وجودشناسی خانواده، نمونه‌ای از کاربرد فلسفه صدرایی در مطالعات اجتماعی

چکيده بحث

در طبقه‌بندي‌ سنتي علوم، علم «تدبير منزل» در عرض و مستقل از علم «سياست مدن» قرار مي‌گرفت. اما در دوره مدرن عملا تفاوت بنيادين موضوع «خانواده» با «جامعه» نفي مي‌شود و مباحث مربوط به خانواده صرفا از منظر فردي محض يا همچون يكي از روابط  اجتماعي و مدني انسانها (با عناويني همچون روان‌شناسي خانواده يا جامعه‌شناسي خانواده)‌ مورد بحث قرار مي‌گيرد. مساله اين است: آیا خانواده همانند اغلب سازمانها و شركت‌هاي اجتماعي فقط ناشی از یک اعتبار و قرارداد اجتماعی است یا ابعاد وجود شناختی‌ای در پس این واقعیت نهفته است؟ ادامه مطلب وجودشناسی خانواده، نمونه‌ای از کاربرد فلسفه صدرایی در مطالعات اجتماعی

بازدیدها: ۲۶۷

امکان علم دینی، بحثی در چالش‌های فلسفی اسلامی‌سازی علوم انسانی

چكيده:

از آنجا كه برخي از مباني و ارزش‌هاي حاكم بر علوم جديد تعارضاتي با مباني معرفتي و ارزشهاي اسلامي داشته، ورود علوم جديد به كشور ما از همان ابتدا چالش‌هايي را به همراه آورد، و اين مساله به ويژه در حوزه علوم انساني مشهودتر بود. عده‌اي راهكار را در توليد «علم ديني» معرفي كردند؛ اما خود اين عنوان نيز دچار چالشي فلسفي شد كه: «مگر علم، ديني و غير ديني دارد؟» بدين ترتيب، به نظر مي‌رسد اولين و مهم‌ترين گام در بحث از علم ديني آن است كه: «علم ديني» به كدام معنا و تحت چه شرايطي ممكن است؟ ادامه مطلب امکان علم دینی، بحثی در چالش‌های فلسفی اسلامی‌سازی علوم انسانی

بازدیدها: ۲۰۵

دیدگاه آیت الله جوادی آملی در باب علم دینی

چکيده

آيت‌الله جوادي آملي از متفکراني است که با تکيه به مباحث مختلف سنت تفکر اسلامي (همچون فلسفه اسلامي، اصول فقه و …) سعي کرده تبيين خاصي از موضوع علم ديني ارائه دهد. ايشان در عين حال که معتقدند که علم بما هو علم کشف واقع مي‌کند و لذا آنچه واقعاً علم است، اسلامي است؛ اما بر اين باورند که ادامه مطلب دیدگاه آیت الله جوادی آملی در باب علم دینی

بازدیدها: ۲۲۲

علم دینی به منزله مبنایی در باب نحوه تعامل علم و دین

چکيده

بحث از معنا، امکان، مطلوبيت، چگونگي و ضرورت علم ديني مدتي است که در جامعه ما چالش‌برانگيز شده است. شايد مهمترين مشکل، شفاف نبودن بسياري از مباني علم‌شناسي و دين‌شناسي در اين عرصه است. مثلاً برخي از مخالفان علم ديني، چون ماهيت علم را در برخورداري از روش تجربي مي‌دانند، منكر امكان علم ديني هستند. يا اينكه برخي از مدافعان علم ديني گاه بر مباني فلسفي‌اي تکيه مي‌زنند که علم را بيشتر، امري فرهنگي معرفي مي‌کند تا امري معرفتي؛ و اين تلقي ناخودآگاه آنها را به وادي نسبيت‌گرايي نزديك مي‌سازد. همچنين گاه دين محدود در ارزش‌‌ها ويا منحصر در متون نقلي معرفي مي‌شود. ادامه مطلب علم دینی به منزله مبنایی در باب نحوه تعامل علم و دین

بازدیدها: ۳۵۸

تفاوت بنیادین وحی و شاعری (نقدی بر دیدگاه دکتر سروش در باب ماهیت وحی)

چکيده

بحث درباره ماهيت وحي از بحث‌هاي پيچيده‌اي است که همواره ‌انديشمندان دین پژوهی را مباحث به خود مشغول ساخته است. اين بحث به دلايل مختلف، در حد يک مسئله فکري و نظري باقي نمانده و به يک چالش سياسي ـ اجتماعي تبديل شده است. نزدیک به یک دهة پيش، دکتر عبدالکريم سروش، تحت تأثير برخي متکلمان متأخر مسيحي که وحي را- به ویژه با توجه به نگرش مسيحيت کنوني در باب وحي- نوعي «تجربه ديني» قلمداد مي‌کردند، کوشيد اين نوع تبيين را در عرصه وحي اسلامی نيز ارائه دهد که همان زمان، بحث‌هايي را در محافل علمی برانگيخت. چندي پيش ايشان همان بحث‌ها را، اين بار با ادبياتي جسورانه‌تر و گزنده‌تر – البته در سطحي عمومي‌ترـ مطرح کرد و تنها نکته جديدي که بر آن بحث‌ها افزود تشبيه نبوت و سازوکار وحي به شاعري بود. ادامه مطلب تفاوت بنیادین وحی و شاعری (نقدی بر دیدگاه دکتر سروش در باب ماهیت وحی)

بازدیدها: ۲۱۸

اصالت فرد، جامعه یا هر دو: بررسی تطبیقی آرای استاد مطهری و استاد مصباح یزدی

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث از اصالت داشتن جامعه، یکی از مبادی فلسفه نظری تاریخ قلمداد شده است. مساله این است: آیا فرد اصالت دارد یا جامعه یا دیدگاه سومی در کار است که به گونه‌ای برای هر دو اصالتی را قائل است. این بحث در میان متفکران مسلمان نسبتا جدید است و شاید اول بار علامه طباطبایی بدان توجه کرده؛ سپس شهید مطهری و استاد مصباح یزدی در این باب به تأملاتی پرداخته‌اند. شهید مطهری از دیدگاه اصالت هر دو دفاع می‌کند (البته با تبیین خاصی که از این مسأله می‌دهد) و استاد مصباح یزدی انتقادهایی را بر این رأی وارد واصالت جامعه را کاملا نفی می‌کند. در این مقاله، بلیان دیدگاه این دو متفکر و داوری بین ایشان مد نظر بوده و با توجه به اصرار دو طرف بر استناد سخن خود به قرآن، تأملی نیز در برخی آیات قرآن کریم ارائه شده است. روال بحث این گونه بوده که پس از توضیح مختصری از سه دیدگاه اصالت فرد، اصالت جامعه و اصالت هردو، به مبادی تصوری (مفهوم اصالت، مفهوم ترکیب جامعه) پرداخته شده؛ سپس با توضیح وجوه شباهت و افتراق این دو دیدگاه به بررسی ادله فلسفی و قرآنی طرفین و داروی بین آنها اقدام شده است.

متن کامل این مقاله را که اول بار در  فصلنامه قبسات، شماره ۴۲ (دی ۱۳۸۵) صفحات ۴۱-۶۰ ارائه شده است از اینجا می‌توانید دانلود کنید

بازدیدها: ۸

امکان وحدت شخصی وجود در حکمت متعالیه

چکيده

وحدت وجود يکي از مهمترين مدعيات عرفاست که همواره با بحث‌ها وچالش‌هاي فراواني همراه بوده است. در ميان نظام‌هاي فلسفي در جهان اسلام، ملاصدرا، که توجه خاصي به آراء عرفاني داشت، بر اين باور بود که اولين کسي است که توانسته وحدت وجود  را تبيين فلسفي نمايد. اما بعدها در شرح مراد ملاصدرا اختلافاتي پديد آمد؛ در اينکه وي توانسته بود وحدت تشکيکي وجود را اثبات کند بحثي نبود، اما بحث بر سر اين بود که آيا وحدت تشکيکي وجود همان وحدت وجود موردنظر عرفاست؟ ادامه مطلب امکان وحدت شخصی وجود در حکمت متعالیه

بازدیدها: ۱۷۰

تاریخچه نظریه تشکیک وجود

چکيده

نظريه وحدت تشکيکي وجود، که به اختصار به «تشکيک وجود» معروف شده، يکي از بحث‌هاي مهم و در عين حال دشوار حکمت متعاليه به شمار مي آيد که در تاريخ تفکر اسلامي، هم خاستگاهي منطقي و هم خاستگاهي فلسفي براي طرح آن عنوان شده است. ادامه مطلب تاریخچه نظریه تشکیک وجود

بازدیدها: ۲۶۱

جمع خاتمیت با امامت و مهدویت

پاسخي به سخنراني دكتر سروش تحت عنوان «تشيع و چالش مردم‌سالاري»

 الف:امامت و ختم نبوت

دریافت فایل PDF

آقاي دکتر سروش در سخنراني اخيرشان در ۱۳۸۴/۵/۳ در پاريس تحت عنوان «تشيع و چالش مردم سالاري» اشکالي در خصوص انطباق انديشه امامت و مهدويت با ختم نبوت مطرح کرده‌اند که واکنش‌هايي را برانگيخته است. اين اشکال که مبتني بر آراء اقبال در تفسير مساله خاتميت است، به طور خلاصه اين است که: ختم نبوت به معناي پايان دوره عصمت و وحي و در واقع پايان دوره ولايت و مرجعيت شخص در تشريع است. علت خاتميت، بلوغ عقل بشر است و از اين دوره به بعد زمان مرجعيت اشخاص و حق تشريع براي افراد به سر مي‌آيد و تنها استدلال است که مي‌تواند مرجع عمل واقع شود. اما شيعه با پذيرش نظريه امامت و تداوم آن در مهدويت، عملا ختم نبوت را بي‌معني کرده است زيرا معتقد است که امام، هم عصمت دارد که تداوم بخش ولايت و مرجعيت شخص است، و هم علم غيب دارد و محدث و مفهم است که اين هم ماهيتا تفاوتي با وحي ندارد؛ پس پذيرفتن امامت در واقع مستلزم نفي ختم نبوت است و گويي فقط اسم مطلب عوض شده ولي ماهيتا نبوت ختم نشده است. ايشان به تبع اقبال لاهوري معتقدند که «با خاتميت، قرار است آدميان به رهايي برسند ولي اگر گفته شود که يک مهدي مي‌آيد که همان اتوريته پيامبر را دارد، ما از فوايد خاتميت بي‌بهره مي‌مانيم، زيرا آن رهايي تحقق نخواهد يافت. فلذا اين سوال از شيعيان باقي است که مهدويت را چگونه با انديشه رهايي و دموکراسي مي‌توان جمع کرد.»

چنانکه در جمع بندي نهايي سخن ايشان واضح است، ايشان بيشتر دغدغه دموکراسي و رهايي از وحي را دارند تا دغدغه جمع خاتميت با امامت و مهدويت؛ که خود اين اولويت في حد نفسه قابل تامل و بررسي است. اما دراينجا قصد داريم نشان دهيم آيا اين اشکال در خصوص ناسازگاري امامت با خاتميت وارد است يا خير. ادامه مطلب جمع خاتمیت با امامت و مهدویت

بازدیدها: ۷۶۲