چگونگی پیشبرد اهداف در منطق فاطمی (شرحی بر خطبه حضرت فاطمه س برای زنان مهاجر و انصار)

بسم الله الرحمن الرحیم

از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دو خطبه مهم باقی است. یکی خطبه فدکیه است و دومی خطبه‌ای که وقتی در روزهای آخر عمر شریفشان زنان مهاجر و انصار به عیادت ایشان آمدند این خطبه را خطاب به آنان ایراد کردند که به نظر می‌رسد این خطبه چگونگی پیشبرد اهداف در منطق فاطمی را نشان می‌دهد. به همین مناسبت در فاطمیه دوم امسال (سوم جمادی الثانیه ۱۴۴۶) به مدت پنج شب (۱۱-۱۵ آذر ۱۴۰۳) در هیات عاشقان مهدی در شاهرود با همین دغدغه به شرح خطبه مذکور پرداختم البته با استمداد از آیات و روایات معصومین علیهم السلام

برای دریافت فایلهای صوتی جلسات روی پیوندهای زیر کلیک کنید:

چگونگی پیشبرد اهداف در منطق فاطمی (۱)

چگونگی پیشبرد اهداف در منطق فاطمی (۲)

چگونگی پیشبرد اهداف در منطق فاطمی (۳)

چگونگی پیشبرد اهداف در منطق فاطمی (۴)

چگونگی پیشبرد اهداف در منطق فاطمی (۵)

خلاصه‌ای از جلسات فوق مشتمل بر متن کامل آیات و احادیث ارائه شده در بحث را هم در قالب فایل PDF از اینجا (به صورت رنگی‌شده که دقیقا محل‌های بحث معلوم است) می‌توانید دریافت کنید و هم به صورت متن وب در ادامه مطلب

فهرست مطالب (با کلیک روی هر عنوانی به محل مورد نظر منتقل خواهید شد)

جلسه اول (۱۱ آذر۱۴۰۳)

دورنمای بحث:

جلسه دوم (۱۲ آذر۱۴۰۳)

خلاصه جلسه قبل

ادامه بحث

روضه

جلسه سوم (۱۳ آذر۱۴۰۳)

خلاصه جلسه قبل

ادامه بحث

روضه

جلسه چهارم (۱۴ آذر۱۴۰۳)

خلاصه جلسه قبل

ادامه بحث

روضه

جلسه پنجم (۱۵ آذر۱۴۰۳)

خلاصه جلسات قبل

ادامه بحث

بالاخره خودمان تصمیم بگیریم یا اگر خودمان انتخاب کنیم اشتباه می‌کنیم؟

اینجاست که باید در زندگی‌مان اصول و فروع را از هم جدا کنیم.

دوتا منطق در جهان داریم؛ ‌

روضه

جلسه اول (۱۱ آذر۱۴۰۳)

يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ ص وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ ع فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ. (تهذيب الأحكام، ج‏۶، ص۱۰)

دورنمای بحث:

وقتی بیماری حضرت اوج گرفت زنان ماجر و انصار به عیادت ایشان رفتند و ایشان مطالبی گفتند که منطق ایشان را بخوبی نشان می‌دهد. جمله آخرش در واقع خلاصه کل مطلب را بیان می‌کند: « فَيَا حَسْرَتَى لَكُمْ وَ أَنَّى بِكُمْ وَ قَدْ عُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ‏ أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ‏» ابراز تاسف و حسرت بر آنها و تعجب از مسیری که می‌روند و تذکر به کور شدن آنها و اینکه بنا نیست افراد را به اکراه هدایت کنند.

این توضیح ایشان بسیار شباهت دارد با فرازی از آیة‌الکرسی:

لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليم‏ (بقره/۲۵۶) اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُون‏ (بقره/۲۵۷)

ما در جهان آمده‌ایم که امتحان بشویم؛

اهل بیت را قبل از ورود به دنیا امتحان کردند و چون موفق شدند فرستادند که آنها ما را در این امتحان کمک کنند؛ و ما مادام که:

(۱) صحنه امتحان بودن را درست نفهمیم (فکر کنیم برای کار خاصی آمده‌ایم غیر از امتحان پس دادن)

(۲) چگونگی کمک کردن آنها را نفهمیم (به جای رشد دادن، انتظار تقلب رساندن داشته باشیم)

(۳) خودمان به هدایت آنها تن ندهیم (اقدامی که از ما می‌خواهند انجام ندهیم)

به ثمر نخواهیم رسید (فقط مایه حسرت خود و آنها خواهیم بود)و آنان هم کاری به کار ما نخواهند داشت.

در این جلسات می خواهیم این سبک هدایتی ایشان را باز کنیم (یعنی مورد ۲) و به عنوان مقدمه به سراغ مقدمات دیگر هم می‌رویم.

ابتدا این خطبه‌ای را که ایشان در آن بیماری ایراد فرمودند مرور کنیم. این حدیث حداقل با ۶ سند و ۶ راوی کاملا متفاوت روایت شده است:

۱. ابن طیفور (از علمای بزرگ اهل سنت م۲۸۰) در بلاغات النساء، ص: ۳۲ (از عطیه عوفی[۱])

۲. احمد بن عبدالعزيز جوهرى( متوفى ۳۲۳) در السقيفة و فدك ص۱۱۷-۱۱۸[۲] (از فاطمه بنت الحسین) [اصل این کتاب موجود نیست؛ آنچه الان هست فرازهایی از آن است که ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه خود آورده؛ این فراز در شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏۱۶، ص: ۲۳۳-۲۳۴]

۳. ابن عقدة کوفی (م۳۳۲) (از امام صادق از پدرشان از امام سجاد ع) در فضائل أمير المؤمنين عليه السلام، (ص۶۲-۶۳)[۳]

۴. شیخ صدوق (۳۸۰) با دو سند (که یکی به فاطمه بنت الحسین با اتصال شیخ جوهری؛ و دیگری از طریق سادات حسنی به حضرت علی ع می‌رسد[۴]) در معاني الأخبار، ص۳۵۴-۳۵۶ که اولی وی را آوردیم

۵. شیخ طوسی (۴۶۰) (از قول ابن عباس) در الأمالي (للطوسي)، ص: ۳۷۴-۳۷۶[۵]

– محمد بن جریر طبری صغیر (قرن۵ معاصر شیخ طوسی و نجاشی بعد ۴۱۱ زنده بوده؛ چون درباره ابن غضائری می‌گوید رحمة الله) این را با اتصال به سند ابن عقده در دلائل الإمامة، ص: ۱۲۵-۱۲۸ و و با اتصال به سند جوهری در دلائل الإمامة، ص۱۲۸-۱۲۹

۶. طبرسی (۵۸۸) در الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏۱، ص: ۱۰۸-۱۰۹[۶] از سُوَيْدُ بْنُ غَفَلَةَ (از اصحاب امیرالمومنین ع که حوالی سال ۸۰ رحلت کرد. زمان پیامبر ص اسلام آورد اما همان روز دفن پیامبر به مدینه رسید و ایشان را درک نکرد). این توضیح آخری از اوست: قَالَ سُوَيْدُ بْنُ غَفَلَةَ فَأَعَادَتِ النِّسَاءُ قَوْلَهَا ع عَلَى رِجَالِهِنَّ فَجَاءَ إِلَيْهَا قَوْمٌ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ مُعْتَذِرِينَ وَ قَالُوا يَا سَيِّدَةَ النِّسَاءِ لَوْ كَانَ أَبُو الْحَسَنِ ذَكَرَ لَنَا هَذَا الْأَمْرَ قَبْلَ أَنْ يُبْرَمَ الْعَهْدُ وَ يُحْكَمَ الْعَقْدُ لَمَا عَدَلْنَا عَنْهُ إِلَى غَيْرِهِ. فَقَالَتْ ع إِلَيْكُمْ عَنِّي فَلَا عُذْرَ بَعْدَ تَعْذِيرِكُمْ وَ لَا أَمْرَ بَعْدَ تَقْصِيرِكُمْ.

حضرت در آن خطبه می‌فرماید: من دیگر نمی خواهم در دنیا بمانم و کاری به کار شما ندارم؛ چون شما نخواستید تن به هدایت ما بدهید؛ بعد اشاره‌ای می‌کنند که اگر علی ع زمام امور را به دست می‌گرفت چگونه کمکتان می‌کرد و چون این را نمی‌فهمیدید در کمال تأسف مسیر دیگری را در پیش گرفتید و چه آینده‌ای خواهید داشت و جمع‌بندی می‌کند که سبک ما این نیست که به زور شما را هدایت کنیم.

متن به نقل از معاني الأخبار، ص: ۳۵۴-۳۵۵ (مواردی که داخل کروشه با رنگ مشکی اضافه شده توضیح لغت است)

باب معاني قول فاطمة ع لنساء المهاجرين و الأنصار في علتها

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحُسَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الطَّيِّبِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ حُمَيْدٍ اللَّخْمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمُهَلَّبِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ:

لَمَّا اشْتَدَّتْ عِلَّةُ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص اجْتَمَعَ عِنْدَهَا نِسَاءُ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ (احتمالا اینها همانهایند که پیامبر دستور داد در شب زفاف ایشان جشن بگیرند؛ مناقب (لابن شهرآشوب)، ج‏۳، ص۳۵۴[۷])

فَقُلْنَ لَهَا: يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ كَيْفَ أَصْبَحْتِ مِنْ عِلَّتِكِ؟

ابتدا بیان می‌کند که من با دنیا و مردان شما (جامعه شما) چه نسبتی دارم و در چه روندی به این رسیدم که دیگر کاری به کارشان ندارم:

می‌فرماید: من دیگر علاقه‌ای به دنیا ندارم (علاقه آنها از این باب بود که هدایت کنند؛ وقتی افراد دیگر نمی خواهند هدایت شوند، دیگر انگیزه‌ای برای ماندن ندارند) و با مردان شما (جامعه شما) به وضعیتی رسیده‌ام دیگر کاری به کارشان ندارم.)

فَقَالَتْ: أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً [کارهه] لِدُنْيَاكُمْ‏ قَالِيَةً [مبغضة] لِرِجَالِكُمْ‏ لَفَظْتُهُمْ [طرح الشي‏ء من الفم كراهة له‏] قَبْلَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ [عَجَمَ العَودَ: چوب را به دندان گرفت تا سفتى و سستى آنرا بيازمايد] وَ شَنَأْتُهُمْ [أبغضتهم‏] بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ [امتحنتهم‏] ..

جلسه دوم (۱۲ آذر۱۴۰۳)

يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ ص وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ ع فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ. (تهذيب الأحكام، ج‏۶، ص۱۰)

خلاصه جلسه قبل

گفتیم ما در جهان آمده‌ایم که امتحان بشویم؛

اهل بیت را قبل از ورود به دنیا امتحان کردند و چون موفق شدند فرستادند که آنها ما را در این امتحان کمک کنند؛ و ما مادام که:

(۱) صحنه امتحان بودن را درست نفهمیم (فکر کنیم برای کار خاصی آمده‌ایم غیر از امتحان پس دادن)

(۲) چگونگی کمک کردن آنها را نفهمیم (به جای رشد دادن، انتظار تقلب رساندن داشته باشیم)

(۳) خودمان به هدایت آنها تن ندهیم (اقدامی که از ما می‌خواهند انجام ندهیم)

به ثمر نخواهیم رسید (فقط مایه حسرت خود و آنها خواهیم بود)و آنان هم کاری به کار ما نخواهند داشت.

در این جلسات می خواهیم این سبک هدایتی ایشان را باز کنیم (یعنی مورد ۲) و به عنوان مقدمه به سراغ مقدمات دیگر هم می‌رویم.

گفتیم وقتی بیماری حضرت اوج گرفت زنان ماجر و انصار به عیادت ایشان رفتند و ایشان مطالبی گفتند که منطق ایشان را بخوبی نشان می‌دهد.

حضرت در آن خطبه ابتدا بیان می‌کند که من با دنیا و مردان شما (جامعه شما) چه نسبتی دارم و در چه روندی به این رسیدم که دیگر کاری به کارشان ندارم: می‌فرماید: من دیگر نمی خواهم در دنیا بمانم و کاری به کار شما ندارم؛ چون شما نخواستید تن به هدایت ما بدهید؛ و داشتیم این فراز را توضیح می‌دادیم.

ادامه بحث

خطبه حضرت زهرا در معاني الأخبار، ص: ۳۵۴-۳۵۵ (مواردی که داخل کروشه با رنگ قرمز اضافه شده بر اساس منابع دیگر است) در بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۵۸-۱۷۰ همه این روایات مختلف را آورده و در انتها کلمات دشوارش را شرح داده است. (توضیحات زیر برخی برگرفته از توضیحات شیخ صدوق است و برخی از بحار و برخی از سایر کتب لغت)

فَقَالَتْ: أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً [کارهه] لِدُنْيَاكُمْ‏ قَالِيَةً [مبغضة] لِرِجَالِكُمْ‏ [/ لِدُنْيَاكُنَّ قَالِيَةً لِرِجَالِكُن‏] لَفَظْتُهُمْ [طرح الشي‏ء من الفم كراهة له‏] قَبْلَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ [جویدن؛ عَجَمَ العَودَ: چوب را به دندان گرفت تا سفتى و سستى آنرا بيازمايد] وَ شَنَأْتُهُمْ [أبغضتهم‏] [سَئِمْتُهُم] [از دستشان خسته شدم] ‏بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ [امتحنتهم‏]

گفتیم در میان حواس پنجگانه، چشایی، اوج و شدیدترین حالت ارتباطی است که می‌شود تصور کرد. گویی برای امتحان کردن آنها را در دهان خود گذاشتند تا مزه آنها را بچشند؛ یکبار برخی بقدری همراه است که وقتی مزه‌اش را چشید او را گویی می‌خورد؛ گویی می‌فرماید قبل از اینکه آنها را بجَوَم آنها را چنان از دهان بیرون انداختم که دیگر برگشتی در کار نباشد.

در ادامه فرمود:

فَقُبْحاً لِفُلُولِ [کند شدن] الْحَدِّ[۸] [وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ و قَرْعِ الصَّفَاةِ (کوبیدن شمشیر بر روی سنگ بسیار سخت)] وَ خَوَرِ [[الضعف و الانكسار‏] [صَدْعِ (تکه‌تکه شدن)] الْقَنَاةِ [الرمح‏] وَ خَطَلِ [اضطراب‏] الرَّأْيِ [/ لِأُفُونِ[۹] الرَّأْيِ وَ خَطَلِ الْقَوْل‏] وَ بِئْسَ‏ «ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي‏ الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ» (مائده/۸۰)‏

دقت کنید: کسانی که این طور سستی به خرج دادند مورد سخط و عذاب جاودان می‌شوند؛ ما باور نمی‌کنیم:

ثُمَّ قيلَ لِلَّذينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُون‏ (۵۲) وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ أَ حَقٌّ هُوَ قُلْ إي وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزين‏ (یونس/۵۳)

فَذُوقُوا بِما نَسيتُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا إِنَّا نَسيناكُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون‏ (سجده/۱۴)

لَا جَرَمَ لَقَدْ قَلَّدْتُهُمْ رِبْقَتَهَا [افسارش را به گردن خودش انداختم/ روی گردنش رها کردم] وَ شَنَنْتُ [صببت‏] عَلَيْهِمْ عَارَهَا[۱۰] [وَ حَمَّلْتُهُمْ أَوْقَتَهَا][۱۱] فَجَدْعاً [بينى‌اش بُريده باد؛ کنایه از: خدا خير را از او بركند] وَ عَقْراً [قطع کردن پای مرکب؛ نازا شدن][۱۲] وَ سُحْقاً [دور باد؛ در هم کوبیده باد؛ نابود باد] لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ. وَيْحَهُمْ أَنَّى زَحْزَحُوهَا [کناره‌گیری کردن و دور شدن از مسیر اصلی] عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ مَهْبِطِ الْوَحْيِ الْأَمِينِ وَ الطَّبِّينِ [الفطن الحاذق‏؛ پزشکان؛ عالمان به درمان] بِأَمْرِ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ «أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ‏» (زمر/۱۵)

چرا آنها ولایت حضرت علی ع را خوش نداشتند و چکار کردند و آیا با کنار زدن ایشان به هدف خودشان خواهند رسید؟

الف. چرا آنها ولایت حضرت علی ع را خوش نداشتند و چه اشتباه می‌کردند در همین محاسبه‌شان : از سختگیر بودن او نگران بودند در حالی که او با نرمی تمام کار را پیش می‌برد که از آن نرم‌تر فرض ندارد؛ یعنی آن مقدار سختی و جدیت او برای این است که نرم‌ترین وضع حرکت میسر شود؛ و کسی که فکر کند آن سختی‌ها را کنار بگذاریم نرم‌تر خواهیم رفت اساسا در خطاست

وَ مَا نَقَمُوا [عتبوا عليه و كرهوا شيئا منه] مِنْ أَبِي حَسَنٍ؟! نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ نَكِيرَ[۱۳] سَيْفِهِ وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ[۱۴] [لگدمال کردنش] وَ نَكَالَ [کیفری که مایه عبرت شود] وَقْعَتِهِ [اسم مرّه از (وَقَعَ)، صدمه و آسيب جنگ] وَ تَنَمُّرَهُ [تغضبه يقال تنمر الرجل إذا غضب و تشبه بالنمر] فِي ذَاتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اللَّهِ لَوْ تَكَافُّوا [كفوا أيديهم عنه‏] عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص لَاعْتَلَقَهُ [لأخذه بيده‏] وَ لَسَارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً [السير السهل‏] لَا يَكْلُمُ خِشَاشُهُ [لا يجرح و لا يدمى و الخشاش ما يكون في أنف البعير من الخشب‏] وَ لَا يُتَعْتَعُ [لا يكره و لا يقلق‏] رَاكِبُهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا [مورد الماء] نَمِيراً [گوارایی که قطع شدنی نیست] فَضْفَاضاً [الكثير؛ الواسع] تَطْفَحُ [تمتلئ حتى تفيض‏] ضِفَّتَاهُ [جانبا النهر] وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً [با شکم پر] قَدْ تَخَيَّرَ لَهُمُ الرَّيَ[۱۵]‏ [ضد العطش؛ ای‏ انه قد اختار لهم الطيبات من كل شي‏ء و خضرة الحياة و رغدة العيش‏] غَيْرَ مُتَحَلٍّ[۱۶] مِنْهُ بِطَائِلٍ [غير مستفيد منه بكثير] إِلَّا بِغَمْرِ [القدح الصغير؛ التغمر هو الشرب دون الريّ] الْمَاءِ [أی: كان لا يأخذ من مالهم قليلا و لا كثيرا إلا بماء كان يشرب بالغمر] وَ رَدْعِهِ [منعه] سَوْرَةَ[۱۷] [ته مانده] السَّاغِبِ [گرسنه؛ أی لا يختار لنفسه إلا شبعة الكافل او ما يردع به سورة الجائع فيكون ذلك كناية عن عدم الاخذ من مالهم الا الصدقة المفروضة] وَ لَفُتِحَتْ عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ [مِنَ] السَّماءِ وَ الْأَرْض» (اعراف/۹۶) ‏وَ سَيَأْخُذُهُمُ اللَّهُ‏ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ‏.

اساسا یکی از مولفه‌های مهم در زندگی این است که بدانیم که این دنیا با سختی‌ها آمیخته است و اتفاقا این سختی‌ها را اگر به جان نخریم به وضعیت خیلی سخت‌ترش مبتلا می‌شویم:

نهج البلاغة، خطبه ۱۵و من كلام له ع فيما رده على المسلمين من قطائع عثمان رضي الله عنه‏

وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَق‏

عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص: ۳۵۴

۵۹۸۳- فِي خِلَافِ النَّفْسِ رُشْدُهَا.

۵۹۸۴- فِي الْعَدْلِ سَعَةٌ وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَقُ.

۵۹۹۹- فِي الْقَنَاعَةِ يَكُونُ الْغَنَاءُ. اگر ثروت می‌خواهی قناعت در پیش بگیر نه انباشت پول کن!

۵۹۸۰- فِي الضِّيقِ وَ الشِّدَّةِ تَظْهَرُ الْمَوَدَّةُ.  ۶۰۰۳- فِي الشِّدَّةِ يُخْتَبَرُ الصَّدِيقُ. ۶۰۰۴- فِي الضِّيقِ يَتَبَيَّنُ حُسْنُ مُوَاسَاةِ الرَّفِيقِ.

نظام عالم این گونه است و لذاست که باید هم صحنه امتحان بودن را درست بفهمیم و هم چگونگی کمک کردن آنها را (به جای رشد دادن، انتظار تقلب رساندن نداشته باشیم.)

نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶‏

انْتَفِعُوا بِبَيَانِ اللَّهِ وَ اتَّعِظُوا بِمَوَاعِظِ اللَّهِ وَ اقْبَلُوا نَصِيحَةَ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعْذَرَ إِلَيْكُمْ بِالْجَلِيَّةِ وَ [أَخَذَ] اتَّخَذَ عَلَيْكُمُ الْحُجَّةَ وَ بَيَّنَ لَكُمْ مَحَابَّهُ مِنَ الْأَعْمَالِ وَ مَكَارِهَهُ مِنْهَا لِتَتَّبِعُوا هَذِهِ وَ تَجْتَنِبُوا هَذِهِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَقُولُ إِنَّ الْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَكَارِهِ وَ إِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَا مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ شَيْ‏ءٌ إِلَّا يَأْتِي فِي كُرْهٍ وَ مَا مِنْ مَعْصِيَةِ اللَّهِ شَيْ‏ءٌ إِلَّا يَأْتِي فِي شَهْوَةٍ فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً نَزَعَ عَنْ شَهْوَتِهِ وَ قَمَعَ هَوَى نَفْسِهِ فَإِنَّ هَذِهِ النَّفْسَ أَبْعَدُ شَيْ‏ءٍ مَنْزِعاً وَ إِنَّهَا لَا تَزَالُ تَنْزِعُ إِلَى مَعْصِيَةٍ فِي هَوًى وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ [لَا يُمْسِي وَ لَا يُصْبِحُ‏] لَا يُصْبِحُ وَ لَا يُمْسِي إِلَّا وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَهُ فَلَا يَزَالُ زَارِياً عَلَيْهَا وَ مُسْتَزِيداً لَهَا فَكُونُوا كَالسَّابِقِينَ قَبْلَكُمْ وَ الْمَاضِينَ أَمَامَكُمْ قَوَّضُوا مِنَ الدُّنْيَا تَقْوِيضَ الرَّاحِلِ وَ طَوَوْهَا طَيَّ الْمَنَازِلِ.

نمی‌شود از اهل بیت ع فقط انتظار راحتی و رفع مشکل داشته باشیم و بتوانیم یار واقعی آنها باشیم:

بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏۱، ص: ۳۹۰؛ الإختصاص، النص، ص: ۳۱۰

حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ سَعْدٍ الْإِسْكَافِ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ:

يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ شِيعَتَنَا مِنْ طِينَةٍ مَخْزُونَةٍ قَبْلَ أَنْ يُخْلَقَ آدَمُ بِأَلْفَيْ سَنَةٍ لَا يَشِذُّ فِيهَا شَاذٌّ وَ لَا يَدْخُلُ فِيهَا دَاخِلٌ وَ إِنِّي لَأَعْرِفُهُمْ حِينَ مَا أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَمَّا تَفَلَ فِي عَيْنِي وَ أَنَا أَرْمَدُ قَالَ أَذْهِبْ عَنْهُ الْحَرَّ وَ الْقُرَّ وَ الْبَرْدَ وَ بَصِّرْهُ صَدِيقَهُ مِنْ عَدُوِّهِ فَلَمْ يُصِبْنِي رَمَدٌ بَعْدُ وَ لَا حَرٌّ وَ لَا بَرْدٌ وَ لَإِنِّي لَأَعْرِفُ صَدِيقِي مِنْ عَدُوِّي.

فَقَامَ رَجُلٌ مِنَ الْمَلَإِ فَسَلَّمَ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي لَأَدِينُ اللَّهَ بِوَلَايَتِكَ وَ إِنِّي لَأُحِبُّكَ فِي السِّرِّ كَمَا أُظْهِرُ فِي الْعَلَانِيَةِ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع كَذَبْتَ فَوَ اللَّهِ مَا أَعْرِفُ اسْمَكَ فِي الْأَسْمَاءِ وَ لَا وَجْهَكَ فِي الْوُجُوهِ وَ إِنَّ طِينَتَكَ لَمِنْ غَيْرِ تِلْكَ الطِّينَةِ. قَالَ فَجَلَسَ الرَّجُلُ قَدْ فَضَحَهُ اللَّهُ وَ أَظْهَرَ عَلَيْهِ

ثُمَّ قَامَ آخَرُ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنِّي لَأَدِينُ اللَّهَ بِوَلَايَتِكَ وَ إِنِّي لَأُحِبُّكَ فِي السِّرِّ كَمَا أُحِبُّكَ فِي الْعَلَانِيَةِ فَقَالَ لَهُ صَدَقْتَ طِينَتُكَ مِنْ تِلْكَ الطِّينَةِ وَ عَلَى وَلَايَتِنَا أُخِذَ مِيثَاقُكَ وَ إِنَّ رُوحَكَ مِنْ أَرْوَاحِ الْمُؤْمِنِينَ فَاتَّخِذْ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ إِنَّ الْفَقْرَ إِلَى مُحِبِّينَا أَسْرَعُ مِنَ السَّيْلِ مِنْ أَعْلَى الْوَادِي إِلَى أَسْفَلِهِ.[۱۸] (احادیث مشابه در پی‌نوشت)

روضه

الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏۱، ص: ۴۵۸-۴۵۹

أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ رَحِمَهُ اللَّهُ رَفَعَهُ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ الشَّيْبَانِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهُرْمُزَانِيُّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ:

لَمَّا قُبِضَتْ فَاطِمَةُ ع دَفَنَهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ سِرّاً وَ عَفَا عَلَى مَوْضِعِ قَبْرِهَا ثُمَّ قَامَ فَحَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَيْكَ‏ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ عَنِ ابْنَتِكَ وَ زَائِرَتِكَ وَ الْبَائِتَةِ فِي الثَّرَى بِبُقْعَتِكَ وَ الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللَّحَاقِ بِكَ

قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ عَفَا عَنْ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ تَجَلُّدِي إِلَّا أَنَّ لِي فِي التَّأَسِّي بِسُنَّتِكَ فِي فُرْقَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ وَ فَاضَتْ نَفْسُكَ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي بَلَى وَ فِي كِتَابِ اللَّهِ لِي أَنْعَمُ الْقَبُولِ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ.

قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ وَ أُخْلِسَتِ الزَّهْرَاءُ (خلس و اختلاس: ربودن فریبکارانه)

جلسه سوم (۱۳ آذر۱۴۰۳)

يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ ص وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ ع فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ. (تهذيب الأحكام، ج‏۶، ص۱۰)

خلاصه جلسه قبل

گفتیم ما در جهان آمده‌ایم که امتحان بشویم؛ اهل بیت را قبل از ورود به دنیا امتحان کردند و چون موفق شدند فرستادند که آنها ما را در این امتحان کمک کنند؛ و ما مادام که:

(۱) صحنه امتحان بودن را درست نفهمیم (فکر کنیم برای کار خاصی آمده‌ایم غیر از امتحان پس دادن)

(۲) چگونگی کمک کردن آنها را نفهمیم (به جای رشد دادن، انتظار تقلب رساندن داشته باشیم)

(۳) خودمان به هدایت آنها تن ندهیم (اقدامی که از ما می‌خواهند انجام ندهیم)

به ثمر نخواهیم رسید (فقط مایه حسرت خود و آنها خواهیم بود)و آنان هم کاری به کار ما نخواهند داشت.

سراغ خطبه حضرت زهرا در جمع زنان مهاجر و انصار رفتیم. حضرت در آن خطبه ابتدا بیان می‌کند که من دیگر نمی خواهم در دنیا بمانم و کاری به کار شما ندارم؛ چون شما نخواستید تن به هدایت ما بدهید؛ و داشتیم این فراز را توضیح می‌دادیم که چرا آنها ولایت حضرت علی ع را خوش نداشتند؟ از سختگیر بودن او نگران بودند در حالی که او با نرمی تمام کار را پیش می‌برد که از آن نرم‌تر فرض ندارد؛ یعنی آن مقدار سختی و جدیت او برای این است که نرم‌ترین وضع حرکت میسر شود؛ و کسی که فکر کند آن سختی‌ها را کنار بگذاریم نرم‌تر خواهیم رفت اساسا در خطاست.

اساسا یکی از مولفه‌های مهم در زندگی این است که بدانیم که این دنیا با سختی‌ها آمیخته است و اتفاقا این سختی‌ها را اگر به جان نخریم به وضعیت خیلی سخت‌ترش مبتلا می‌شویم:

و گفتیم نمی‌شود از اهل بیت ع فقط انتظار راحتی و رفع مشکل داشته باشیم و بتوانیم یار واقعی آنها باشیم:و حدیث فَاتَّخِذْ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً را خواندیم.

ادامه بحث

حدیثی که در پایان جلسه قبل خواندم در نهج البلاغه هم هست:

نهج البلاغه، حکمت ۱۱۲

مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَلْيَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَابا

اما این حدیث یک معنای عمیقتری دارد:

معاني الأخبار، النص، ص: ۱۸۲

أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْمُبَارَكِ قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع حَدِيثٌ يُرْوَى أَنَّ رَجُلًا قَالَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنِّي أُحِبُّكَ فَقَالَ لَهُ أَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً فَقَالَ لَيْسَ هَكَذَا قَالَ إِنَّمَا قَالَ لَهُ أَعْدَدْتَ لِفَاقَتِكَ جِلْبَاباً يَعْنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ.

سید مرتضی سه وجه برای این حدیث آورده است (امالی، ص۱۷-۱۸) یکی همین فقر و سختی کشیدن در دنیا (ابن قتیبه) دومی همین آمادگی برای فقر و نیازمندی در قیامت (ابوعبیده قاسم بن سلام) و سومی اینکه فقر در لغت شکافی است ه در بینی شتر چموش می‌دهند که تا نزدیکی استخوانش می‌رود و طناب را از داخل آن رد می‌کنند که تاخواست چموشی کند مهارش کنند.[۱۹]

خلاصه می‌خواستم تذکر دهم که اگر بخواهید یار شوید باید آماده امتحانات سخت شوید. حالا ببینید مردم زمان حضرت چکار کردند؟

أَلَا هَلُمَّ فَاسْمَعْ‏ وَ مَا عِشْتَ أَرَاكَ الدَّهْرُ الْعَجَبَ وَ إِنْ تَعْجَبْ وَ قَدْ أَعْجَبَكَ الْحَادِثُ! إِلَى أَيِّ سِنَادٍ اسْتَنَدُوا وَ بِأَيَّةِ عُرْوَةٍ تَمَسَّكُوا [«لَبِئْسَ الْمَوْلى‏ وَ لَبِئْسَ الْعَشِيرُ» (حج/۱۳) «وَ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلا» (کهف/۵۰)] اسْتَبْدَلُوا الذُّنَابَى -وَ اللَّهِ- بِالْقَوَادِمِ[۲۰] [ذنابی پرهای خیلی کوچک زیر پر اصلی و قودام پرهای بزرگ جلوی بالها؛ ذنابی به افراد سفله و پیرو هم گفته می‌شود] ِ [وَ الْحَرُونَ بِالْقَاحِم‏] [الحرون فرس لا ينقاد و إذا اشتدت به الجري وقف؛ و قحم في الأمر قحوما رمى بنفسه فيه من غير روية استعير الأول للجبان و الجاهل و الثاني للشجاع و العالم بالأمور الذي يأتي بها من غير احتياج إلى ترو و تفكر] وَ الْعَجُزَ بِالْكَاهِلِ [العجز كالعضد مؤخر الشي‏ء يؤنث و يذكر و هو للرجل و المرأة جميعا و الكاهل الحارك و هو ما بين الكتفين و كاهل القوم عمدتهم في المهمات و عدتهم للشدائد و الملمات‏] فَرَغْماً لِمَعَاطِسِ [أنوف] قَوْمٍ‏ «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» (کهف/۱۰۴) «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ» (بقره/۱۲) «أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ‏» (یونس/۳۵).

مدل حسابگری ما غلط است؛‌جلو را عقب می‌اندازیم و عقب را جلو. چون روی انتخابهای خودمان خیلی حساب می‌کنیم. به ما اختیار دادند و فکر می‌کنیم حالا که توان انتخاب داریم همین مقدار دانایی‌مان برای انتخابمان کافی است؛ و قبول نمی‌کنیم که زوایایی در کار است که ممکن است مورد غفلت قرار داده باشیم. امام زمان در پاسخ به مطالبی که سعد در آنها مانده بود یکی از نکاتی که تاکید می‌کنند همین است که حضرت موسی در انتخابش اشتباه کرد چه رسد به ما:

كمال الدين و تمام النعمة، ج‏۲، ص۴۶۱-۴۶۲؛ دلائل الإمامة، ص۵۱۴-۵۱۵ (با سند متفاوت)[۲۱]

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَاتِمٍ النَّوْفَلِيُّ الْمَعْرُوفُ بِالْكِرْمَانِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ عِيسَى الْوَشَّاءُ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ طَاهِرٍ الْقُمِّيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَحْرِ بْنِ سَهْلٍ الشَّيْبَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَسْرُورٍ  عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْقُمِّيِّ قَال‏ َ:

كُنْتُ امْرَأً لَهِجاً بِجَمْعِ الْكُتُبِ الْمُشْتَمِلَةِ عَلَى غَوَامِضِ الْعُلُومِ وَ دَقَائِقِهَا كَلِفاً بِاسْتِظْهَارِ مَا يَصِحُّ لِي مِنْ حَقَائِقِهَا ….

فَلَمَّا انْصَرَفَ أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ لِيَأْتِيَهُ بِالثَّوْبِ نَظَرَ إِلَيَّ مَوْلَانَا أَبُو مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ‏ مَا جَاءَ بِكَ يَا سَعْدُ فَقُلْتُ شَوَّقَنِي أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ عَلَى لِقَاءِ مَوْلَانَا قَالَ وَ الْمَسَائِلُ الَّتِي أَرَدْتَ أَنْ تَسْأَلَهُ عَنْهَا قُلْتُ عَلَى حَالِهَا يَا مَوْلَايَ قَالَ فَسَلْ قُرَّةَ عَيْنِي وَ أَوْمَأَ إِلَى الْغُلَامِ فَقَالَ لِيَ الْغُلَامُ سَلْ عَمَّا بَدَا لَكَ مِنْهَا …

قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي يَا مَوْلَايَ عَنِ الْعِلَّةِ الَّتِي تَمْنَعُ الْقَوْمَ مِنِ اخْتِيَارِ إِمَامٍ لِأَنْفُسِهِمْ قَالَ مُصْلِحٍ أَوْ مُفْسِدٍ قُلْتُ مُصْلِحٍ قَالَ فَهَلْ يَجُوزُ أَنْ تَقَعَ خِيَرَتُهُمْ عَلَى الْمُفْسِدِ بَعْدَ أَنْ لَا يَعْلَمَ أَحَدٌ مَا يَخْطُرُ بِبَالِ غَيْرِهِ مِنْ صَلَاحٍ أَوْ فَسَادٍ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَهِيَ الْعِلَّةُ وَ أُورِدُهَا لَكَ بِبُرْهَانٍ يَنْقَادُ لَهُ عَقْلُكَ‏  أَخْبِرْنِي عَنِ الرُّسُلِ الَّذِينَ اصْطَفَاهُمُ اللَّهُ تَعَالَى وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِمُ الْكِتَابَ وَ أَيَّدَهُمْ بِالْوَحْيِ وَ الْعِصْمَةِ إِذْ هُمْ أَعْلَامُ الْأُمَمِ‏  وَ أَهْدَى إِلَى‏ الِاخْتِيَارِ مِنْهُمْ مِثْلُ مُوسَى وَ عِيسَى ع هَلْ يَجُوزُ مَعَ وُفُورِ عَقْلِهِمَا وَ كَمَالِ عِلْمِهِمَا إِذَا هَمَّا بِالاخْتِيَارِ أَنْ يَقَعَ خِيَرَتُهُمَا عَلَى الْمُنَافِقِ وَ هُمَا يَظُنَّانِ أَنَّهُ مُؤْمِنٌ قُلْتُ لَا فَقَالَ هَذَا مُوسَى كَلِيمُ اللَّهِ مَعَ وُفُورِ عَقْلِهِ وَ كَمَالِ عِلْمِهِ وَ نُزُولِ الْوَحْيِ عَلَيْهِ اخْتَارَ مِنْ أَعْيَانِ قَوْمِهِ وَ وُجُوهِ عَسْكَرِهِ لِمِيقَاتِ رَبِّهِ سَبْعِينَ رَجُلًا مِمَّنْ لَا يَشُكُّ فِي إِيمَانِهِمْ وَ إِخْلَاصِهِمْ فَوَقَعَتْ خِيَرَتُهُ عَلَى الْمُنَافِقِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ «وَ اخْتارَ مُوسى‏ قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقاتِنا» (اعراف/۱۵۵) إِلَى قَوْلِهِ‏ «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ‏» (نساء/۱۵۳) فَلَمَّا وَجَدْنَا اخْتِيَارَ مَنْ قَدِ اصْطَفَاهُ اللَّهُ لِلنُّبُوَّةِ وَاقِعاً عَلَى الْأَفْسَدِ دُونَ الْأَصْلَحِ وَ هُوَ يَظُنُّ أَنَّهُ الْأَصْلَحُ دُونَ الْأَفْسَدِ عَلِمْنَا أَنْ لَا اخْتِيَارَ إِلَّا لِمَنْ يَعْلَمُ مَا تُخْفِي الصُّدُورُ وَ مَا تَكِنُّ الضَّمَائِرُ وَ تَتَصَرَّفُ عَلَيْهِ السَّرَائِرُ وَ أَنْ لَا خَطَرَ لِاخْتِيَارِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ بَعْدَ وُقُوعِ خِيَرَةِ الْأَنْبِيَاءِ عَلَى ذَوِي الْفَسَادِ لَمَّا أَرَادُوا أَهْلَ الصَّلَاحِ.

ما با همین انتخابهایمان است که شخصیت خودمان را رقم می‌زنیم. فرق ما با حیوانات و فرشتگان این است که آنها همین‌اند که هستند؛ بخواهند یا نخواهند؛ اما برای ما شعاع اسفل سافلین تا اعلی علیین گذاشته‌اند:

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ أَحْسَنِ تَقْويمٍ (۴) ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلينَ (۵) إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ (تین/۶)

كَلاَّ إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفي‏ عِلِّيِّينَ (۱۸) وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ (۱۹) كِتابٌ مَرْقُومٌ (۲۰) يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ (مطففین/۲۱) وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنيمٍ (۲۷) عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ (۲۸)

و ما خودمان انتخاب می‌کنیم چه باشیم؛ بالاتر از فرشته و رسیدن به حقیقت خلیفة اللهی

ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى (۸) فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏ (نجم/۹)

مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏۱، ص۱۷۹

ابْنُ عَبَّاسٍ فِي خَبَرٍ … فَلَمَّا بَلَغَ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى فَانْتَهَى إِلَى الْحُجُبِ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ تَقَدَّمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَيْسَ لِي أَنْ أَجُوزَ هَذَا الْمَكَانَ وَ لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقَتْ.

إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً (۵) عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجيراً (۶) … ٍ وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً (۲۱) إِنَّ هذا كانَ لَكُمْ جَزاءً وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً (انسان/۲۲)

مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏۱۰، ص: ۶۲۳

قيل يطهرهم عن كل شي‏ء سوى الله إذ لا طاهر من تدنس بشي‏ء من الأكوان إلا الله رووه عن جعفر بن محمد (ع)

یا پایین‌تر از حیوان و سنگ

وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُون‏ (اعراف/۱۷۹)

أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكيلا؛ أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلا (فرقان/۴۳-۴۴)

ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون‏ (بقره/۷۴)

و تمام زندگی ما داستان نبرد ما با شیطان است در اینکه می‌خواهد آنچه باید انتخاب کنیم نکنیم. روز قیامت هم می‌گوید من کاره‌ای نبودم:

وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي‏ فَلا تَلُومُوني‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ أَليم‏ (ابراهیم/۲۲)

وقتی قرار به امتحان است و اینکه خودمان انتخاب کنیم باید گزینه رقیب هم جدی باشد و باید هر دو طرف ما را دعوت کنند: اگر آن طرف شیطان را گذاشته این طرف اهل بیت را گذاشته است و خودمان باید انتخاب کنیم که کدام طرف برویم. شیطان مرتب برای ما همه بدیها را زینت می‌دهد: ۶ بار خدا تذکر داده که شیطان اعمالتان (اعمال بدتان)‌را برایتان زینت می‌دهد:

فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (انعام/۴۳)

وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّي جارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلى‏ عَقِبَيْهِ وَ قالَ إِنِّي بَري‏ءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرى‏ ما لا تَرَوْنَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَديدُ الْعِقابِ (انفال/۴۸)

تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‏ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ (نحل/۶۳)

وَجَدْتُها وَ قَوْمَها يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ (نمل/۲۴)

وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ قَدْ تَبَيَّنَ لَكُمْ مِنْ مَساكِنِهِمْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبيلِ وَ كانُوا مُسْتَبْصِرينَ (عنکبوت/۳۸)

۶ بار دیگر گفته برای بدها عملشان زینت داده شده؛ که این را درست نقطه مقابل بر بینه‌ای از جانب خدا بودن قرار داده

أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي‏ بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْكافِرينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (انعام/۱۲۲)

إِنَّمَا النَّسي‏ءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عاماً وَ يُحَرِّمُونَهُ عاماً لِيُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ (توبه/۳۷)

وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى‏ ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (یونس/۱۲)

أَ فَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِما يَصْنَعُونَ (فاطر/۸)

أَسْبابَ السَّماواتِ فَأَطَّلِعَ إِلى‏ إِلهِ مُوسى‏ وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ كاذِباً وَ كَذلِكَ زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَ صُدَّ عَنِ السَّبيلِ وَ ما كَيْدُ فِرْعَوْنَ إِلاَّ في‏ تَبابٍ (غافر/۳۷)

أَ فَمَنْ كانَ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ كَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ (محمد/۱۴)

۲ بار هم می‌گوید اصل این زینت دادن کار خود ما بوده؛ یعنی شیطان در نظام خدا تعریف شده نه اینکه کار از دست خدا دررفته باشد:

وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ (انعام/۱۰۸)

إِنَّ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ (نمل/۴)

البته در جایی می‌گوید ما اینها را زینت زمین قرار دادیم (نه زینت انسان) ولی شیطان کاری می‌کند که ما خودمان را در حد زمین و زمینی‌ها می‌بینیم و اینها را زینت خودمان می‌پنداریم

إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً (کهف/۷)

۱ بار هم می‌گوید: هرکس این زینت را می‌خواهد تمام بهش می‌دهیم

مَنْ كانَ يُريدُ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زينَتَها نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمالَهُمْ فيها وَ هُمْ فيها لا يُبْخَسُونَ (هود/۱۵) أُولئِكَ الَّذينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فيها وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (۱۶) أَ فَمَنْ كانَ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى‏ إِماماً وَ رَحْمَةً أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلا تَكُ في‏ مِرْيَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ (هود/۱۷)

پس صرف اینکه به نظرم قشنگ و خوب می‌آید کافی نیست

روضه

بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏۷۸، ص: ۲۵۵

مصباح الانوار: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ فَاطِمَةَ الْوَفَاةُ كَانَتْ قَدْ ذَابَتْ مِنَ الْحُزْنِ وَ ذَهَبَ لَحْمُهَا فَدَعَتْ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَيْسٍ وَ قَالَ أَبُو بَصِيرٍ فِي حَدِيثِهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهَا دَعَتْ أُمَّ أَيْمَنَ فَقَالَتْ يَا أُمَّ أَيْمَنَ اصْنَعِي لِي نَعْشاً يُوَارِي جَسَدِي فَإِنِّي قَدْ ذَهَبَ لَحْمِي فَقَالَتْ لَهَا يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص أَ لَا أُرِيكِ شَيْئاً يُصْنَعُ فِي أَرْضِ الْحَبَشَةِ قَالَتْ فَاطِمَةُ بَلَى فَصَنَعَتْ لَهَا مِقْدَارَ ذِرَاعٍ مِنْ جَرَائِدِ النَّخْلِ وَ طَرَحَتْ فَوْقَ النَّعْشِ ثَوْباً فَغَطَّاهُ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ ع سَتَرْتِينِي سَتَرَكِ اللَّهُ مِنَ النَّارِ.

«سير أعلام النبلاء» (راشدون/ ۵۴ ط الرسالة): «تاريخ الإسلام – ت تدمري» (۳/ ۴۷):

قَالَ يَزِيدَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بن الْحَارِثِ قَالَ: مَكَثَتْ فَاطِمَةُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص سِتَّةَ أَشْهُرٍ ‌وَهِيَ ‌تُذَوِّبُ

«التحفة اللطيفة في تاريخ المدينة الشريفة» (۹/ ۳۴۸ ط مركز دراسات المدينة) (سخاوی ۸۳۱-۹۰۲)

حرف الفاء … [۵۳۵۷] فاطمةُ الزَّهراءُ

«ابنةُ سيِّدِ البشرِ، وسيدةُ نساءِ هذهِ الأمةِ، وتُكَنى فيما بلغنا: أمُّ أبيها، وأمُّهَا أمُّ المؤمنينَ خديجةُ ابنةُ خُوَيْلدِ بنِ أسدٍ، دخلَ بها عليٌ بعدَ وقعةِ بدرٍ وقد استكملت خمسَ عَشَرَةَ سَنةً فأكثر، وانقطعَ نسبُ رَسُولِ الله صلى الله عليه وسلم[إلا منها]، وقال: “هِي بَضْعَةٌ مِنِّي، يُرِيبُنِي مَا أرَابَهَا وَيُؤْذِينِي مَا آذَاهَا”، وفيهِا وفي زوجِهَا وابنيهِمَا نزلت: {إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا} [الأحزاب: ۳۳] فجَلَّلَهُم النَّبيُّ صلى الله عليه وسلم بكساءٍ وقال: “اللَّهُمَّ أهلُ بَيتي”، ومناقبُهَا شهيرةٌ كثيرةٌ جمعهَا الحاكِمُ وغيرُهُ، قالت عائشةُ: ما رأيتُ قط أحدًا أفضلَ منهَا غيرَ أبيهَا، وقال صلى الله عليه وسلم: “أفضلُ نساءِ أهلِ الجنَّةِ: خديجةُ، وفاطمةُ، ومريمُ، وآسيةُ”، وفي روايةٍ: “سيِّدَةُ نساءِ أهلِ الجنَّةِ فاطمةُ إلَّا ما كانَ من مريمَ”

روى عنها: ابنها الحسينُ، وعائشةُ، وأمُّ سلمةَ، وأنسٌ، وغيرُهُم. وأسرَّ إليها النَّبيُّ صلى الله عليه وسلم في مرضهِ، وقالت بعد موتِهِ لأنسٍ: كَيْفَ طَابَتْ أَنْفُسُكُمْ أَنْ تَحْثُوا التُّرَابَ عَلَى رَسُولِ اللَّه صلى الله عليه وسلم، ومكثتْ بعدهُ أشهرًا، قيلَ: ستةً كما للأكثرِ يزيدُ قليلًا، وقيلَ: ثلاثةً، وقيلَ: ثمانيةً، وقيلَ غيرُ ذلك، وهي تَذُوبُ، وكانت أوَّلَ آلهِ صلى الله عليه وسلم لُحوقًا به، وماتت في جُمادَى الآخرةِ سنةَ إحدى عَشَرَةَ، وقيلَ في ليلةِ الثُّلاثاءِ لثلاثٍ خلونَ من رمضانَ منها، ودفنهَا عليٌّ بالبقيعِ ليلًا بعدَ هَدْأَةٍ بعد أنْ غَسَّلَهَا ولم يُؤذنْ بها أحدًا، وصلَّى عليها، وقيلَ: صلَّى عليها العبَّاسُ، ونزلَ في حُفرتِهَا هو وعليٌّ والفضلُ، وقيل: إنما دُفنت في زاويةٍ بدارِ عقيلٍ بينها وبينَ الطريقِ سبعةُ أذرعٍ، والصحيحُ أنَّ عُمرَهَا أربعٌ وعشرونَ سنةً، كان مولدُهَا وقريشٌ تبني الكعبةَ، وغسَّلَها عليٌّ، وقالت لأسماءَ ابنةِ عُمَيْسٍ: إنِّي لأستقبحُ ما يصنعُ بالنِّسَاءِ، يُطرحُ على المرأةِ الثوبُ فيصِفُهَا، فقالت لها: يا ابنَةَ رَسولِ اللَّه صلى الله عليه وسلم ألا أُريكِ شيئًا رأيتُهُ بالحبشةِ، فدعتْ بجرائدَ رَطبةٍ فَحَنَتْهَا، ثمَّ طرحتْ عليها ثوبًا، فقالت: ما أحسنَ هذا وأجملَهُ، فإذا أنا مِتُّ فَغَسِّليني أنتِ وعَليٌّ، ولا تُدخِلِنَّ أحدًا عَليَّ، فلما تُوفيت جاءت عائشةُ تَدخُلُ، فقالت أسماءُ: لا، فشَكتهَا إلى أبي بكرٍ فجاء فوقفَ على الباب فكلَّمَ أسماءَ، فقالت: هي أمَرَتْنِي، قال: فاصنَعي ما أمرتكِ، ثمَّ انصرفَ» قال ابنُ عبدِ البَرِّ: فهي أولُ من غُطِّيَ نعشُهَا في الإسلامِ على تلك الصِّفَةِ، وهي في “التهذيبِ”، وأولِ “الإصابةِ”، وابنِ حبَّان.

بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏۴۳، ص: ۲۱۸

مصباح الانوار: عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ فَاطِمَةَ الْوَفَاةُ بَكَتْ فَقَالَ لَهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ يَا سَيِّدَتِي مَا يُبْكِيكِ قَالَتْ أَبْكِي لِمَا تَلْقَى بَعْدِي فَقَالَ لَهَا لَا تَبْكِي فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكِ لَصَغِيرٌ عِنْدِي فِي ذَاتِ اللَّهِ قَالَ وَ أَوْصَتْهُ أَنْ لَا يُؤْذِنَ بِهَا الشَّيْخَيْنِ فَفَعَلَ.

«صحيح البخاري» (۵/ ۱۳۹):

٤٢٤٠ – حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ بُكَيْرٍ، حَدَّثَنَا اللَّيْثُ، عَنْ عُقَيْلٍ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، عَنْ عُرْوَةَ، عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلَامُ، بِنْتَ النَّبِيِّ ص أَرْسَلَتْ إِلَى أَبِي بَكْرٍ تَسْأَلُهُ مِيرَاثَهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِالْمَدِينَةِ، وَفَدَكٍ وَمَا بَقِيَ مِنْ خُمُسِ خَيْبَرَ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ: «لَا نُورَثُ، مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ، إِنَّمَا يَأْكُلُ آلُ مُحَمَّدٍ ص فِي هَذَا المَالِ»، وَإِنِّي وَاللَّهِ لَا أُغَيِّرُ شَيْئًا مِنْ صَدَقَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص عَنْ حَالِهَا الَّتِي كَانَ عَلَيْهَا فِي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص، وَلَأَعْمَلَنَّ فِيهَا بِمَا عَمِلَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص. فَأَبَى أَبُو بَكْرٍ أَنْ يَدْفَعَ إِلَى فَاطِمَةَ مِنْهَا شَيْئًا، فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِي بَكْرٍ فِي ذَلِكَ، ‌فَهَجَرَتْهُ ‌فَلَمْ ‌تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ، وَعَاشَتْ بَعْدَ النَّبِيِّ ص سِتَّةَ أَشْهُرٍ، فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌّ لَيْلًا، وَلَمْ يُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَكْرٍ وَصَلَّى عَلَيْهَا، وَكَانَ لِعَلِيٍّ مِنَ النَّاسِ وَجْهٌ حَيَاةَ فَاطِمَةَ، فَلَمَّا تُوُفِّيَتِ اسْتَنْكَرَ عَلِيٌّ وُجُوهَ النَّاسِ، فَالْتَمَسَ مُصَالَحَةَ أَبِي بَكْرٍ وَمُبَايَعَتَهُ، وَلَمْ يَكُنْ يُبَايِعُ تِلْكَ الأَشْهُرَ، فَأَرْسَلَ إِلَى أَبِي بَكْرٍ: أَنِ ائْتِنَا وَلَا يَأْتِنَا أَحَدٌ مَعَكَ، كَرَاهِيَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ…

جلسه چهارم (۱۴ آذر۱۴۰۳)

يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ ص وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ ع فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ. (تهذيب الأحكام، ج‏۶، ص۱۰)

خلاصه جلسه قبل

گفتیم ما در جهان آمده‌ایم که امتحان بشویم؛ اهل بیت را قبل از ورود به دنیا امتحان کردند و چون موفق شدند فرستادند که آنها ما را در این امتحان کمک کنند؛ و ما مادام که:

(۱) صحنه امتحان بودن را درست نفهمیم (فکر کنیم برای کار خاصی آمده‌ایم غیر از امتحان پس دادن)

(۲) چگونگی کمک کردن آنها را نفهمیم (به جای رشد دادن، انتظار تقلب رساندن داشته باشیم)

(۳) خودمان به هدایت آنها تن ندهیم (اقدامی که از ما می‌خواهند انجام ندهیم)

به ثمر نخواهیم رسید (فقط مایه حسرت خود و آنها خواهیم بود)و آنان هم کاری به کار ما نخواهند داشت.

سراغ خطبه حضرت زهرا در جمع زنان مهاجر و انصار رفتیم. حضرت در آن خطبه ابتدا بیان می‌کند که من دیگر نمی خواهم در دنیا بمانم و کاری به کار شما ندارم؛ چون شما نخواستید تن به هدایت ما بدهید؛ و داشتیم این فراز را توضیح می‌دادیم که چرا آنها ولایت حضرت علی ع را خوش نداشتند؟ از سختگیر بودن او نگران بودند در حالی که او با نرمی تمام کار را پیش می‌برد که از آن نرم‌تر فرض ندارد؛ یعنی آن مقدار سختی و جدیت او برای این است که نرم‌ترین وضع حرکت میسر شود؛ و کسی که فکر کند آن سختی‌ها را کنار بگذاریم نرم‌تر خواهیم رفت اساسا در خطاست.

مدل حسابگری ما غلط است؛‌جلو را عقب می‌اندازیم و عقب را جلو. چون روی انتخابهای خودمان خیلی حساب می‌کنیم. به ما اختیار دادند و فکر می‌کنیم حالا که توان انتخاب داریم همین مقدار دانایی‌مان برای انتخابمان کافی است؛ و قبول نمی‌کنیم که زوایایی در کار است که ممکن است مورد غفلت قرار داده باشیم. امام زمان در پاسخ به مطالبی که سعد در آنها مانده بود یکی از نکاتی که تاکید می‌کنند همین است که حضرت موسی در انتخابش اشتباه کرد چه رسد به ما:

ما با همین انتخابهایمان است که شخصیت خودمان را رقم می‌زنیم. فرق ما با حیوانات و فرشتگان این است که آنها همین‌اند که هستند؛ بخواهند یا نخواهند؛ اما برای ما شعاع اسفل سافلین تا اعلی علیین گذاشته‌اند:

و تمام زندگی ما داستان نبرد ما با شیطان است در اینکه می‌خواهد آنچه باید انتخاب کنیم نکنیم. وقتی قرار به امتحان است و اینکه خودمان انتخاب کنیم باید گزینه رقیب هم جدی باشد و باید هر دو طرف ما را دعوت کنند: اگر آن طرف شیطان را گذاشته این طرف اهل بیت را گذاشته است و خودمان باید انتخاب کنیم که کدام طرف برویم. شیطان مرتب برای ما همه بدیها را زینت می‌دهد: ۶ بار خدا تذکر داده که شیطان اعمالتان (اعمال بدتان)‌را برایتان زینت می‌دهد

ادامه بحث

در میان آیاتش برخی مهمتر است برای بحث ما:

با زینت دادن راه اصلی را می‌بندد:

وَجَدْتُها وَ قَوْمَها يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ (نمل/۲۴)

وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ قَدْ تَبَيَّنَ لَكُمْ مِنْ مَساكِنِهِمْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبيلِ وَ كانُوا مُسْتَبْصِرينَ (عنکبوت/۳۸)

با زینت دادن به ولایت بر انسانها می‌رسد

تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‏ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ (نحل/۶۳)

۶ بار دیگر گفته برای بدها عملشان زینت داده شده؛ که این را درست نقطه مقابل بر بینه‌ای از جانب خدا بودن قرار داده

أَ فَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِما يَصْنَعُونَ (فاطر/۸)

أَ فَمَنْ كانَ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ كَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ (محمد/۱۴)

اصل این زینت دادن کار خود ما بوده؛ یعنی شیطان در نظام خدا تعریف شده نه اینکه کار از دست خدا دررفته باشد؛ و بر اثر زینت دادن کور می‌شوند. یعنی واقعیت را نمی‌بینند

وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ (انعام/۱۰۸)

پس صرف اینکه به نظرم قشنگ و خوب می‌آید یا بدم می‌آید کافی نیست.

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (بقره/۲۱۶)

حضرت زهرا می‌خواهد این آیه را بگوید که:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثيرا (نساء/۱۹)

زینت دنیا موجب غفلت و پیروی از هوا و افراط می‌شود:

وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً (کهف/۲۸)

إِنَّ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ (نمل/۴)

وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبيدَ هذِهِ أَبَداً (۳۵) وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى‏ رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْراً مِنْها مُنْقَلَباً (کهف/۳۶)

انسان اساسا خوبی را می‌خواهد؛ ولی به جای آن دنبال بدی می‌رود

لا يَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَيْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُسٌ قَنُوطٌ (فصلت/۴۹)

وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً (اسراء/۱۱)

و از آن مهمتر تشخیص خوب و خوبتر یا بد و بدتر است؛ و از کارهای مهم شیطان در زینت دادنهایش این است که اولویت‌های ما را جابجا می‌کند.

بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏۷۵، ص: ۶

مِنْ كِتَابِ مَطَالِبِ السَّئُولِ، لِمُحَمَّدِ بْنِ طَلْحَةَ مِنْ كَلَامِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع‏

لَيْسَ الْعَاقِلُ مَنْ يَعْرِفُ الْخَيْرَ مِنَ الشَّرِّ وَ لَكِنَّ الْعَاقِلَ مَنْ يَعْرِفُ خَيْرَ الشَّرَّيْن‏

در مسیر درست حرکت کردن، سختی دارد؛ اما قابل مقایسه با سختی‌های در مسیر باطل حرکت کردن نیست؛ و این یکی از مهمترین اشتباهات ما در امتحانات است. مثل بچه‌ای که می‌گوید درس خواندن سخت است و با تقلب کردن می‌خواهد به مراتب بالا برسد. این را شیطان برایش زینت داده که نظام محاسباتی‌اش را به هم بریزد. اینجاست که حضرت فرمود:

اسْتَبْدَلُوا الذُّنَابَى -وَ اللَّهِ- بِالْقَوَادِمِ [وَ الْحَرُونَ بِالْقَاحِم‏] وَ الْعَجُزَ بِالْكَاهِلِ [العجز كالعضد مؤخر الشي‏ء يؤنث و يذكر و هو للرجل و المرأة جميعا و الكاهل الحارك و هو ما بين الكتفين و كاهل القوم عمدتهم في المهمات و عدتهم للشدائد و الملمات‏] فَرَغْماً لِمَعَاطِسِ قَوْمٍ‏ «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً»

نکته مهم:حضرت زهرا اولا در بالا می‌فرماید بسیار سخت‌تر است و غالبا نمی‌رسد؛

‌ثانیا در ادامه توضیح می‌دهند که همان مقدار که می‌رسد اگر برسد (مثلا متخصص جراحی شود) ضربه‌ای که در آن جایگاه به خودش و دیگران می‌زند بمراتب بیشتر است.

آیا به هدفشان (فرار از سختی حکومت حضرت علی ع) خواهند رسید؟

أَمَا لَعَمْرُ إِلَهِكَ لَقَدْ لَقِحَتْ [باردار شد] فَنَظِرَةٌ [انتظروا أو انظروا نظرة قليلة] رَيْثَمَا تُنْتَجُ [چقدر بچه می‌زاید] ثُمَّ احْتَلَبُوا طِلَاعَ الْقَعْبِ [القعب قدح من خشب يروي الرجل أو قدح ضخم؛ و احتلاب طلاع القعب هو أن يمتلئ من اللبن حتى يطلع عنه‏] دَماً عَبِيطاً [الطري‏] وَ زُعَافاً [سم] مُمْقِراً [گیاه صبر؛‌ تلخ و بدمزه] هُنَالِكَ‏ «يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ» (جاثیه/۲۷)‏ وَ يَعْرِفُ التَّالُونَ غِبَّ [عاقبة] مَا أَسَّسَ الْأَوَّلُونَ. ثُمَّ طِيبُوا عَنْ أَنْفُسِكُمْ أَنْفُساً [طاب نفس فلان بكذا أي رضي به من دون أن يكرهه عليه أحد و طاب نفسه عن كذا أي رضي ببذله‏] وَ اطْمَئِنُّوا لِلْفِتْنَةِ جَأْشاً [النفس و القلب؛ أي اجعلوا قلوبكم مطمئنة لنزول الفتنة] وَ أَبْشِرُوا بِسَيْفٍ صَارِمٍ وَ هَرْجٍ شَامِلٍ وَ اسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِينَ، يَدَعُ فَيْئَكُمْ [الغنيمة و الخراج و ما حصل للمسلمين من أموال الكفار من غير حرب‏؛ یارانه!] زَهِيداً [قلیل] وَ زَرْعَكُمْ حَصِيداً.

روضه

ادامه صحبتهای حضرت علی ع بعد از دفن شبانه

أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ وَ هَمٌّ لَا يَبْرَحُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي أَنْتَ فِيهَا مُقِيمٌ؛ كَمَدٌ [حزن مکتوم و شدید] مُقَيِّحٌ [چرک خون که بیرون می‌زند] وَ هَمٌّ [غم همراه با اضطراب]‌ مُهَيِّجٌ؛ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا؛ وَ إِلَى اللَّهِ أَشْكُو

وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ

جلسه پنجم (۱۵ آذر۱۴۰۳)

خلاصه جلسات قبل

گفتیم ما در جهان آمده‌ایم که امتحان بشویم؛ اهل بیت را قبل از ورود به دنیا امتحان کردند و چون موفق شدند فرستادند که آنها ما را در این امتحان کمک کنند؛ و ما مادام که:

(۱) صحنه امتحان بودن را درست نفهمیم (فکر کنیم برای کار خاصی آمده‌ایم غیر از امتحان پس دادن)

(۲) چگونگی کمک کردن آنها را نفهمیم (به جای رشد دادن، انتظار تقلب رساندن داشته باشیم)

(۳) خودمان به هدایت آنها تن ندهیم (اقدامی که از ما می‌خواهند انجام ندهیم)

به ثمر نخواهیم رسید (فقط مایه حسرت خود و آنها خواهیم بود)و آنان هم کاری به کار ما نخواهند داشت.

سراغ خطبه حضرت زهرا در جمع زنان مهاجر و انصار رفتیم. این جلسه ابتدا یک مروری بر کل خطبه داشته باشیم:

ابتدایش حضرت در آن خطبه ابتدا بیان می‌کند که من دیگر نمی خواهم در دنیا بمانم و از سستی مردان شما خسته شدم

فَقَالَتْ: أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً [کارهه] لِدُنْيَاكُمْ‏ قَالِيَةً [مبغضة] لِرِجَالِكُمْ‏ [/ لِدُنْيَاكُنَّ قَالِيَةً لِرِجَالِكُن‏] لَفَظْتُهُمْ قَبْلَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ شَنَأْتُهُمْ [سَئِمْتُهُم] ‏بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ [امتحنتهم‏] فَقُبْحاً لِفُلُولِ [کند شدن] الْحَدِّ [وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ و قَرْعِ الصَّفَاةِ (کوبیدن شمشیر بر روی سنگ بسیار سخت)] وَ خَوَرِ [[الضعف و الانكسار‏] الْقَنَاةِ [الرمح‏] وَ خَطَلِ [اضطراب‏] الرَّأْيِ وَ بِئْسَ‏ «ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي‏ الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ» (مائده/۸۰)‏

لذا دیگر کاری به کار شما ندارم؛ چون شما نخواستید تن به هدایت ما بدهید؛

لَا جَرَمَ لَقَدْ قَلَّدْتُهُمْ رِبْقَتَهَا وَ شَنَنْتُ [صببت‏] عَلَيْهِمْ عَارَهَا [وَ حَمَّلْتُهُمْ أَوْقَتَهَا] فَجَدْعاً [بينى‌اش بُريده باد؛ کنایه از: خدا خير را از او بركند] وَ عَقْراً [قطع کردن پای مرکب؛ نازا شدن] وَ سُحْقاً [دور باد؛ در هم کوبیده باد؛ نابود باد] لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ. وَيْحَهُمْ أَنَّى زَحْزَحُوهَا [کناره‌گیری کردن و دور شدن از مسیر اصلی] عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ مَهْبِطِ الْوَحْيِ الْأَمِينِ وَ الطَّبِّينِ [الفطن الحاذق‏؛ پزشکان؛ عالمان به درمان] بِأَمْرِ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ «أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ‏» (زمر/۱۵)

بعد توضیح می‌دهند که چرا آنها ولایت حضرت علی ع را خوش نداشتند؟

وَ مَا نَقَمُوا [عتبوا عليه و كرهوا شيئا منه] مِنْ أَبِي حَسَنٍ؟! نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ نَكِيرَ سَيْفِهِ وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ [لگدمال کردنش] وَ نَكَالَ وَقْعَتِهِ [صدمه و آسيب جنگ] وَ تَنَمُّرَهُ [تغضبه يقال تنمر الرجل إذا غضب و تشبه بالنمر] فِي ذَاتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ

چه اشتباه می‌کردند در همین محاسبه‌شان : از سختگیر بودن او نگران بودند در حالی که او با نرمی تمام کار را پیش می‌برد که از آن نرم‌تر فرض ندارد

وَ اللَّهِ لَوْ تَكَافُّوا [كفوا أيديهم عنه‏] عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص لَاعْتَلَقَهُ [لأخذه بيده‏] وَ لَسَارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً [السير السهل‏] لَا يَكْلُمُ خِشَاشُهُ وَ لَا يُتَعْتَعُ رَاكِبُهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نَمِيراً [گوارایی که قطع شدنی نیست] فَضْفَاضاً [الكثير؛ الواسع] تَطْفَحُ [تمتلئ حتى تفيض‏] ضِفَّتَاهُ وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً [با شکم پر] قَدْ تَخَيَّرَ لَهُمُ الرَّيَ‏ [ضد العطش‏] غَيْرَ مُتَحَلٍّ مِنْهُ بِطَائِلٍ [غير مستفيد منه بكثير] إِلَّا بِغَمْرِ [القدح الصغير] الْمَاءِ وَ رَدْعِهِ [منعه] سَوْرَةَ [ته مانده] السَّاغِبِ [گرسنه] وَ لَفُتِحَتْ عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ [مِنَ] السَّماءِ وَ الْأَرْض» (اعراف/۹۶) ‏وَ سَيَأْخُذُهُمُ اللَّهُ‏ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ‏.

آن مقدار سختی و جدیت او برای این است که نرم‌ترین وضع حرکت میسر شود؛ و کسی که فکر کند آن سختی‌ها را کنار بگذاریم و عوضش کنیم اساسا در خطاست؛‌چون جایگزینش حتما بدتر است:

أَلَا هَلُمَّ فَاسْمَعْ‏ وَ مَا عِشْتَ أَرَاكَ الدَّهْرُ الْعَجَبَ وَ إِنْ تَعْجَبْ وَ قَدْ أَعْجَبَكَ الْحَادِثُ! إِلَى أَيِّ سِنَادٍ اسْتَنَدُوا وَ بِأَيَّةِ عُرْوَةٍ تَمَسَّكُوا [«لَبِئْسَ الْمَوْلى‏ وَ لَبِئْسَ الْعَشِيرُ» (حج/۱۳) «وَ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلا» (کهف/۵۰)]

در مسیر درست حرکت کردن، سختی دارد؛ اما قابل مقایسه با سختی‌های در مسیر باطل حرکت کردن نیست؛ و این یکی از مهمترین اشتباهات ما در امتحانات است. مثل بچه‌ای که می‌گوید درس خواندن سخت است و با تقلب کردن می‌خواهد به مراتب بالا برسد. این را شیطان برایش زینت داده که نظام محاسباتی‌اش را به هم بریزد. اینجاست که حضرت فرمود:

اسْتَبْدَلُوا الذُّنَابَى -وَ اللَّهِ- بِالْقَوَادِمِ [وَ الْحَرُونَ بِالْقَاحِم‏] وَ الْعَجُزَ بِالْكَاهِلِ فَرَغْماً لِمَعَاطِسِ قَوْمٍ‏ «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» (کهف/۱۰۴) «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ» (بقره/۱۲) «أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ‏» (یونس/۳۵).

یعنی توضیح دادند که مدل حسابگری ما غلط است؛ ‌جلو را عقب می‌اندازیم و عقب را جلو. چون روی انتخابهای خودمان خیلی حساب می‌کنیم. و قبول نمی‌کنیم که زوایایی در کار است که ممکن است مورد غفلت قرار داده باشیم. حضرت موسی در انتخابش اشتباه کرد چه رسد به ما

گفتیم تمام زندگی ما داستان نبرد ما با شیطان است در اینکه می‌خواهد آنچه باید انتخاب کنیم نکنیم.

و آخرش پیش‌بینی کردند با این کاری که کردند آیا به هدفشان (فرار از سختی حکومت حضرت علی ع) خواهند رسید؟

أَمَا لَعَمْرُ إِلَهِكَ لَقَدْ لَقِحَتْ [باردار شد] فَنَظِرَةٌ [انتظروا أو انظروا نظرة قليلة] رَيْثَمَا تُنْتَجُ [چقدر بچه می‌زاید] ثُمَّ احْتَلَبُوا طِلَاعَ الْقَعْبِ [القعب قدح من خشب يروي الرجل أو قدح ضخم؛ و احتلاب طلاع القعب هو أن يمتلئ من اللبن حتى يطلع عنه‏] دَماً عَبِيطاً [الطري‏] وَ زُعَافاً [سم] مُمْقِراً [گیاه صبر؛‌ تلخ و بدمزه] هُنَالِكَ‏ «يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ» (جاثیه/۲۷)‏ وَ يَعْرِفُ التَّالُونَ غِبَّ [عاقبة] مَا أَسَّسَ الْأَوَّلُونَ. ثُمَّ طِيبُوا عَنْ أَنْفُسِكُمْ أَنْفُساً [طاب نفس فلان بكذا أي رضي به من دون أن يكرهه عليه أحد و طاب نفسه عن كذا أي رضي ببذله‏] وَ اطْمَئِنُّوا لِلْفِتْنَةِ جَأْشاً [النفس و القلب؛ أي اجعلوا قلوبكم مطمئنة لنزول الفتنة] وَ أَبْشِرُوا بِسَيْفٍ صَارِمٍ وَ هَرْجٍ شَامِلٍ وَ اسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِينَ، يَدَعُ فَيْئَكُمْ [الغنيمة و الخراج و ما حصل للمسلمين من أموال الكفار من غير حرب‏؛ یارانه!] زَهِيداً [قلیل] وَ زَرْعَكُمْ حَصِيداً.

ادامه بحث

آیا خودمان و بر اساس تشخیص مستقل خودمان انتخاب کنیم یا نه؟

از طرفی گفتیم ما با همین انتخابهایمان است که شخصیت خودمان را رقم می‌زنیم. اصلا فرق انسان با فرشته و حیوان در این است که خودش باید خودش را رقم بزند؛ آنها همین‌اند که هستند؛ بخواهند یا نخواهند؛ اما برای ما شعاع اسفل سافلین تا اعلی علیین گذاشته‌اند.

از آن طرف دارم می‌گویم شیطان بشدت زینت می‌دهد که انتخابهای ما اشتباه شود و حتی حضرت موسی ع هم در انتخابش اشتباهی کرد.

بالاخره خودمان تصمیم بگیریم یا اگر خودمان انتخاب کنیم اشتباه می‌کنیم؟

حضرت دارد این دو را جمع می‌کند:

اولش فرمود: اینکه محکم و قاطع بتوانیم تصمیم بگیریم مهم است: فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ … وَ خَطَلِ [اضطراب‏] الرَّأْيِ. مواخذه‌شان می‌کند که چرا از مسیری که کاملا واضح است که درست است دست برداشتند: وَيْحَهُمْ أَنَّى زَحْزَحُوهَا عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ مَهْبِطِ الْوَحْيِ الْأَمِينِ وَ الطَّبِّينِ بِأَمْرِ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ

در ادامه فرمود با این انتخاب اشتباهتان چه بلایی سر خودتان آوردید؛ و کار را به جایی رساندید که دیگر ما کاری به کارتان نداریم و فقط برایتان حسرت می‌خوریم. لَا جَرَمَ لَقَدْ قَلَّدْتُهُمْ رِبْقَتَهَا وَ شَنَنْتُ [صببت‏] عَلَيْهِمْ عَارَهَا … و فراز پایانی‌اش:

اینجاست که باید در زندگی‌مان اصول و فروع را از هم جدا کنیم.

واقعا چه چیزی اصول و مبناست و چه چیزی تبعی؟ برخی سلیقه‌هایشان برایشان اصول است و دین برایشان تبعی. اینجاست که مساله ایمان و امتحان در ایمان جدی می‌شود:

موضوع ایمان همین اصول دین است:

۲۰ بار در قرآن مساله ایمان بالله و الیوم الاخر آمده است (غیر از سایر ترکیبات الله و الیوم الآخر مانند «يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ»)[۲۲]

و ۲۰ مورد هم ایمان به پیامبر و آنچه از جانب خدا نازل شده در ردیف اینها آمده است[۲۳]

دوتا منطق در جهان داریم؛ ‌

در یکی همین منطق ایمان به خدا و معاد و نبوت است که در این منطق، دنیا بازی است و آخرت و تقوا جدی است:

وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (انعام/۳۲)

وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (عنکبوت/۶۴)

إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَ لا يَسْئَلْكُمْ أَمْوالَكُمْ (محمد/۳۶)

اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَديدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ (حدید/۲۰)

در این منطق وقتی فهمیدی همه‌کاره عالم خداست، می‌فهمی که روی خودت نباید خیلی حساب کنی:

قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (یونس/۵۸)

وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ (یونس/۱۰۷)

منطق دوم، منطق دلخواه و هوای نفس و دل به زینت‌های دنیا خوش کردن است که در این منطق، دین بازی است و دنیا خیلی جدی است

وَ ذَرِ الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ ذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما كَسَبَتْ لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفيعٌ وَ إِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لا يُؤْخَذْ مِنْها أُولئِكَ الَّذينَ أُبْسِلُوا بِما كَسَبُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَميمٍ وَ عَذابٌ أَليمٌ بِما كانُوا يَكْفُرُونَ (انعام/۷۰)

الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا وَ ما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ (اعراف/۵۱)

اینها کسانی‌اند که و به پیامبر می‌گوید کاری به کار اینها نداشته باش (همان انلزمکموها)؛ ‌اینها از حیوان بدترند (خودشان این انتخاب را کردند):

أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكيلاً (۲۵) أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلا (فرقان/۲۶)

أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْديهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُون‏ (جاثیه/۲۳)

در اصول باید تمام توان عقل خودمان را به کار ببندیم و تحقیق کنیم؛ واقعا خدا و آخرتی در کار هست یا نه؟ کور و کر نشویم؟ بررسی کنیم. لذاست که توحید و معاد و نبوت عقلی است؛ و لذاست در شیعه امامت هم از اصول دین است؛ یعنی باید به طور جدی تکلیف خودمان را با مساله امامت حل کنیم؛ اما وقتی فهمیدیم امام لازم داریم آیا باید سراغ انتخاب و نظر خودمان برویم یا نظر خدا؟ در اینجا بود که حضرت موسی در انتخابش اشتباه کرد چه رسد به ما.

و همین طور بعد از اینکه فهمیدیم این شخص پیامبر خدا یا امام است در مسائلی که پیش می‌آید نظر او یا نظر خودمان؟

یعنی باید بگردیم و ولیّ پیدا کنیم؛ هرکس ولی‌ّای برای خودش برمی‌گزیند و این مهمترین انتخاب ماست که هویت ما را رقم می‌زند. جلسه اول گفتم:‌خطبه حضرت زهرا بیان این دو گونه ولایت‌پذیری است که اکراهی در آن نیست:

این توضیح ایشان بسیار شباهت دارد با فرازی از آیة‌الکرسی: لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليم‏ (بقره/۲۵۶) اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُون‏ (بقره/۲۵۷)[۲۴]

در نقطه مقابل شیطان با زینت دادن به ولایت بر انسانها می‌رسد

تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‏ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ (نحل/۶۳)

ما را ملزم نمی‌کنند اما این گونه نیست که همه چیز را بر وفق مراد ما تنظیم کنند:

وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا في‏ طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ (یونس/۱۱)

اینجاست که اینها این قدر بدبخت می‌شوند ما به زور زمام هدایت را به دست نخواهیم گرفت

فَيَا حَسْرَتَى لَكُمْ وَ أَنَّى بِكُمْ وَ قَدْ عُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ‏ «أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ‏» (هود/۲۸).

روضه

درد دلهای امیرالمومنین ع با پیامبر ص بعد از دفن حضرت زهرا

وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ [حرارة الجوفِ، و حرارة الحبّ و الحزن‏] مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا [متلاطم فيه؛ من اعتلجت الأمواج‏] لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ [أي نشره. يقال: أبثثتك سرّي، أي أظهرته لك‏] سَبِيلًا؛ وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمُ اللَّهُ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ

سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ

وَاهَ وَاهاً وَ الصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِينَ لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ وَ اللَّبْثَ لِزَاماً مَعْكُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّكْلَى عَلَى جَلِيلِ الرَّزِيَّةِ (لما امتحنک صابره).

فَبِعَيْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ ابْنَتُكَ سِرّاً وَ تُهْضَمُ حَقَّهَا وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا وَ لَمْ يَتَبَاعَدِ الْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلَقْ مِنْكَ الذِّكْرُ وَ إِلَى اللَّهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ الْمُشْتَكَى وَ فِيكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَحْسَنُ الْعَزَاءِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهَا السَّلَامُ وَ الرِّضْوَانُ.

 

 


[۱] . و حدثني هارون بن مسلم بن سعدان عن الحسن بن علوان عن عطية العوفي قال: لما مرضت فاطمة ع المرضة التي توفيت بها دخل النساء عليها فقلن كيف أصبحت من علتك يا بنت رسول الله؟ قالت: «أصبحت و الله عائفة لدنياكم‏ قالية لرجالكم لفظتهم بعد أن عجمتهم‏ و شنأتهم بعد أن سبرتهم‏ فقبحا لفلول الحد و خور القنا و خطل الرأي‏ و بئسما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ‏ لا جرم‏ لقد قلدتهم ربقتها و شنت‏ عليهم عارها فجدعا و عقرا و بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ‏ ويحهم أنى زحزحوها عن رواسي الرسالة و قواعد النبوة و مهبط الروح الأمين الطبن‏ بأمور الدنيا و الدين‏ أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ‏ و ما الذي نقموا من أبي الحسن نقموا و الله منه نكير سيفه و شدة وطأته و نكال‏ وقعته و تنمره في ذات الله‏ و يا لله لو تكافئوا على زمام نبذه رسول الله ص لسار بهم سيرا سجحا لا يكلم خشاشه‏ و لا يتعتع‏ راكبه و لأوردهم منهلا رويا فضفاضا تطفح ضفتاه و لأصدرهم بطانا قد تحرى بهم الري غير متجل منهم بطائل بعمله الباهر و ردعه سورة الساغب‏ و لفتحت‏ عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ و سيأخذهم الله بما كانوا يكسبون ألا هلمن‏ فاسمعن و ما عشتن أراكن الدهر عجبا إلى أي لجإ لجئوا و أسندوا و بأي عروة تمسكوا و لَبِئْسَ الْمَوْلى‏ وَ لَبِئْسَ الْعَشِيرُ استبدلوا و الله الذنابى بالقوادم‏ و العجز بالكاهل فرغما لمعاطس قوم‏ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ‏ ويحهم‏ أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ‏ أما لعمر إلهكن‏ لقد لقحت فنظرة ريثما تنتج ثم احتلبوا طلاع القعب‏ دما عبيطا و ذعافا ممقرا هنالك‏ يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ‏ و يعرف التالون غب‏ ما أسس الأولون ثم أطيبوا عن أنفسكم نفسا و طأمنوا للفتنة جأشا و أبشروا بسيف صارم و بقرح شامل‏ و استبداد من الظالمين يدع فيكم زهيدا و جمعكم حصيدا فيا حسرة لكم و أنى بكم و قد عميت عليكم‏ أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ‏» ثم أمسكت ع.

[۲] . و حدثنا محمد بن زكريا، قال: حدثنا محمد عبد الرحمن المهلبي، عن عبد اللّه بن حماد بن سليمان، عن أبيه، عن عبد اللّه بن حسن بن حسن، عن أمه فاطمة بنت الحسين عليها السلام، قالت: لما اشتد بفاطمة بنت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله الوجع و ثقلت في علتها، اجتمع عندها نساء من نساء المهاجرين و الأنصار، فقلن لها: كيف أصبحت يا ابنة رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قالت: و اللّه أصبحت عائفة لدنياكم‏، قالية لرجالكم، لفظتهم بعد أن عجمتهم‏ و شنئتهم‏ بعد أن سبرتهم‏ فقبحا لفلول الحدّ و خور القناة، و خطل الرأي، و لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ‏ لا جرم قد قلّدتهم ربقتها، و شنت عليهم غارتها، فجدعا و عقرا، و سحقا للقوم الظالمين، و يحهم أين زحزحوها عن رواسي الرسالة، و قواعد النبوة، و مهبط الروح الأمين، و الطيّبين بأمر الدنيا و الدين، أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ‏، و ما الذي نقموا من أبي الحسن، نقموا و اللّه نكير سيفه، و شدة وطأته، و نكال وقعته، و تنمره في ذات اللّه، و تاللّه لو تكافؤا عن زمام نبذه اليه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله لاعتلقه، و لسار اليهم سيرا سمجا، لا تكلم حشاشته، و لا يتعتع راكبه، و لأوردهم منهلا نميرا فضفاضا يطفح ضفتاه، و لأصدرهم بطانا قد تحيّر بهم الرأي، غير متحل بطائل، الا بغمر الناهل، و روعه سورة الساغب، و لفتحت‏ عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ‏، و سيأخذهم اللّه‏ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ*، ألا هلم فاستمع و ما عشت أراك الدهر عجبه، و ان تعجب فقد أعجبك الحادث، الى أي لجأ استندوا، و بأي عروة تمسكوا، لَبِئْسَ الْمَوْلى‏ وَ لَبِئْسَ الْعَشِيرُ، و لبئس‏ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا، استبدوا و اللّه الذنابي بالقوادم، و العجز بالكاهل، فرغما لمعاطس قوم‏ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ‏ ويحهم- أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ‏ .

أما لعمري اللّه لقد لقحت فنظرة ريثما تنتج، ثم احتلموها طلاع العقب دما عبيكا و ذعاقا ممقرا هنالك يخسر المبطلون، و يعرف التالون غبّ ما أسس الأولون، ثم طيبوا عن أنفسكم نفسا، و اطمئنوا للفتنة جأشا، و ابشروا بسيف صارم، و خرج شامل، و استبداد من الظالمين يدع فيكم زهيدا، و جمعكم حصيدا، فيا حسرة عليكم، و انّي لكم و قد عميت عليكم‏ أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ‏، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ*، و صلاته على محمّد خاتم النبيّين، و سيدّ المرسلين‏.

[۳] . قال: حدّثني محمّد بن المفضل بن إبراهيم بن المفضّل بن قيس الأشعري، قال: حدّثنا عليّ بن حسان، عن عمّه عبد الرحمن بن كثير، عن أبي عبد اللّه جعفر بن محمّد عليه السّلام، عن أبيه‏ عن جدّه عليّ بن الحسين عليهم السّلام، قال: لمّا رجعت فاطمة إلى منزلها فتشكّت و كان وفاتها في هذه المرضة، دخل إليها النساء المهاجرات و الأنصاريات، فقلن لها: كيف أصبحت يا بنت رسول اللّه؟

فقالت: أصبحت و اللّه عائفة لدنياكم، قالية لرجالكم، شنأتهم بعد إذ عرفتهم، و لفظتهم بعد إذ سبرتهم، و رميتهم بعد أن عجمتهم، فقبحا لفلول الحدّ و خطل الرأي و عثور الجدّ، و خوف الفتن: لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ»، لا جرم لقد قلدتهم ربقتها، و شننت عليهم عارها، فجدعا و عقرا و بعدا للقوم الظالمين، ويحهم أنّى زحزحوها عن رواسي الرسالة، و قواعد النبوّة و مهبط الروح الأمين بالوحي المبين، الطبين بأمر الدنيا و الدين ألا ذلك هو الخسران المبين!

ما الذي نقموا من أبي حسن؟ نقموا- و اللّه- منه شدّة وطأته و نكال وقعته، و نكير سيفه، و تبحّره في كتاب اللّه، و تنمّره في ذات اللّه.

و أيم اللّه لو تكافوا عن زمام نبذه إليه رسول اللّه لاعتلقه ثمّ لسار بهم سيرا سجحا، لا يكلم خشاشه، و لا يتعتع راكبه، و لأوردهم منهلا رويّا صافيا فضفاضا تطفح ضفتاه، ثمّ لأصدرهم بطانا قد تخير لهم الري غير متحل منه بطائل إلّا بغمر الماء و ردعه سورة الساغب، و لانفتحت عليهم بركات من السماء و الأرض، و لكنّهم بغوا فسيأخذهم اللّه بما كانوا يكسبون.

ألا فاسمعن. و من عاش أراه الدهر العجب، و إن تعجبن فانظرن إلى أيّ نحو اتّجهوا؟ و على أيّ سند استندوا؟ و بأيّ عروة تمسّكوا؟ و لمن اختاروا؟ و لمن‏ تركوا؟ لبئس المولى، و لبئس العشير. استبدلوا و اللّه الذنابي بالقوادم، و العجز بالكاهل، فرغما لمعاطس قوم يحسبون أنّهم يحسنون صنعا ألا إنّهم هم المفسدون و لكن لا يشعرون، أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ».

أما لعمر اللّه لقد لقحت، فانظروها تنتج ثمّ احتلبوا طلاع القعب دما عبيطا و ذعافا ممقرا، هنالك خسر المبطلون، و عرف التالون غبّ ما أسّس الأوّلون. ثمّ طيبوا بعد ذلك نفسا، و اطمئنوا للفتنة جأشا، و ابشروا بسيف صارم، و هرج شامل، و استبداد من الظالمين، يدع فيئكم زهيدا، و جمعكم حصيدا، فيا خسرى لكم، و كيف بكم و قد عميت عليكم؟ أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُون‏

[۴] . وَ حَدَّثَنَا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ مَقْبُرَةَ الْقَزْوِينِيِّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَنِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ حَسَنِ بْنِ حَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْهَاشِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ‏ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ فَاطِمَةَ ع الْوَفَاةُ دَعَتْنِي فَقَالَتْ أَ مُنَفِّذٌ أَنْتَ وَصِيَّتِي وَ عَهْدِي قَالَ قُلْتُ بَلَى أُنَفِّذُهَا فَأَوْصَتْ إِلَيَّ وَ قَالَتْ إِذَا أَنَا مِتُّ فَادْفِنِّي لَيْلًا وَ لَا تُؤْذِنَنَّ رَجُلَيْنِ ذَكَرْتُهُمَا قَالَ فَلَمَّا اشْتَدَّتْ عِلَّتُهَا اجْتَمَعَ إِلَيْهَا نِسَاءُ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ فَقُلْنَ كَيْفَ أَصْبَحْتِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ عِلَّتِكِ فَقَالَتْ أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْيَاكُمْ وَ ذَكَرَ الْحَدِيثَ نَحْوَهُ.

[۵] . أَخْبَرَنَا الْحَفَّارُ، قَالَ: حَدَّثَنَا الدِّعْبِلِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ الْخَزَّازُ بِبَغْدَادَ بِالْكَرْخِ بِدَارِ كَعْبٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو سَهْلٍ الرَّفَّاءُ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، قَالَ الدِّعْبِلِيُّ: وَ حَدَّثَنَا أَبُو يَعْقُوبَ إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الدَّبَرِيُّ بِصَنْعَاءِ الْيَمَنِ فِي سَنَةِ ثَلَاثٍ وَ ثَمَانِينَ وَ مِائَتَيْنِ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ بْنِ مَسْعُودٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: دَخَلْتُ نِسْوَةٍ مِنْ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) يَعُدْنَهَا فِي عِلَّتِهَا، فَقُلْنَ لَهَا: السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ، كَيْفَ أَصْبَحْتِ فَقَالَتْ: أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْيَاكُنَّ، قَالِيَةً لِرِجَالِكُنِّ، لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ إِذْ عَجَمْتُهُمْ، وَ سَئِمْتُهُمْ بَعْدَ إِذْ سَبَرْتُهُمْ، فَقُبْحاً لِأُفُونِ الرَّأْيِ وَ خَطْلِ الْقَوْلِ وَ خَوَرِ الْقَنَاةِ، وَ «لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ» وَ لَا جَرَمَ وَ اللَّهِ لَقَدْ قَلَّدْتُهُمْ رِبْقَتَهَا، وَ شَنِنْتُ عَلَيْهِمْ عَارَهَا، فَجَدْعاً وَ رَغْماً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ. وَيْحَهُمْ، أَنَّى زَحْزَحُوهَا عَنْ أَبِي‏ الْحَسَنِ‏! مَا نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ إِلَّا نَكِيرَ سَيْفِهِ، وَ نَكَالَ وَقْعِهِ، وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ اللَّهِ، وَ تَاللَّهِ لَوْ تَكَافُّوا عَلَيْهِ عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) لَاعْتَلَقَهُ، ثُمَّ لَسَارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً ، فَإِنَّهُ قَوَاعِدُ الرِّسَالَةِ، وَ رَوَاسِي النُّبُوَّةِ، وَ مَهْبِطُ الرُّوحِ الْأَمِينِ وَ الْبَطِينُ بِأَمْرِ الدِّينِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ «أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ» . وَ اللَّهِ لَا يَكْتَلِمُ خِشَاشُهُ، وَ لَا يُتَعْتَعُ رَاكِبُهُ، وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا رَوِيّاً فَضْفَاضاً، تَطْفَحُ ضِفَّتُهُ، وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً قَدْ خَثَرَ بِهِمُ الرَّيُّ غَيْرَ مُتَحَلٍّ بِطَائِلٍ إِلَّا بِغَمْرِ النَّاهِلِ وَ رَدْعِ سَوْرَةِ السَّاغِبِ‏ ، وَ لَفُتِحَتْ عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٌ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ سَيَأْخُذُهُمْ اللَّهُ‏ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ‏.

فَهَلُمَّ فَاسْمَعْ، فَمَا عِشْتَ أَرَاكَ الدَّهْرُ الْعَجَبَ، وَ إِنْ تَعْجَبْ بَعْدَ الْحَادِثِ، فَمَا بِالْهَمِّ بِأَيِّ سَنَدٍ اسْتَنَدُوا، أَمْ بِأَيَّةِ عُرْوَةٍ تَمَسَّكُوا «لَبِئْسَ الْمَوْلى‏ وَ لَبِئْسَ الْعَشِيرُ» وَ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا. اسْتَبْدَلُوا الذُّنَابَى بِالْقَوَادِمِ، وَ الْحَرُونَ بِالْقَاحِمِ، وَ الْعَجُزَ بِالْكَاهِلِ، فَتَعْساً لِقَوْمٍ‏ «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» ، «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ» ، «أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ» لَقِحَتْ فَنَظِرَةٌ رَيْثَمَا تُنْتِجُ، ثُمَّ احْتَلَبُوا طِلَاعَ الْقَعْبِ دَماً عَبِيطاً وَ ذُعَافاً مُمِضّاً، هُنَالِكَ‏ يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ‏ وَ يَعْرِفُ التَّالُونَ غِبَّ مَا أَسَّسَ الْأَوَّلُونَ، ثُمَّ طِيبُوا بَعْدَ ذَلِكَ عَنْ أَنْفُسِكُمْ لِفِتْنَتِهَا، ثُمَّ اطْمَئَنُّوا لِلْفِتْنَةِ جَأشاً، وَ أَبْشِرُوا بِسَيْفٍ صَارِمٍ وَ هَرْجٍ دَائِمٍ شَامِلٍ وَ اسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِينَ، يَدَعُ فَيْئَكُمْ زَهِيداً، وَ جَمْعَكُمْ حَصِيداً، فَيَا حَسْرَةً لَهُمْ وَ قَدْ عُمِّيَتْ عَلَيْهِمُ الْأَنْبَاءُ «أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ»

[۶] . قَالَ سُوَيْدُ بْنُ غَفَلَةَ لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَةُ س الْمَرْضَةَ الَّتِي تُوُفِّيَتْ فِيهَا دَخَلَتْ عَلَيْهَا نِسَاءُ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ يَعُدْنَهَا فَقُلْنَ لَهَا كَيْفَ أَصْبَحْتِ مِنْ عِلَّتِكِ يَا ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ فَحَمِدَتِ اللَّهَ وَ صَلَّتْ عَلَى أَبِيهَا ثُمَّ قَالَتْ أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْيَاكُنَّ قَالِيَةً لِرِجَالِكُنَّ لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ‏ وَ سَئِمْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ‏ فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ وَ قَرْعِ الصَّفَاةِ وَ صَدْعِ الْقَنَاةِ وَ خَتْلِ الْآرَاءِ وَ زَلَلِ الْأَهْوَاءِ وَ بِئْسَ‏ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ‏ لَا جَرَمَ لَقَدْ قَلَّدْتُهْم رِبْقَتَهَا وَ حَمَّلْتُهُمْ أَوْقَتَهَا وَ شَنَنْتُ عَلَيْهِمْ غَارَاتِهَا فَجَدْعاً وَ عَقْراً وَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ‏ وَيْحَهُمْ أَنَّى زَعْزَعُوهَا عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ الدَّلَالَةِ وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الْأَمِينِ وَ الطَّبِينِ بِأُمُورِ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ‏ أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ‏ وَ مَا الَّذِي نَقَمُوا مِنْ‏ أَبِي‏ الْحَسَنِ‏ ع نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ نَكِيرَ سَيْفِهِ وَ قِلَّةَ مُبَالاتِهِ لِحَتْفِهِ وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ وَ نَكَالَ‏ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ اللَّهِ‏ وَ تَاللَّهِ لَوْ مَالُوا عَنِ الْمَحَجَّةِ اللَّائِحَةِ وَ زَالُوا عَنْ قَبُولِ الْحُجَّةِ الْوَاضِحَةِ لَرَدَّهُمْ‏ إِلَيْهَا وَ حَمَلَهُمْ عَلَيْهَا وَ لَسَارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً – لَا يَكْلُمُ حشاشه‏ [خِشَاشُهُ‏] وَ لَا يَكِلُّ سَائِرُهُ‏ وَ لَا يَمَلُّ رَاكِبُهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نَمِيراً صَافِياً رَوِيّاً تَطْفَحُ ضَفَّتَاهُ وَ لَا يَتَرَنَّقُ جَانِبَاهُ وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً وَ نَصَحَ لَهُمْ سِرّاً وَ إِعْلَاناً وَ لَمْ يَكُنْ يَتَحَلَّى مِنَ الدُّنْيَا بِطَائِلٍ وَ لَا يَحْظَى مِنْهَا بِنَائِلٍ غَيْرَ رَيِّ النَّاهِلِ وَ شُبْعَةِ الْكَافِلِ وَ لَبَانَ لَهُمُ الزَّاهِدُ مِنَ الرَّاغِبِ وَ الصَّادِقُ مِنَ الْكَاذِبِ‏ وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ‏ وَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ هؤُلاءِ سَيُصِيبُهُمْ سَيِّئاتُ ما كَسَبُوا وَ ما هُمْ بِمُعْجِزِينَ‏ أَلَا هَلُمَّ فَاسْمَعْ وَ مَا عِشْتَ أَرَاكَ الدَّهْرَ عَجَباً- وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ‏ لَيْتَ شِعْرِي إِلَى أَيِّ سِنَادٍ اسْتَنَدُوا وَ إِلَى أَيِّ عِمَادٍ اعْتَمَدُوا وَ بِأَيَّةِ عُرْوَةٍ تَمَسَّكُوا وَ عَلَى أَيَّةِ ذُرِّيَّةٍ أَقْدَمُوا وَ احْتَنَكُوا لَبِئْسَ الْمَوْلى‏ وَ لَبِئْسَ الْعَشِيرُ وَ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا اسْتَبْدَلُوا وَ اللَّهِ الذَّنَابَى بِالْقَوَادِمِ‏ وَ الْعَجُزَ بِالْكَاهِلِ‏ فَرَغْماً لِمَعَاطِسِ‏ قَوْمٍ‏ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً … أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ‏- وَيْحَهُمْ‏ أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ‏ أَمَا لَعَمْرِي لَقَدْ لَقِحَتْ فَنَظِرَةٌ رَيْثَمَا تُنْتَجُ ثُمَّ احْتَلَبُوا مِلْ‏ءَ الْقَعْبِ دَماً عَبِيطاً وَ ذُعَافاً مُبِيداً هُنَالِكَ‏ يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ‏ وَ يُعْرَفُ الْبَاطِلُونَ غِبَ‏ مَا أُسِّسَ الْأَوَّلُونَ ثُمَّ طِيبُوا عَنْ دُنْيَاكُمْ أَنْفُساً وَ اطْمَأَنُّوا لِلْفِتْنَةِ جَاشاً وَ أَبْشِرُوا بِسَيْفٍ صَارِمٍ وَ سَطْوَةِ مُعْتَدٍ غَاشِمٍ وَ بِهَرْجٍ شَامِلٍ وَ اسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِينَ يَدَعُ فَيْئَكُمْ زَهِيداً وَ جَمْعَكُمْ حَصِيداً فَيَا حَسْرَتَى لَكُمْ وَ أَنَّى بِكُمْ وَ قَدْ عَمِيَتْ عَلَيْكُمْ‏ أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ‏

قَالَ سُوَيْدُ بْنُ غَفَلَةَ فَأَعَادَتِ النِّسَاءُ قَوْلَهَا ع عَلَى رِجَالِهِنَّ فَجَاءَ إِلَيْهَا قَوْمٌ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ مُعْتَذِرِينَ وَ قَالُوا يَا سَيِّدَةَ النِّسَاءِ لَوْ كَانَ أَبُو الْحَسَنِ ذَكَرَ لَنَا هَذَا الْأَمْرَ قَبْلَ أَنْ يُبْرَمَ الْعَهْدُ وَ يُحْكَمَ الْعَقْدُ لَمَا عَدَلْنَا عَنْهُ إِلَى غَيْرِهِ فَقَالَتْ ع إِلَيْكُمْ عَنِّي فَلَا عُذْرَ بَعْدَ تَعْذِيرِكُمْ وَ لَا أَمْرَ بَعْدَ تَقْصِيرِكُمْ.

[۷] . كِتَابِ مَوْلِدِ فَاطِمَةَ ع عَنِ ابْنِ بَابَوَيْهِ فِي خَبَرٍ أَمَرَ النَّبِيُّ بَنَاتِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ نِسَاءَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ أَنْ يَمْضِينَ فِي صُحْبَةِ فَاطِمَةَ وَ أَنْ يَفْرَحْنَ وَ يَرْجُزْنَ وَ يُكَبِّرْنَ وَ يَحْمَدْنَ وَ لَا يَقُولَنَّ مَا لَا يَرْضَى اللَّهُ قَالَ جَابِرٌ فَأَرْكَبَهَا عَلَى نَاقَتِهِ وَ فِي رِوَايَةٍ عَلَى بَغْلَتِهِ الشَّهْبَاءِ وَ أَخَذَ سَلْمَانُ زِمَامَهَا وَ حَوْلَهَا سَبْعُونَ حَوْرَاءَ وَ النَّبِيُّ وَ حَمْزَةُ وَ عَقِيلٌ وَ جَعْفَرٌ وَ أَهْلُ الْبَيْتِ يَمْشُونَ خَلْفَهَا مُشْهِرِينَ سُيُوفَهُمْ وَ نِسَاءُ النَّبِيِّ ص قُدَّامَهَا يَرْجُزْنَ فَأَنْشَأَتْ أُمُّ سَلَمَة

[۸] . الفلول بالضم جمع فل بالفتح و هو الثلمة و الكسر في حد السيف و حكى الخليل في العين أنه يكون مصدرا و لعله أنسب بالمقام و حد الشي‏ء شباته و حد الرجل بأسه

[۹] . قَالَ الْجَزَرِيُّ فِي حَدِيثِ عَلِيٍّ إِيَّاكَ وَ مُشَاوَرَةَ النِّسَاءِ فَإِنَّ رَأْيَهُنَّ إِلَى أَفْنٍ. الأفن النقص و رجل أفن و مأفون أي ناقص العقل‏

[۱۰] . و شننت عليهم غارها الشن رش الماء رشا متفرقا و السن بالمهملة الصب المتصل و منه قولهم شنت عليهم الغارة إذا فرقت عليهم من كل وجه.

[۱۱] . قال الجوهري الأوق الثقل يقال ألقى عليه أوقه و قد أوقته تأويقا أي حملته المشقة و المكروه.

[۱۲] . قولها ع فجدعا و عقرا الجدع قطع الأنف أو الأذن أو الشفة و هو بالأنف أخص و يكون بمعنى الحبس و العقر بالفتح الجرح و يقال في الدعاء على الإنسان عقرا له و حلقا أي عقر الله جسده و أصابه بوجع في حلقه و أصل العقر ضرب قوائم البعير أو الشاة بالسيف ثم اتسع فيه فاستعمل في القتل و الهلاك و هذه المصادر يجب حذف الفعل منها

[۱۳] . التنكير الإنكار و التنكر التغير عن حال يسرك إلى حال تكرهها و الاسم النكير و ما هنا يحتمل المعنيين و الأول أظهر أي إنكار سيفه فإنه ع كان لا يسل سيفه إلا لتغيير المنكرات‏

[۱۴] . الأخذة الشديدة و الضغطة و أصل الوطء الدوس بالقدم‏ و يطلق على الغزو و القتل لأن من يطأ الشي‏ء برجليه فقد استقصى في هلاكه و إهانته

[۱۵] . قال الجوهري الروي سحابة عظيمة القطر شديدة الوقع و يقال شربت شربا رويا

[۱۶] . و في بعض النسخ [غير متحلى‏] فيحتمل أن يكون من التحلى بمعنى التزين اى اختار لهم ما لا يأخذ منه للزينة بل للضرورة

[۱۷] . و الردع الكف و الدفع و الردعة الدفعة منه و في جميع الروايات سوى معاني الأخبار سورة الساغب و فيه شررة الساغب و لعله من تصحيف النساخ و الشرر ما يتطاير من النار و لا يبعد أن يكون من الشره بمعنى الحرص. و سورة الشي‏ء بالفتح حدته و شدته و السغب الجوع.

[۱۸] . المؤمن، ص: ۱۶

وَ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَاعِداً فَجَاءَ رَجُلٌ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّكَ فِي اللَّهِ

فَقَالَ صَدَقْتَ إِنَّ طِينَتَنَا مَخْزُونَةٌ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَهَا مِنْ صُلْبِ آدَمَ فَاتَّخِذْ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ وَ اللَّهِ يَا عَلِيُّ إِنَّ الْفَقْرَ لَأَسْرَعُ [أَسْرَعُ‏] إِلَى مُحِبِّيكَ مِنَ السَّيْلِ إِلَى بَطْنِ الْوَادِي‏.

بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏۱، ص: ۳۹۱

۲- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ سَعْدِ بْنِ ظَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: كُنْتُ مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَأَتَاهُ رَجُلٌ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي وَ اللَّهِ لَأُحِبُّكَ فِي اللَّهِ وَ أُحِبُّكَ فِي السِّرِّ كَمَا أُحِبُّكَ فِي الْعَلَانِيَةِ وَ أَدِينُ اللَّهَ بِوَلَايَتِكَ فِي السِّرِّ كَمَا أَدِينُ بِهَا فِي الْعَلَانِيَةِ وَ بِيَدِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع عُودٌ فَطَأْطَأَ بِهِ رَأْسَهُ ثُمَّ نَكَتَ بِعُودِهِ فِي الْأَرْضِ سَاعَةً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَيْهِ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص حَدَّثَنِي بِأَلْفِ حَدِيثٍ لِكُلِّ حَدِيثٍ أَلْفُ بَابٍ وَ إِنَّ أَرْوَاحَ الْمُؤْمِنِينَ تَلْتَقِي فِي الْهَوَاءِ فَتَشَامُّ فَمَا تَعَارَفَ مِنْهَا ائْتَلَفَ وَ مَا تَنَاكَرَ مِنْهَا اخْتَلَفَ وَيْحَكَ لَقَدْ كَذَبْتَ فَمَا أَعْرِفُ وَجْهَكَ فِي الْوُجُوهِ وَ لَا اسْمَكَ فِي الْأَسْمَاءِ قَالَ ثُمَّ دَخَلَ عَلَيْهِ آخَرُ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي أُحِبُّكَ فِي اللَّهِ وَ أُحِبُّكَ فِي السِّرِّ كَمَا أُحِبُّكَ فِي الْعَلَانِيَةِ وَ أَدِينُ اللَّهَ بِوَلَايَتِكَ فِي السِّرِّ كَمَا أَدِينُ اللَّهَ بِهَا فِي الْعَلَانِيَةِ قَالَ فَنَكَتَ بِعُودِهِ الثَّانِيَةَ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَيْهِ فَقَالَ لَهُ صَدَقْتَ إِنَّ طِينَتَنَا طِينَةٌ مَخْزُونَةٌ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَهَا مِنْ صُلْبِ آدَمَ فَلَمْ يَشِذَّ مِنْهَا شَاذٌّ وَ لَا يَدْخُلُ مِنْهَا دَاخِلٌ مِنْ غَيْرِهَا اذْهَبْ وَ اتَّخِذْ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ يَا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ اللَّهِ الْفَقْرُ أَسْرَعُ إِلَى مُحِبِّينَا مِنَ السَّيْلِ إِلَى بَطْنِ الْوَادِي.

۳- حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ سُلَيْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ سَعْدٍ الْخَفَّافِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: بَيْنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَوْماً جَالِسٌ فِي الْمَسْجِدِ وَ أَصْحَابُهُ حَوْلَهُ فَأَتَاهُ رَجُلٌ مِنْ شِيعَتِهِ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ أَنِّي أَدِينُهُ بِحُبِّكَ فِي السِّرِّ كَمَا أَدِينُهُ بِحُبِّكَ فِي الْعَلَانِيَةِ وَ أَتَوَلَّاكَ فِي السِّرِّ كَمَا أَتَوَلَّاكَ فِي الْعَلَانِيَةِ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع صَدَقْتَ أَمَا فَاتَّخِذْ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً فَإِنَّ الْفَقْرَ أَسْرَعُ إِلَى شِيعَتِنَا مِنَ السَّيْلِ إِلَى قَرَارِ الْوَادِي قَالَ فَوَلَّى الرَّجُلُ وَ هُوَ يَبْكِي فَرَحاً لِقَوْلِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع صَدَقْتَ قَالَ رَجُلٌ مِنَ الْخَوَارِجِ يُحَدِّثُ صَاحِباً لَهُ قَرِيباً مِنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ تَاللَّهِ إِنْ رَأَيْتُ كَالْيَوْمِ قَطُّ إِنَّهُ أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ إِنِّي لَأُحِبُّكَ فَقَالَ لَهُ صَدَقْتَ فَقَالَ لَهُ الْآخَرُ أَنَا مَا أَنْكَرْتُ مِنْ ذَلِكَ لَمْ يَجِدْ بُدّاً مِنْ أَنَّهُ إِذَا قِيلَ لَهُ إِنِّي لَأُحِبُّكَ‏ أَنْ يَقُولَ لَهُ صَدَقْتَ تَعْلَمُ أَنِّي لَأُحِبُّهُ [قَالَ لَا] قَالَ فَأَنَا أَقُومُ فَأَقُولُ لَهُ مِثْلَ مَقَالَةِ الرَّجُلِ فَيَرُدُّ عَلَيَّ مِثْلَ مَا رَدَّ عَلَيْهِ قَالَ نَعَمْ فَقَامَ الرَّجُلُ فَقَالَ لَهُ مِثْلَ مَقَالَةِ الأولى [الْأَوَّلِ‏] فَنَظَرَ إِلَيْهِ مَلِيّاً ثُمَّ قَالَ لَهُ كَذَبْتَ لَا وَ اللَّهِ مَا تُحِبُّنِي وَ لَا أُحِبُّكَ قَالَ فَبَكَى الْخَارِجِيُّ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَتَسْتَقْبِلُنِي بِهَذَا وَ قَدْ عَلِمَ اللَّهُ خِلَافَهُ ابْسُطْ يَدَيْكَ أُبَايِعْكَ قَالَ عَلَى مَا ذَا قَالَ عَلَى مَا عَمِلَ رزيق [زُرَيْقٌ‏] وَ حَبْتَرٌ «۱» قَالَ فَمَدَّ يَدَهُ وَ قَالَ لَهُ اصْفِقْ لَعَنَ اللَّهُ الِاثْنَيْنِ وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي بِكَ قَدْ قُتِلْتَ عَلَى ضَلَالٍ وَ وَطِئَتْ وَجْهَكَ دَوَابُّ الْعِرَاقِ فَلَا تَغُرَّنَّكَ قُوَّتُكَ قَالَ فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ خَرَجَ عَلَيْهِ أَهْلُ النَّهْرَوَانِ وَ خَرَجَ الرجيم «۲» [الرَّجُلُ‏] مَعَهُمْ فَقُتِلَ.

[۱۹] . تأويل خبر  [ «من أحبّنا أهل البيت؛ فليستعدّ للفقر جلبابا، أو تجفافا]

روى أبو عبيد القاسم بن سلام فى كتابه غريب الحديث، عن أمير المؤمنين عليه السلام‏  أنه قال: «من أحبّنا أهل البيت؛ فليستعدّ  للفقر جلبابا، أو تجفافا ».

قال أبو عبيد: قد تأوّل بعض الناس هذا الخبر على أنه أراد به الفقر فى الدّنيا، قال: و ليس ذلك كذلك؛ لأنّا نرى فيمن يحبّهم مثل ما نرى فى سائر الناس، من الغنى و الفقر، و لا تمييز  بينهما، قال: و الصّحيح أنه أراد الفقر فى يوم القيامة، و أخرج الكلام مخرج الموعظة و النصيحة و الحثّ على الطاعات، فكأنه أراد: من أحبنا فليعدّ لفقره يوم القيامة ما يجبره‏  من الثّواب، و القرب إلى اللّه تعالى، و الزّلف‏  عنده.

قال أبو محمد عبد اللّه بن مسلم بن/ قتيبة: وجه الحديث خلاف ما قاله أبو عبيد، و لم يرد إلا الفقر فى الدّنيا؛ و معنى الخبر أن من أحبّنا فليصبر على التقلّل من الدنيا و التقنّع فيها، و ليأخذ نفسه بالكفّ عن أحوال الدنيا و أعراضها؛ و شبّه الصبر على الفقر بالتّجفاف أو الجلباب؛ لأنه يستر الفقر كما يستر الجلباب أو التّجفاف البدن. قال: و يشهد لصحة هذا التأويل ما روى عنه عليه السلام أنه رأى قوما على بابه، فقال: يا قنبر، من هؤلاء؟ فقال له قنبر: هؤلاء شيعتك، فقال: ما لي لا أرى فيهم سيما  الشيعة؟ قال: و ما سيما الشّيعة؟ قال: خمص البطون من الطّوى، يبس الشفاه من الظّما، عمش العيون من البكاء؛ هذا كله قول ابن قتيبة.

و الوجهان جميعا فى الخبر  حسنان؛ و إن كان الوجه الّذي ذكره ابن قتيبة أحسن و أنصع‏ .

و يمكن أن يكون فى الخبر وجه ثالث تشهد بصحته اللّغة؛ و هو أن أحد وجوه معنى لفظة الفقر أن يحزّ أنف البعير حتى يخلص إلى العظم أو قريب منه، ثم يلوى عليه حبل، يذلّل بذلك الصّعب، يقال: فقره يفقره فقرا إذا فعل ذلك به، و بعير مفقور و به فقرة، و كلّ شي‏ء حززته و أثّرت فيه فقد فقّرته تفقيرا؛ و منه سمّيت الفاقرة ، و قيل سيف مفقّر ؛ فيحمل‏  القول على أنه عليه السلام أراد : من أحبّنا فليزمّ نفسه و ليخطمها و ليقدها إلى الطاعات، و يصرفها عمّا تميل طباعها إليه من الشّهوات، و ليذللها على الصّبر عما كره منها، و مشقة ما أريد منها ؛ كما يفعل ذلك بالبعير الصّعب؛ و هذا وجه فى الخبر ثالث لم يذكر، و ليس يجب أن يستبعد حمل الكلام على بعض ما يحتمله إذا كان له شاهد من اللغة و كلام العرب؛ لأن الواجب على من يتعاطى تفسير غريب الكلام و الشّعر أن يذكر كلّ ما يحتمله الكلام من وجوه المعانى؛ فيجوز  أن يكون أراد المخاطب كلّ واحد منها منفردا، و ليس عليه العلم بمراده بعينه؛ فإن مراده مغيّب عنه، و أكثر ما يلزمه ما ذكرناه من ذكر وجوه احتمال الكلام.

[۲۰] . الذنابى بالضم ذنب الطائر و منبت الذنب و الذنابى في الطائر أكثر استعمالا من الذنب و في الفرس و البعير و نحوهما الذنب أكثر و في جناح الطائر أربع ذنابي بعد الخوافي و هي ما دون الريشات العشر من مقدم الجناح التي تسمى قوادم و الذنابى من الناس السفلة و الأتباع.

[۲۱] . وَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ الْبَاقِي بْنُ يَزْدَادَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْبَزَّازُ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّعَالِبِيُّ قِرَاءَةً فِي يَوْمِ الْجُمُعَةِ مُسْتَهَلَّ رَجَبٍ سَنَةً سَبْعِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو عَلِيٍّ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي خَلَفٍ الْقُمِّيِّ،

[۲۲] . إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ النَّصارى‏ وَ الصَّابِئينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره/۶۲)

وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ قالَ وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَليلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى‏ عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ (بقره/۱۲۶)

لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى‏ حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ السَّائِلينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (بقره/۱۷۷)

وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ وَ لا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ في‏ أَرْحامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ في‏ ذلِكَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ (بقره/۲۲۸)

وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْواجَهُنَّ إِذا تَراضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكُمْ أَزْكى‏ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (بقره/۲۳۲)

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏ كَالَّذي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لا يَقْدِرُونَ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ (بقره/۲۶۴)

يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصَّالِحينَ (آل عمران/۱۱۴)

وَ ما ذا عَلَيْهِمْ لَوْ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقَهُمُ اللَّهُ وَ كانَ اللَّهُ بِهِمْ عَليماً (نساء/۳۹)

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‏ شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً (نساء/۵۹)

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي نَزَّلَ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعيداً (نساء/۱۳۶)

لكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ الْمُقيمينَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أُولئِكَ سَنُؤْتيهِمْ أَجْراً عَظيماً (نساء/۱۶۲)

إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصارى‏ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (مائده/۶۹)

إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ لَمْ يَخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسى‏ أُولئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدينَ (توبه/۱۸)

أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (توبه/۱۹)

لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أَنْ يُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالْمُتَّقينَ (توبه/۴۴)

إِنَّما يَسْتَأْذِنُكَ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ في‏ رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ (توبه/۴۵)

وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ في‏ رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (توبه/۹۹)

الزَّانِيَةُ وَ الزَّاني‏ فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ في‏ دينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لْيَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنينَ (نور/۲)

لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ في‏ قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (مجادله/۲۲)

فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَ أَقيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً (طلاق/۲)

[۲۳] . وَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (بقره/۴)

وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتي‏ ثَمَناً قَليلاً وَ إِيَّايَ فَاتَّقُونِ (بقره/۴۱)

وَ إِذا قيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ يَكْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِياءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (بقره/۹۱)

قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى‏ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى‏ وَ عيسى‏ وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (بقره/۱۳۶)

آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصيرُ (بقره/۲۸۵)

رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدينَ (آل عمران/۵۳)

وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذي أُنْزِلَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (آل عمران/۷۲)

قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلى‏ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى‏ وَ عيسى‏ وَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (آل عمران/۸۴)

وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خاشِعينَ لِلَّهِ لا يَشْتَرُونَ بِآياتِ اللَّهِ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَريعُ الْحِسابِ (آل عمران/۱۹۹)

يا أَيُّهَا الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‏ أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً (نساء/۴۷)

أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُريدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَ يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعيداً (نساء/۶۰)

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي نَزَّلَ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعيداً (نساء/۱۳۶)

لكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ الْمُقيمينَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أُولئِكَ سَنُؤْتيهِمْ أَجْراً عَظيماً (نساء/۱۶۲)

قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَ أَنَّ أَكْثَرَكُمْ فاسِقُونَ (مائده/۵۹)

وَ لَوْ كانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ النَّبِيِّ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِياءَ وَ لكِنَّ كَثيراً مِنْهُمْ فاسِقُونَ (مائده/۸۱)

وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‏ عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ (انفال/۴۱)

وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاَّ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذي أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُكُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (۴۶عنکبوت/۴۶)

فَلِذلِكَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّكُمْ لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ لا حُجَّةَ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنا وَ إِلَيْهِ الْمَصيرُ (شوری/۱۵)

وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ (محمد/۲)

فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ (تغابن/۸)

[۲۴] . اینجاست که محک ایمان واقعی مطرح می‌شود. منافقان کسانی‌اند که در برابر رسول (نه خدا) موضع می‌گیرند؛‌ و برای خروج از این نفاق عمیق، باید ولایت پیامبر ص را در هر اختلاف نظری پذیرفت؛ آن هم از ته دل:

أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُريدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَ يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعيداً (۶۰) وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنافِقينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً (۶۱) فَكَيْفَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْديهِمْ ثُمَّ جاؤُكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ إِحْساناً وَ تَوْفيقاً (۶۲) أُولئِكَ الَّذينَ يَعْلَمُ اللَّهُ ما في‏ قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ في‏ أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَليغاً (۶۳) وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيماً (۶۴) فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً (۶۵) وَ لَوْ أَنَّا كَتَبْنا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِيارِكُمْ ما فَعَلُوهُ إِلاَّ قَليلٌ مِنْهُمْ وَ لَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا ما يُوعَظُونَ بِهِ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَشَدَّ تَثْبيتاً (۶۶) وَ إِذاً لَآتَيْناهُمْ مِنْ لَدُنَّا أَجْراً عَظيماً (۶۷) وَ لَهَدَيْناهُمْ صِراطاً مُسْتَقيماً (۶۸) وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً (۶۹)

بازدیدها: ۶

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*