از تقارن ايام الله تا تقارن اخلاق و سياست

چند روزي است كه در ايام الله غوطه‌وريم؛ ايام الله دهه فجر انقلاب اسلامي و ۲۲ بهمن، كه طليعه احياي اسلام در جهان بود، با يوم الله ميلاد پيامبر اسلام، كه طليعه ورود اسلام به دنياي خاكي بود و يوم الله ولادت امام صادق عليه‌السلام که گسترش دهنده حقايق اسلام در عالم بود، مقارن گشته است.

قرآن كريم تمام آنچه را در جهان وجود دارد آيه و نشانه‌اي براي عاقلان مي‌داند؛ و اين نشانه‌ها منحصر به اشياي خارجي نيست، بلكه حتي ايام و زمانها نيز مي‌توانند نشانه و آيت خدا باشند؛ هرچند درك اين نشانه بودن كار هركسي نيست. با اينكه همه زمانه متعلق به خداست، اما برخي از ايام، چنان در متوجه ساختن انسان به خدا موثرند كه ايام الله نام گرفته‌اند: خدا وقتي موسي را به سوي قومش فرستاد به وي دستور داد كه قومش را از ظلمات به سوي نور سوق دهد و آنها را متذكر به ايام الله نمايد: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ» (سوره ابراهيم، آيه٥) بر طبق اين آيه شريفه، اگركسي مي‌خواهد يوم الله بودن ايامي را درك كند بايد هم اهل صبر باشد و هم اهل شكر، آن هم نه اينكه فقط در حد عادي «شاكر» و «صابر» باشد، بلكه «صبار شكور» بايد باشد. چرا صبار شكور؟ شايد چون اگر بر ناملايماتي كه همراه ايام الله است بسيار صبر نكند، ممكن است ايام الله را حتي يك انحراف قلمداد كند، و اگر دائما در حين اين ناملايمات احتمالي، متوجه حسن و بركت نهاني اين ايام نشود و شكر آن را نگذارد، چه بسا كه نعمت از او سلب گردد. ادامه مطلب از تقارن ايام الله تا تقارن اخلاق و سياست

بازدیدها: ۲۶۰

نقش بصيرت در دوره فتنه

قُلْ هَـذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ.[۱]

 سوره يوسف، آيه ۱۰۸

 حادثه عاشورا قيامي عليه ظلم بود. هميشه از ظلم يزيديان – که ظلم آشکار است – سخن گفته شده است. اما ظلم عظيمتري در اين حادثه هست که اغلب مغفول مي‌ماند و آن ظلم کوفيان مدعيِ پيروي، بر امام است. شايد فلسفه اصلي غيبت امام زمان هم نه ظلم ظالمان، بلکه ظلم پيروان باشد. يادمان باشد که کوفيان اولين گروهي هستند که برامام حسين(ع) گريستند، پس هر گريه اي ارزش ندارد. اگر انسان در هنگامي که بايد از حق دفاع کند، دفاع نکند، فرداي شهادت امام حسين، گريه كردن كه هيچ، قيام توابين به راه انداختن نيز سودي ندارد. ادامه مطلب نقش بصيرت در دوره فتنه

بازدیدها: ۸۳۸

باز هم حکايت غربت و مظلوميت اولياي خدا

هفته گذشته هفته آخر صفر بود، هفته‌اي يادآور غربت و مظلوميت سه امام؛ يعني پيامبر اعظم، امام حسن و امام رضا عليهم‌السلام؛ و چه شگفت‌انگيز است پيوند عظمت و حُسن و رضا با غربت و مظلوميت.

درباره غربت امامان زياد گفته و شنيده‌ايم؛ اما وقايع اخير کشور ما را بر آن مي‌دارد که اين بار جلوه کمتر گفته شده‌اي از اين مظلوميت اولياي خدا را يادآور شويم.

۲۸ صفر روز رحلت پيامبر بود؛ پيامبري که امتش پيامبريش را پذيرفتند؛ اما امامتش را …؟ ادامه مطلب باز هم حکايت غربت و مظلوميت اولياي خدا

بازدیدها: ۱۷۰

آنچه از جان امام حسين (ع) هم مهم‌تر است

محرم امسال يكي از دوستان كتابي از دكتر شريعتي به من داد كه جمله‌اي داشت كه بسيار مرا به فكر فرو برد. گفته بود: «عظمت شخص امام حسين آنقدر زياد است که موجب شده ما آن چيزي را که از امام حسين مهم تر است فراموش کنيم.» بسيار تعجب كردم. واقعا مگر از امام حسين چيزي بالاتر قابل فرض است؟ استدلال وي اين بود: هدف امام حسين(ع) كه به خاطرش شهيد شد، از جان او مهم تر است! و اين البته استدلال درستي است. اما آن هدف باارزش‌تر چيست؟ پاسخي كه دكتر شريعتي به اين سوال داده بود، هيچگاه مرا قانع نكرد، اما سوالش سوال مهمي بود. آن هدف مهم چيست كه مي‌ارزد حسين و بهترين انسانهايي كه همان خاندان و اصحاب اويند برايش شهيد شوند؟ ما عادت كرده‌ايم پاسخي كليشه اي دهيم: آن هدف حفظ اسلام است. اما اين اسلامي كه قرار است حفظ شود و مي‌ارزد امام حسين(ع) برايش شهيد شود چيست؟ آيا منظور الفاظ و نوشته‌هاي آيات و روايات است؟ قطعا خير، زيرا امام، خود، قرآن ناطق است. ما معتقديم ائمه اطهار عليهم‌السلام صاحب مقام خليفة‌اللهي‌اند، انسان کامل‌اند، واسطه فيض‌اند و… ؛ و بعد مي‌گوييم يک چيزي وجود دارد که چنين امامي به خاطرش شهيد مي‌شود؟! آيا اسلامي بالاتر از حسين وجود دارد؟ ادامه مطلب آنچه از جان امام حسين (ع) هم مهم‌تر است

بازدیدها: ۲۱۰

آموزش تشيع در سيره سياسي حضرت زهرا سلام الله عليها

باورهاي شيعه به گونه‌اي است که گاه پيش مي‌آيد كه انسان تا پيش از آنكه به فهم عميقي از آنها دست نيابد احساس تناقض مي‌كند؛ شايد از همين رو بوده که امام باقر عليه‌السلام فرموده اند: «امر ما چنان صعب و دشوار است که جز نبي مرسل يا فرشته مقرب يا مومني که خداوند قلب او را براي ايمان آزموده باشد، کسي به حقيقت آن ايمان پيدا نمي‌کند» (اصول کافي، ج۱، ص۴۰۱). لذاست که وجود اسوه‌هايي که انسان بتواند با مشاهده آنها راهي به سوي حقيقت بيابد ضرورت پيدا مي کند؛ و شايد به همين سبب است که در شيعه، نه فقط «پيشواي اسوه»، بلکه «پيرو اسوه» نيز قرار داده شده است؛ يعني «حضرت زهرا» سلام الله عليها، مأمومي که اگرچه خودش تابع امام زمان خود بود، اما چنان شخصيتي از خود بروز داد که امامان بعدي وي را حجت خدا بر خود مي‌خوانند «نحن حجة الله علي الخلق و فاطمة حجة علينا» (تفسير اطيب‌البيان، ج۱۳، ص۲۳۵) و امام زمان ما وي را اسوه خود مي‌داند: «في ابنة رسول الله لي اسوة حسنة» (الاحتجاج طبرسي، ج۲، ص۴۶۶). اگر ائمه عليهم السلام، راهنمايان مسيرند، شيعه نياز به الگويي دارد که چگونگي رهروي و تبعيت کردن را هم بياموزد و اينجاست که اين «ماموم معصوم» رخ مي‌نمايد. ادامه مطلب آموزش تشيع در سيره سياسي حضرت زهرا سلام الله عليها

بازدیدها: ۴۱۸

جمع خاتمیت با امامت و مهدویت

پاسخي به سخنراني دكتر سروش تحت عنوان «تشيع و چالش مردم‌سالاري»

 الف:امامت و ختم نبوت

دریافت فایل PDF

آقاي دکتر سروش در سخنراني اخيرشان در ۱۳۸۴/۵/۳ در پاريس تحت عنوان «تشيع و چالش مردم سالاري» اشکالي در خصوص انطباق انديشه امامت و مهدويت با ختم نبوت مطرح کرده‌اند که واکنش‌هايي را برانگيخته است. اين اشکال که مبتني بر آراء اقبال در تفسير مساله خاتميت است، به طور خلاصه اين است که: ختم نبوت به معناي پايان دوره عصمت و وحي و در واقع پايان دوره ولايت و مرجعيت شخص در تشريع است. علت خاتميت، بلوغ عقل بشر است و از اين دوره به بعد زمان مرجعيت اشخاص و حق تشريع براي افراد به سر مي‌آيد و تنها استدلال است که مي‌تواند مرجع عمل واقع شود. اما شيعه با پذيرش نظريه امامت و تداوم آن در مهدويت، عملا ختم نبوت را بي‌معني کرده است زيرا معتقد است که امام، هم عصمت دارد که تداوم بخش ولايت و مرجعيت شخص است، و هم علم غيب دارد و محدث و مفهم است که اين هم ماهيتا تفاوتي با وحي ندارد؛ پس پذيرفتن امامت در واقع مستلزم نفي ختم نبوت است و گويي فقط اسم مطلب عوض شده ولي ماهيتا نبوت ختم نشده است. ايشان به تبع اقبال لاهوري معتقدند که «با خاتميت، قرار است آدميان به رهايي برسند ولي اگر گفته شود که يک مهدي مي‌آيد که همان اتوريته پيامبر را دارد، ما از فوايد خاتميت بي‌بهره مي‌مانيم، زيرا آن رهايي تحقق نخواهد يافت. فلذا اين سوال از شيعيان باقي است که مهدويت را چگونه با انديشه رهايي و دموکراسي مي‌توان جمع کرد.»

چنانکه در جمع بندي نهايي سخن ايشان واضح است، ايشان بيشتر دغدغه دموکراسي و رهايي از وحي را دارند تا دغدغه جمع خاتميت با امامت و مهدويت؛ که خود اين اولويت في حد نفسه قابل تامل و بررسي است. اما دراينجا قصد داريم نشان دهيم آيا اين اشکال در خصوص ناسازگاري امامت با خاتميت وارد است يا خير. ادامه مطلب جمع خاتمیت با امامت و مهدویت

بازدیدها: ۷۶۲