یا فاطر بحق فاطمه
خدا توفیق داد ایام فاطمیه دوم (۱۱ تا ۱۵ فروردین) در شاهرود در هیات عاشقان مهدی بودم. همین بحثهای قبلی (که با عنوان «نقش حضرت فاطمه (س) در ابتر نماندن دین» در همدان مطرح شده بود)، البته گاه با طول و تفصیلی متفاوت در هیات مذکور مطرح شد که خود بچه های هیات فایلهای صوتی را در سایت هیات قرار داده اند که اگر کسی خواست می تواند به ترتیب به موارد زیر مراجعه کند:
اما نکته مهمی که در این فاطمیه دوم به آن رسیدم و در مباحث قبلی نبود این جمع بندی ای است که برای خودم بسیار لذتبخش بود:
۱- ابلاغ ولایت لازمه اکمال دین است: الیوم اکملت لکم دینکم…
۲- پیامبر خواب دید که بنی امیه از منبرش بالا و پایین می روند یعنی دین وی را نمی گذارند به نتیجه برسد (رویا التی اریناک … الشجره الملعونه فی القرآن) و جبرییل آمد و بشارت داد که خدا به جای هزار ماه حکومت بنی امیه به تو شب قدر را داده که بهتر از ۱۰۰۰ ماه است
۳- بنی امیه را عمر بر سر کار آورد. معاویه را به عنوان ضمانت اجرا از اول حکومت خود حفظ کرد؛ و جانشین خود را تنها فرد از بنی امیه که نسبت به بقیه شان اندک آبرویی داشت قرار داد. و می دانیم بنی امیه اهل کار تشکیلاتی بود لذا با آمدن عثمان ابوسفیان گفت تلقفوه تلقف الکره
۴- من عرف فاطمه حق معرفتها ادرک لیله القدر (لیله قدری که اثر هزار ماه بنی امیه را خنثی می کند فاطمه است)
۵- خدا فاطمه را به پیامبر داد و سوره کوثر نازل شد که به تو کوثر دادیم
۶- ابتر نماندن دین پیامبر برایش بسیار مهمتر از ابتر نماندن نسل اوست و شانئ پیامبر بیشتر مایل است دین او ابتر بماند.
۷- کوثر است که مانع ابتر شدن دین پیامبر می شود
۸- کوثر حوضی است که هرکس بخواهد وارد بهشت شود از آن می چشد و محل التقای ثقلین است و ورود ثقلین بر پیامبر (حتی یردا علی الحوض)
۹- آیا «وانحر» در سوره کوثر اشاره به امام حسین عله السلام نیست و نقش او در ابتر نماندن پیامبر که حسین منی و انا من حسین؟
نتیجه: فاطمه= کوثر= شب قدر= برتر از هزار ماه حکومت بنی امیه که قصد ابتر کردن دین پیامبر را داشتند
شیرین تر اینکه بعد از وقتی در متون اهل سنت دنبال این مطالب بودم به روایتی برخوردم که فرمود خدا به خاطر رویای پیامبر (شجره ملعونه) سوره کوثر و سوره قدر را بر پیامبر نازل کرد و بعد این روایت را در متون شیعی هم پیدا کردم. خدا می داند چقدر خوشحال شدم که جمع بندی ام درست است. البته در روایت بحثی از حضرت زهرا نبود اما مگر کسی تردید دارد که سوره کوثر در وصف حضرت زهرا سلام الله علیهاست.
نکته: هیچ مسلمانی نمی تواند بین ابوبکر و فاطمه جمع کند: و این یعنی ابلاغ ولایت بر هر انسان مسلمانی که بخواهد تحقیق کند: آیا حضرت فاطمه سلام الله علیها با آن همه مقامات که در کتب اهل سنت هم درباره ایشان آمده وقت شهادتش -نعوذ بالله- به مرگ جاهلیت بود؟ چون پیامبر فرموده من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه
والسلام علی من اتبع الهدی
بازدیدها: ۳۹۰
سلام علیکم استاد گرامی
با تشکر از مطلب خوبتان.
اما چند نکته در این بین وجود دارد:
ظاهراً مطلبی که امروزه به عنوان حدیث مشهور شده است که من عرف فاطمة فقد ارک لیلة القدر به عنوان حدیث در مصادر روائی امامیه دیده نمی شود.
در باب سوره کوثر نیز همانطور که خودتان فرموده اید؛ کوثر در مصادر روائی ما نهری است در جنة و در هیچ روایتی در مصادر امامیة از حضرت فاطمه(س) به عنوان کوثر یاد نشده است و ظاهراً اولین باری که این نظریه که کوثر همان حضرت فاطمة است مطرح شده توسط یکی از مفسرین أهل تسنن بوده(یا آلوسی یا فخررازی تا آنجائیکه بخاطر دارم) که با تحلیل خودش؛ به این نتیجه رسیده که کوثر باید حضرت فاطمه(س) باشد. پس این یک تحلیل است و مبتنی بر روایت نیست.
راستی بنده هم وبلاگی دارم که خوشحال می شوم تشریف بیاورید و اگر نظر یا انتقادی دارید نیز مرحمت بفرمائید خوشحال می شوم.
آدرس وبلاگ: http://borhan.blog.ir/
سلام علیکم
ضمن تشکر از شما، در متن سخنرانی احادیث مربوطه را بیان کرده ام لکن جهت اطلاع دقیقتر:
1. روایت عرف فاطمه:
ُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَيْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ قَالَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا أَوْ مِنْ مَعْرِفَتِهَا تفسير فرات الكوفي / ۵۸۱ / [سورة القدر(۹۷): الآيات ۱ الى ۵] ….. ص : ۵۸۱
2. تطبیق کوثر بر حضرت زهرا جزء واضحات است زیرا از مسلمات گفتن ابتر به پیامبر و نازل شدن این سوره به این مناسبت است:
دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمَسْجِدَ وَ فِيهِ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ وَ الْحَكَمُ بْنُ أَبِي الْعَاصِ قَالَ عَمْرٌو: يَا أَبَا الْأَبْتَرِ- وَ كَانَ الرَّجُلُ فِي الْجَاهِلِيَّةِ إِذَا لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ سُمِّيَ أَبْتَرَ، ثُمَّ قَالَ عَمْرٌو: إِنِّي لَأَشْنَأُ مُحَمَّداً أَيْ أُبْغِضُهُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ ص إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ إِلَى قَوْلِهِ إِنَّ شانِئَكَ أَيْ مُبْغِضَكَ عَمْرَو بْنَ الْعَاصِ هُوَ الْأَبْتَرُ يَعْنِي لَا دِينَ لَهُ وَ لَا نَسَبَ. تفسير القمي ؛ ج۲ ؛ ص۴۴۵ .
و واضح است آنچه مراد وی بود (ابتر نسلی) تنها و تنها از طریق حضرت زهرا جبران شد، پس اشاره اعطای کوثر که با فعل ماضی بیان شده، اشاره به حضرت زهراست که متولد شده (اگر میخواست اشاره به خود نسل بما هو نسل باشد باید می آمد: انا سنعطیک الکوثر، اما آمده انا اعطیناک الکوثر.
Your articles are for when it abtoeuslly, positively, needs to be understood overnight.