بسم الله الرحمن الرحیم
محرم امسال (۱۳۹۹) شبها (ساعت ۲۱:۱۵) در هیات انتظار بندرعباس بحثی خواهم داشت درباره اینکه چگونه از سویی به دعا برای تعجیل فرج تشویق شدهایم و از سوی دیگر ما را از تعجیل در فرج بازداشتهاند و کسانی که در مساله فرج تعجیل میکنند را مذمت کردهاند. مساله این است که یک فرد منتظر در عین حال که میفهمد نباید صرفا دست روی دست بگذارد چگونه باید بین صبر کردن و دعا برای تعجیل جمع کند؛ و در واقع صبر یک فرد منتظر چه اقتضائاتی دارد و چگونه بسیاری از اقداماتی که شاید از یک دغدغههای دینی و انقلابی سرچشمه گرفته باشد میتواند خلاف اقتضای انتظار باشد.
هدفم در این بحث این است که مقداری با توضیح پیچیدگیهای فتنههای آخرالزمان، درباره تصمیمگیری صحیح در چنان فتنههایی با مراجعه به کتاب و سنت راهی بیابم.
بچههای هیات انتظار بندرعباس که قبلا با وقت و هزینه زیاد یکی از مساجد بزرگ شهر را برای برنامه هیات آماده کرده بودند به خاطر اقدام کاملا مشکوک ستاد بحران کرونا (ممنوع اعلام کردن برگزاری مراسم در محیطهای بستهای که تمام پروتکلها را رعایت کردهاند آن هم در کمتر از ۴۸ ساعت قبل از شروع مراسم)[۱] با زحمت فراوان توانستند در این مدت کوتاه محیط باز نسبتا مناسبی را تجهیز کنند ولی نهایتا برنامه با یک روز تاخیر شروع شد.این برنامه از طریق آپارات لینک (https://www.aparat.com/intezar_ir/live) در فضای مجازی به صورت آنلاین قابل مشاهده است؛ و فایل صوتی بحثها به همراه خلاصه بحثها در در ادامه تقدیم میشود.
دانلود فایل صوتی جلسه اول (شب دوم محرم)
دانلود فایل صوتی جلسه دوم (شب سوم محرم)
دانلود فایل صوتی جلسه سوم (شب چهارم محرم)
دانلود فایل صوتی جلسه چهارم (شب پنجم محرم)
دانلود فایل صوتی جلسه پنجم (شب ششم محرم)
دانلود فایل صوتی جلسه ششم (شب هفتم محرم)
دانلود فایل صوتی جلسه هفتم (شب هشتم محرم)
دانلود فایل صوتی جلسه هشتم (شب تاسوعا)
دانلود فایل صوتی جلسه نهم (شب عاشورا)
دانلود فایل صوتی جلسه دهم (پایانی)
خلاصه مباحث
جلسه اول
برترین انسانها (همچون حضرت علی ع) جامعالاضدادند؛ و در حوزه معارف هم هرچه انسان عمیقتر میشود باید بتواند معارفی که چهبسا برای اذهان ساده برضد هم به نظر میرسد جمع کند. یکی از این موارد روایات ناظر به شخص منتظر است. از طرفی در روایات متعدد به دعا کردن برای تعجیل فرج دعوت شدهایم؛ و از طرف دیگر در روایاتی دیگر مستعجلان در فرج بشدت مذمت شده و ما را از اینکه در آنچه خداوند به تاخیر انداخته عجله کنیم بازداشتهاند. چگونه بین این دو میتوان جمع کرد؟
در اینکه خود ما در آماده شدن خود برای پیوستن به امام باید عجله کنیم بحثی نیست؛ اما درباره جامعه چطور؟ این مساله در کربلا هم مطرح است: آیا مسلم بن عقیل که فکر کرد مردم آمادهاند و به امام نامه نوشت وقتی که در معرض شهادت قرار گرفت مهمترین ناراحتیاش این نبود که چرا عجله کرده و زود به امام نامه نوشته که بیا؟! تشخیص وظیفه گاه برای بزرگان شیعه هم سخت بوده است.
جلسه دوم
مساله در تشخیص شرایط محیط است که آیا واقعا ما شرایط را برای اقدام اجتماعی درست تشخیص میدهیم؟ قبل از انقلاب عدهای از بزرگان مخالفتشان با امام خمینی بر سر همین بود که وی معتقد بود شرایط برای انقلاب و قیام آماده است و آنها مخالف بودند. با اهل هوی و هوس و ترسوها و … کاری نداریم؛ اما وقتی بین خود بزرگان دین اختلاف شود چه باید کرد؟ در فتنه مشروطیت آخوند خراسانی و سید محمد کاظم یزدی که در فقاهت و عدالت هیچیک تردیدی نیست بشدت اختلاف کردند. برای اینکه منافق نشویم باید هر اختلافی را به شخص رسول برگردانیم (نساء/۶۵) اکنون که رسول از دنیا رفته چطور؟ خودش فرمود بعد از من کتاب و عترتم؛ مادام که به آنها تمسک کنید هرگز گمراه نخواهید شد. عدهای حسبنا کتاب الله گفتند؛ اما شیعه به هر دو چنگ زد و از فتنهها رها شد تا به غیبت امام رسید؟ در زمان غیبت چطور؟ خود امام فرمود که در حوادث واقعه به روات احادیثنا مراجعه کنید و امام صادق ع هم فرموده بود نه هر فقیهی، بلکه فقیهی که صائنا لنفسه حافظا لدینه … باشد و فرمود ذلک بعض فقهاء الشیعه لا کلهم. اما اگر خود این فقیهان متقی اختلاف کردند چه کنیم؟ فتنههای آخرالزمان بسیار خطرناک است و صرف مقلد بودن کافی نیست؛ به تعبیر حضرت امیر اگر عالم ربانی نباشیم باید متعلم علی سبیل النجاه باشیم؛ وگرنه همج رعاع خواهیم بود[۲]؛ و متعلم علی سبیل النجاه باید الان که فضا آرام است یاد بگیرد که چگونه با رجوع به ثقلین (که پیامبر تمسک به آن را تا ابد- نه فقط تا زمان حضور معصوم- رهاییبخش از ضلالت معرفی کرد) وظیفه خود در جامعه را در جایی که بزرگان دین هم اختلاف کردند تشخیص بدهد. بحث جلسات بعد رجوع به ثقلین است برای فهم راه امان ماندن از این فتنههای آخرالزمان.
جلسه سوم
سوره کهف را گفتهاند کسی بخواند از فتنه دجال در امان میماند؛ و به نظر میرسد از سورههایی است که بشدت برای راهنمایی منتظران و ناظر به مساله مهدویت تنظیم شده است:
حمد برای نزول کتابی قیم و بدون اعوجاج؛ ابتدا انذاری به همگان برای بأسی شدید؛ سپس بشارتی به مومنان و انذاری به کسانی که چهبسا با دغدغههای دینی معارف الهی را دستکاری میکنند و بزرگتر از دهانشان حرف میزنند و لذا دروغ میگویند.
این ایمان رهاییبخش (که مومنان را بشارت داد) بقدری کالای نایابی است که پیامبر دارد از غصه جانش را میدهد که چرا اینان ایمان نمیآورند؟!
مساله این است که زینت زمین را خدا مایه ابتلا قرار داد و چقدر افراد زمین میخورند در این ابتلای عظیم.
این سوره راه نجات را در ابتدا و انتهایش در ایمان و عمل صالح معرفی میکند؛ اما در سه داستان (و بلکه چهار داستان) اصلیاش نشان میدهد این ایمان و عمل صالح متناظر با آن برای یک منتظر واقعی که قرار است در فتنهها بیفتد بسیار پیچیدهتر از آن است که فکرش را هم میکنیم؛
و در هر فراز دوباره خطر این زینتی که انسانها را مفتون خود میکند را یادآور میشود.
جلسه چهارم
مساله این بود که در فتنههای آخرالزمان برای ظهور عجله کنیم یا صبر نماییم؟ یعنی آیا شرایط مهیاست که اقدام کنیم یا اوضاع به نحوی است که اگر اقدامی رخ دهد ضررش بیش از سودش است. محور تمجید قرآن از اصحاب کهف این است که از جامعه کنار کشیدند و منتظر هدایت خدا ماندند! داستان اصحاب کهف این است که متعلم علی سبیل النجاه، اگر امام و عالم ربانی ندارد (و من اضافه میکنم اگر بین خود عالمان ربانی اختلاف شد و راه حق مبهم گشت) باید احتیاط پیشه کند و خودش را کنار بکشد. (فیلم اصحاب کهف، با آنچه در قرآن و روایات آمده متفاوت است؛ آنها علنا در مقابل دقیانوس نایستادند و گرفتار نشدند!)
ما به خاطر غلبه روحیه افراطی انقلابیگری، داستان شیخ فضل الله نوری را غالبا کامل نمیگوییم! میگوییم که وی با شعار عدالتخانه قیام را آغاز کرد و با مطرح شدن اسم مشروطه، طرفدار مشروعه شدن مشروطه بود؛ اما نمیگوییم که وقتی فهمید که ثمره نهایی این مشروطه غلبه انگلیس بر امور کشور است بحث عدالتخانه و مشروعه بودن مشروطه را رها کرد و از مخالفان محکم مشروطه (=مدافع شاه!) شد؛ و متهم شد به طرفداری از استبداد؛ و برای همین دارش زدند! امام خمینی از وی خیلی تمجید میکرد؛ یعنی با همه روحیه انقلابیاش میفهمید که اگر بین شاه قاجار و انگلیس مخیر شود باید از قیام علیه ظلم شاه صرفنظر کند و حتی از شاه دفاع کند! حضرت علی ع در جنگ قادسیه، وقتی بین حکومت کافر ایران آن روز و عمر مخیر میشود نقشه جنگیای میدهد که جان عمر را به عنوان قطب سنگ آسیای جهان اسلام حفظ کند! (فَكُنْ قُطْباً وَ اسْتَدِرِ الرَّحَى بِالْعَرَبِ؛ نهجالبلاغه، خطبه۱۴۶)
البته اگر حق آشکار بود و کسی به بهانه احتیاط، از یاری حق دست بردارد، جز حامیان باطل است؛ همچون ابوموسی اشعری در بازداشتن مردم از پیوستن به امیرالمومنین ع در جنگ جمل به این بهانه که این دعوای همسر و داماد پیامبر است!
جلسه پنجم
ابتدای سه تذکر درباره بحث های جلسات قبل (۱- خلیفه در زمین مصداق زینت زمینی نیست؛ ۲- دفاع از مفهوم «حزباللهی» بودن؛ ۳- نکتهای درباره فیلم اصحاب کهف)
ادامه تحلیل داستان اصحاب کهف. حرف «إذ» موقعیت اصلی داستان را میگوید؛ پس محور داستان در یک آیه اول «پناه بردن به کهف» است؛ و در فراز تفصیلی داستان «گفتن توحید و روی آن ایستادن + عزلتگزینی و رفتن به کهف». [حدیث: آنها بالاترین نمونههای تقیه بودند: «ما بلغت تقية أحد ما بلغت تقية أصحاب الكهف» (کافی؛۲/۲۱۸)[۳]]
اصحاب کهف با پناه بردن به غار از خدا «رَشَداً» خواستند؛ خدا هم فرمود بدون هدایت خدا کسی «ولیّ مرشد» (=امام) نخواهد داشت.
پایان داستان: ضرورت تقویت پیوندهای مومنانه و فریب زینتها را نخوردن در دوره غیبت (آیه۲۸)
حدیث امام صادق ع که وقتی عالم ربانی در میدان مبارزه با ظلم میداندار نیست کنار بکش! (کافی؛۸/۲۶۵)[۴]
جلسه ششم
۱. توضیح پایان حدیث جلسه قبل (اینکه اگر علمای ربانی اجتماع کردند پیروی کن)
۲. احتیاط و کنار کشیدن در فتنه، غیر از شانه خالی کردن از وظایف اجتماعی است.
۳. شاهدی دیگر بر اهمیت مساله: اولین دعای بعد از نماز صبح در مفاتیح: اللَّهُمَّ اهْدِنِي لِمَا اخْتُلِفَ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِكَ[۵]
۴. شاهدی دیگر بر ضرورت احتیاط: اولین حکمت نهجالبلاغه: كُنْ فِي الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ لَا ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ وَ لَا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ. و تفصیل ماجرای این حدیث در: العدد القوية لدفع المخاوف اليومية، ص۳۵۸[۶]
۵. ادامه سوره کهف؛ در پایان داستان اصحاب کهف از عذاب ظالمین و بهشت مومنان گفت؛ یعنی اگر عزلت گزیدید نه آن ظالمان از عدل الهی درمیروند و نه شما از اجرتان کم شود. سپس حکایت بعدی: مطلقا روی داراییهای دنیا حساب نکن و به آن غره مشو؛ و بهجد آخرتاندیش باش.
جلسه هفتم
چند تذکر:
۱. اختلاف علما در فتنه غیر از اختلاف نظرهای رایج علماست؛ در اینها هرکس به مرجع خویش مراجعه کند. مثال مشروطه را دقت کنید.
۲. احتیاط غیر از عافیتطلبی و ترک وظیفه است. التقیه … صاحبها اعلم بها حین تنزل به (کافی۲/۲۱۹)[۷]
۳. راهکار احتیاط فتوایی در عرض سایر فتواها نیست؛ بلکه وظیفه متعلم علی سبیل النجاه است؛ گزینه سوم بین تقلید و اجتهاد است؛ همه باید در دین تفقه پیدا کنند: لا خیر فیمن لایتفقه …(کافی۱/۳۳)[۸]؛ المتعبد بغیر فقه کحمار الطاحونه… (اختصاص۳۴۵)[۹]
ادامه سوره کهف: این تفقه محصول ایمان و عمل صالح؛ و محصول تقواست؛ نه بحث و جدل؛ آیات۵۴-۵۹ توضیح میدهد که ما آیات فرستادیم اما عدهای فقط بحث و جدل میکنند تا حقیقت مخفی شود؛ اینان ظالمترین افرادند و هرگز به تفقه نمیرسند و هدایت نمیشوند؛ و علیرغم رحمت وسیع ما، هلاک میشوند.
شروع داستان موسی و خضر و اشارهای به شباهتهای آن با داستان اصحاب کهف.
خضر به موسی فرمود بر آنچه نمی دانی صبر نتوانی؛ حدیث امام صادق: شیعیان از ما صبورترند! چون آنان صبر میکنند بر چیزی که نمیدانند (الكافي۲/۹۳)[۱۰]
جلسه هشتم
مروری بر بحثهای قبلی و صورت مساله با روایت امام رضا ع «إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَيْسَ يَجِيءُ عَلَى مَا يُرِيدُ النَّاسُ، … إِنَّمَا يَجْعَلُ مَنْ يَخَافُ الْفَوْتَ. (قرب الإسناد۳۸۱)[۱۱]
داستان موسی و خضر (احادیثی درباره اینکه امامان (بویژه امام زمان) همچون خضرند و شیعه باید همچون موسی باشد؛[۱۲] چرا که شیعه از طینتی خاص آفریده شده که ظرفیت عظیمی دارد (الكافي، ج۱، ص۴۰۲)[۱۳]
شاید حکایت موسی و خضر حکایت اختلاف دو عالم ربانی است که متعلم علی سبیل النجاه باید خود را کنار بکشد. در روایتی (تفسير قمي۲/۳۸-۴۰)[۱۴] ابتدا میفرماید که من و تو هرکدام به امری مکلفیم که دیگری تحملش را ندارد و سپس از شروع «حرکت سه نفری» سخن گفته شده (فَمَرُّوا ثَلَاثَتُهُمْ) با اینکه ادامه داستان را به تبع روایت دو نفری میآورد؛ گویی وی بوده اما کاملا خود را کنار کشیده و دیده نمیشود (چنانکه برخی مفسران این احتمال را مطرح کردهاند که «چون یوشع به تبع موسی ع به راه افتاده بود، او را مستقلا در نظر نگرفته باشد». مجمعالبیان، ج۶، ص۷۴۷)
مروری سریع بر سه اقدام خضر و تاملی در ضرورت پیروی بدون سوال.
جلسه نهم
مروری بر سوره کهف.
تکمله بحث موسی و خضر: شبیه هرسه واقعه قبلا برای موسی رخ داده بود: رها شدن در دریا؛ کشتن جوان قبطی؛ کمک بیاجرت به دختران شعیب (دودفتری نباشیم!)
داستان ذوالقرنین و ابهامات شدید آن؛ و تشابههایش با ائمه بویژه امام زمان ع.
برخی نکات: نسبت شمس در اینجا با شمس اصحاب کهف؛ در مغرب (جهان در غروب امام) عدالت برپا کرد. در مشرق در محضر نور بودند. حکایت یاجوج و ماجوج و رجعت.
جمعبندی سوره:
مشکل جهنمیان: ندیدن و نشنیدن؛ قبول ولایت غیرخدا (ولو با انتخابات! امام زمان فرمود اگر به انتخاب بود حضرت موسی نباید اشتباه میکرد در انتخاب سبیعن رجلا لمیقاتنا؛ کمال الدین۴۶۲[۱۵]) خسران محض و حبط عمل (یعنی هیچ خوبیای برایشان نمی ماند) اما خودش میپندارد بهترین کار را میکند. مشکل اصلی:کفر به نشانههای خدا (نه خود خدا!) و لقای خدا (روش و هدف)؛ تمسخر آیات و رسل (نشانهها و پیامها)
راه حل نهایی سوره: ایمان (شرک نورزیدن) و عمل صالح
جلسه دهم
مروری بر کل بحثهای گذشته: مساله مهم: نقد افراط در انقلابیگری
آیا امام حسن و امام حسین ع یکی اصل است و دیگری استثناء؛یا هردو «اماممان قاما او قعدا»
نقطه ضعف اصلی شریعتی: تز اسلام انقلابی (ترجیح شهادتطلبی بر همه چیز حتی امامت: آنان که رفتند کاری حسینی کردند و …)!
چرا حضرت زینب س برای دفاع از امام حسین ع شهید نشد (شرحی بر ان الله شاء ان یراهن سبایا)
در اهمیت روحیه جهاد و شهادتطلبی تردیدی نیست (حَرِّضِ الْمُؤْمِنينَ عَلَى الْقِتالِ؛ انفال/۶۵[۱۶]) «کسی که اهل جهاد نیست مات علی شعبة من النّفاق»[۱۷] اما تنها ملاک ارزشگذاری نیست؛ برتری مداد علماء از دماء شهداء (أمالي صدوق۱۶۸)[۱۸] و امام سجاد ع قطعا از اصحاب شهید امام حسین ع بالاتر است و سکوت سی ساله ایشان ذرهای از عظمت ایشان نمیکاهد (تذکر امام صادق ع: أدع علمی الی جهلهم؟!کافی۵/۱۹[۱۹])
توجه به مراتب ایمان: مقایسه اهل تقیه و شهید: فَقِيهٌ فِي دِينِهِ وَ تَعَجَّلَ إِلَى الْجَنَّةِ (كافي۲/۲۲۱)[۲۰]
شهید در اوج عرفان است؛ اما بشدت محتاط است و از فتنههای پیش رو میترسد که آرزوی شهادت میکند: جملات شهید باکری درباره مشکلات آنان که میمانند و شهید نمیشوند (حاج قاسم)[۲۱]؛ حکایت آرزوی شهادت مومنی که اصبحت موقنا میگفت (كافي۲/۵۳-۵۴[۲۲]) و برتری سلمان بر وی؛ شرحی بر حدیث امام باقر ع درباره امتی در آخرالزمان که حکومتشان را به امام عج تحویل میدهند و قتلاهم شهدا؛ با این حال استبقیت نفسی لصاحب هذا الامر (الغيبة نعماني۲۷۳)[۲۳]
[۱] . در کمال تعجب ستاد بحران کشور در حالی که همین ایام اجازه برگزاری۴ ساعت آزمون کنکور در محیطهای بسته را داده و حضور و تردد و ازدحام افراد در پاساژهای سرپوشیده، بازارها و … ادامه دارد و در هواپیماها مطلقا فاصلهگذاری فیزیکی (که به غلط نامش را فاصلهگذاری اجتماعی گذاشتهاند) رعایت نمیشود، در اقدامی کاملا مشکوک ۴۸ ساعت قبل از شروع محرم یکدفعه اعلام کرد که برگزاری مراسم عزاداری حتی با رعایت تمام پروتکلهایی که برای سایر تجمعات در محلهای بسته انجام میشود مطلقا در فضای بسته ممنوع است؛ امری که ده روز پیش آن را مجاز اعلام کرده بود! این اقدام مشکوک در حالی رخ داد که تاکنون هیآت و مجامع دینی جزء ملتزمترین نهادهای مدنی کشور به رعایت پروتکلهای بهداشتی بودهاند ولی این مصوبه برنامهریزی بسیاری از این هیاتها را، بویژه در مناطق گرمسیری که امکان برگزاری مراسم در محیط باز غالبا مهیا نیست، دچار اختلال کرد و میتوان گفت عملا به تعطیلی بسیاری از مراسم در شهرهای گرمسیری کشور (مانند بندرعباس که به خاطر شرجی بودن هوا تفاوت چندانی بین شب و روز نیست) انجامید.
حقیقت این است که انسان در بسیاری از پروتکلهایی که ستاد بحران برای برگزاری عزای حسینی آماده کرده است هدفی جز بهانهتراشی برای جلوگیری از برگزاری مراسم دینی نمیبیند: واضحترینش همین است که حتی علیرغم زدن ماسک و رعایت فاصله اجتماعی و زیر سقفهایی با ارتفاع بالای ۶ متر جلسات عزا به مدت یک ساعت (پروتکل قبلی این ستاد برای مراسم در محیطهای بسته) تنها ۴۸ ساعت قبل از شروع محرم ممنوع شد؛ و علیرغم این تغییر برنامه ناگهانی، طبق بند دیگری از این پروتکل، زدن بنر در شهر برای اطلاعرسانی مراسم نیز ممنوع شده است! یعنی هیاتها مجبورند محل برنامه خود را عوض کنند و در عین حال اجازه ندارند به مخاطبانشان اطلاعرسانی کنند! همچنین اینکه حرکت دستههای عزاداری در محیط کاملا باز خیابانها و با رعایت فاصله و ماسک هم ممنوع شده است. آیا حرکت افراد در محیط کاملا باز و با رعایت فاصله و با داشتن ماسک میتواند منجر به انتقال کرونا شود اما تردد و ازدحام افراد در پاساژها و بازارهای سرپوشیده و حتی بدون ماسک هیچ اشکالی ندارد‼️
💢 سوال ما این است:
آیا تدوین چنین پروتکلهایی (در شرایطی که با امور مشابه و بلکه خطرناکتر از آن بسیار سهلگیرانه برخورد میشود) برای پیشگیری از کرونا تنظیم شده یا برای ممانعت از احیای شعائر حسینی؟! آیا چون رهبر معظم انقلاب فرمودند نظرات کارشناسان بهداشت که از طریق ستاد بحران کرونا اعلام میشود رعایت کنید، آیا این ستاد حق دارد دستورالعملهایی را صادر کند که خود همین ستاد عدم رعایت خیلی کمتر از این دستورالعملها را برای سایر عرصههای اجتماعی مجاز دانسته است؟!
🏴من به نوبه خود این مصیبت وارده – که عدهای خواسته یا ناخواسته با سوءاستفاده از قدرت حکومت اسلامی در مسیر زدودن شعائر دینی از جامعه اسلامی حرکت میکنند – را به عموم عزاداران حسینی تسلیت عرض میکنم و از خداوند منان عاجزانه خواهانم که هرکس را در هر پست و مقامی اگر درصدد تضعیف شعائر اسلامی برآمده هرچه سریعتر بحق عظمت و عزت سالار شهیدان در جامعه خوار و رسوا نماید.
[۲] . روایتی دیگر موید این تقسیم امیرالمومنین ع: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا خَيْرَ فِي الْعَيْشِ إِلَّا لِرَجُلَيْنِ عَالِمٍ مُطَاعٍ أَوْ مُسْتَمِعٍ وَاعٍ. (الكافي، ج۱، ص۳۳)
[۳] . مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ دُرُسْتَ الْوَاسِطِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا بَلَغَتْ تَقِيَّةُ أَحَدٍ تَقِيَّةَ أَصْحَابِ الْكَهْفِ إِنْ كَانُوا لَيَشْهَدُونَ الْأَعْيَادَ وَ يَشُدُّونَ الزَّنَانِيرَ فَأَعْطَاهُمُ اللَّهُ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ. (عینا در تفسير العياشي، ج۲، ص۳۲۳ هم آمده) همچنین:
عن الكاهلي عن أبي عبد الله ع قال إن أصحاب الكهف كانوا أسروا الإيمان و أظهروا الكفر، و كانوا على إجهار الكفر- أعظم أجرا منهم على الإسرار بالإيمان. (تفسير العياشي، ج۲، ص۳۲۳)
[۴] . عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ عَلَيْكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ انْظُرُوا لِأَنْفُسِكُمْ فَوَ اللَّهِ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَكُونُ لَهُ الْغَنَمُ فِيهَا الرَّاعِي فَإِذَا وَجَدَ رَجُلًا هُوَ أَعْلَمُ بِغَنَمِهِ مِنَ الَّذِي هُوَ فِيهَا يُخْرِجُهُ وَ يَجِيءُ بِذَلِكَ الرَّجُلِ الَّذِي هُوَ أَعْلَمُ بِغَنَمِهِ مِنَ الَّذِي كَانَ فِيهَا وَ اللَّهِ لَوْ كَانَتْ لِأَحَدِكُمْ نَفْسَانِ يُقَاتِلُ بِوَاحِدَةٍ يُجَرِّبُ بِهَا ثُمَّ كَانَتِ الْأُخْرَى بَاقِيَةً فَعَمِلَ عَلَى مَا قَدِ اسْتَبَانَ لَهَا وَ لَكِنْ لَهُ نَفْسٌ وَاحِدَةٌ إِذَا ذَهَبَتْ فَقَدْ وَ اللَّهِ ذَهَبَتِ التَّوْبَةُ فَأَنْتُمْ أَحَقُّ أَنْ تَخْتَارُوا لِأَنْفُسِكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ آتٍ مِنَّا فَانْظُرُوا عَلَى أَيِّ شَيْءٍ تَخْرُجُونَ وَ لَا تَقُولُوا خَرَجَ زَيْدٌ فَإِنَّ زَيْداً كَانَ عَالِماً وَ كَانَ صَدُوقاً وَ لَمْ يَدْعُكُمْ إِلَى نَفْسِهِ إِنَّمَا دَعَاكُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع وَ لَوْ ظَهَرَ لَوَفَى بِمَا دَعَاكُمْ إِلَيْهِ إِنَّمَا خَرَجَ إِلَى سُلْطَانٍ مُجْتَمِعٍ لِيَنْقُضَهُ فَالْخَارِجُ مِنَّا الْيَوْمَ إِلَى أَيِّ شَيْءٍ يَدْعُوكُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع فَنَحْنُ نُشْهِدُكُمْ أَنَّا لَسْنَا نَرْضَى بِهِ وَ هُوَ يَعْصِينَا الْيَوْمَ وَ لَيْسَ مَعَهُ أَحَدٌ وَ هُوَ إِذَا كَانَتِ الرَّايَاتُ وَ الْأَلْوِيَةُ أَجْدَرُ أَنْ لَا يَسْمَعَ مِنَّا إِلَّا مَعَ مَنِ اجْتَمَعَتْ بَنُو فَاطِمَةَ مَعَهُ فَوَ اللَّهِ مَا صَاحِبُكُمْ إِلَّا مَنِ اجْتَمَعُوا عَلَيْهِ إِذَا كَانَ رَجَبٌ فَأَقْبِلُوا عَلَى اسْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ أَحْبَبْتُمْ أَنْ تَتَأَخَّرُوا إِلَى شَعْبَانَ فَلَا ضَيْرَ وَ إِنْ أَحْبَبْتُمْ أَنْ تَصُومُوا فِي أَهَالِيكُمْ فَلَعَلَّ ذَلِكَ أَنْ يَكُونَ أَقْوَى لَكُمْ وَ كَفَاكُمْ بِالسُّفْيَانِيِّ عَلَامَةً.
[۵] . فيما يختص بعقيب صلاة الفجر: … اللَّهُمَّ اهْدِنِي لِمَا اخْتُلِفَ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِكَ إِنَّكَ تَهْدِي مَنْ تَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (مكارم الأخلاق، ص: ۳۰۱)
[۶] . مِنْ وَصِيَّةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ص لِوَلَدِهِ الْحَسَنِ ع كَيْفَ وَ أَنَّى بِكَ يَا بُنَيَّ إِذَا صِرْتَ فِي قَوْمٍ صَبِيُّهُمْ غَاوٍ وَ شَابُّهُمْ فَاتِكٌ وَ شَيْخُهُمْ لَا يَأْمُرُ بِمَعْرُوفٍ وَ لَا يَنْهَى عَنْ مُنْكَرٍ وَ عَالِمُهُمْ خَبٌّ مَوَّاهٌ مُسْتَحْوِذٌ عَلَيْهِ هَوَاهُ مُتَمَسِّكٌ بِعَاجِلِ دُنْيَاهُ أَشَدُّهُمْ عَلَيْكَ إِقْبَالًا يَرْصُدُكَ بِالْغَوَائِلِ وَ يَطْلُبُ الْحِيلَةَ بِالتَّمَنِّي وَ يَطْلُبُ الدُّنْيَا بِالاجْتِهَادِ خَوْفُهُمْ آجِلٌ وَ رَجَاؤُهُمْ عَاجِلٌ لَا يَهَابُونَ إِلَّا مَنْ يَخَافُونَ لِسَانَهُ وَ يَرْجُونَ نَوَالَهُ دِينُهُمُ الرِّبَا كُلُّ حَقٍّ عِنْدَهُمْ مَهْجُورٌ يُحِبُّونَ مَنْ غَشَّهُمْ وَ يَمَلُّونَ مَنْ دَاهَنَهُمْ قُلُوبُهُمْ خَاوِيَةٌ لَا يَسْمَعُونَ دُعَاءً وَ لَا يُجِيبُونَ سَائِلًا قَدِ اسْتَوْلَتْ عَلَيْهِمْ سَكْرَةُ الْغَفْلَةِ إِنْ تَرَكْتَهُمْ لَمْ يَتْرُكُوكَ وَ إِنْ تَابَعْتَهُمُ اغْتَالُوكَ إِخْوَانُ الظَّاهِرِ وَ أَعْدَاءُ السِّرِّ يَتَصَاحَبُونَ عَلَى غَيْرِ تَقْوَى فَإِذَا افْتَرَقُوا ذَمَّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً تَمُوتُ فِيهِمُ السُّنَنُ وَ تَحْيَا فِيهِمُ الْبِدَعُ فَأَحْمَقُ النَّاسِ مَنْ أَسَفَ عَلَى فَقْدِهِمْ أَوْ سَرَّ بِكَثْرَتِهِمْ فَكُنْ يَا بُنَيَّ عِنْدَ ذَلِكَ كَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَيُرْكَبُ وَ لَا وَبَرٌ فَيُسْلَبُ وَ لَا ضَرْعٌ فَيُحْلَب …
[۷] . عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ رِبْعِيٍّ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: التَّقِيَّةُ فِي كُلِّ ضَرُورَةٍ وَ صَاحِبُهَا أَعْلَمُ بِهَا حِينَ تَنْزِلُ بِهِ.( الكافي، ج۲، ص۲۱۹)
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كُلَّمَا تَقَارَبَ هَذَا الْأَمْرُ كَانَ أَشَدَّ لِلتَّقِيَّةِ. (الكافي، ج۲، ص۲۲۰)
[۸] . أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ إِدْرِيسَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ الْكِنْدِيِّ عَنْ بَشِيرٍ الدَّهَّانِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا خَيْرَ فِيمَنْ لَا يَتَفَقَّهُ مِنْ أَصْحَابِنَا يَا بَشِيرُ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ إِذَا لَمْ يَسْتَغْنِ بِفِقْهِهِ احْتَاجَ إِلَيْهِمْ فَإِذَا احْتَاجَ إِلَيْهِمْ أَدْخَلُوهُ فِي بَابِ ضَلَالَتِهِمْ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ. (الكافي، ج۱، ص۳۳)
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا خَيْرَ فِي الْعَيْشِ إِلَّا لِرَجُلَيْنِ عَالِمٍ مُطَاعٍ أَوْ مُسْتَمِعٍ وَاعٍ. (الكافي، ج۱، ص۳۳)
[۹] . قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع الْمُتَعَبِّدُ عَلَى غَيْرِ فِقْهٍ كَحِمَارِ الطَّاحُونَةِ يَدُورُ وَ لَا يَبْرَحُ وَ رَكْعَتَانِ مِنْ عَالِمٍ خَيْرٌ مِنْ سَبْعِينَ رَكْعَةً مِنْ جَاهِلٍ لِأَنَّ الْعَالِمَ تَأْتِيهِ الْفِتْنَةُ فَيَخْرُجُ مِنْهَا بِعِلْمِهِ وَ تَأْتِي الْجَاهِلَ فَيَنْسِفُهُ نَسْفاً وَ قَلِيلُ الْعَمَلِ مَعَ كَثِيرِ الْعِلْمِ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرِ الْعَمَلِ مَعَ قَلِيلِ الْعِلْمِ وَ الشَّكِّ وَ الشُّبْهَة.
[۱۰] . أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّا صُبُرٌ وَ شِيعَتُنَا أَصْبَرُ مِنَّا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ صَارَ شِيعَتُكُمْ أَصْبَرَ مِنْكُمْ قَالَ لِأَنَّا نَصْبِرُ عَلَی مَا نَعْلَمُ وَ شِيعَتُنَا يَصْبِرُونَ عَلَی مَا لَا يَعْلَمُونَ.
این حدیث هم قابل توجه است که اعتراف می کنم مضمونش را درست درک نکردم:
قَالَ الصَّادِقُ ع : … وَ الصَّبْرُ مَا أَوَّلُهُ مُرٌّ وَ آخِرُهُ حُلْوٌ لِقَوْمٍ وَ لِقَوْمٍ مُرٌّ أَوَّلُهُ وَ آخِرُهُ فَمَنْ دَخَلَهُ مِنْ أَوَاخِرِهِ فَقَدْ دَخَلَ وَ مَنْ دَخَلَهُ مِنْ أَوَائِلِهِ فَقَدْ خَرَجَ وَ مَنْ عَرَفَ قَدْرَ الصَّبْرِ لَا يَصْبِرُ عَمَّا مِنْهُ الصَّبْرُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فِي قِصَّةِ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ ع وَ خَضِرٍ «وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلی ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً» فَمَنْ صَبَرَ كُرْهاً وَ لَمْ يَشْكُ إِلَی الْخَلْقِ وَ لَمْ يَجْزَعْ بِهَتْكِ سِتْرِهِ فَهُوَ مِنَ الْعَامِّ وَ نَصِيبُهُ مَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ أَيْ بِالْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ مَنِ اسْتَقْبَلَ الْبَلَاءَ بِالرُّحْبِ وَ صَبَرَ عَلَی سَكِينَةٍ وَ وَقَارٍ فَهُوَ مِنَ الْخَاصِّ وَ نَصِيبُهُ مَا قَالَ تَعَالَی «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِين» (مصباح الشريعة، ص۱۸۶؛ مسكن الفؤاد (شهید ثانی)، ص۵۴)
[۱۱] . مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ:: سَأَلْتُ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَام…«مَا أَحْسَنَ الصَّبْرَ وَ انْتِظَارَ الْفَرَجِ! أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ الْعَبْدِ الصَّالِحِ: «ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ» «فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ» فَعَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّهُ إِنَّمَا يَجِيءُ الْفَرَجُ عَلَى الْيَأْسِ، وَ قَدْ كَانَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ أَصْبَرَ مِنْكُمْ.وَ قَدْ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ: هِيَ وَ اللَّهِ السُّنَنُ، الْقُذَّةُ بِالْقُذَّةِ وَ مِشْكَاةٌ بِمِشْكَاةٍ، وَ لَا بُدَّ أَنْ يَكُونَ فِيكُمْ مَا كَانَ فِي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ، وَ لَوْ كُنْتُمْ عَلَى أَمْرٍ وَاحِدٍ كُنْتُمْ عَلَى غَيْرِ سُنَّةِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ، وَ لَوْ أَنَّ الْعُلَمَاءَ وَجَدُوا مَنْ يُحَدِّثُونَهُمْ وَ يَكْتُمُ سِرَّهُمْ لَحَدَّثُوا وَ لَبَيَّنُوا الْحِكْمَةَ، وَ لَكِنْ قَدِ ابْتَلَاكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْإِذَاعَةِ، وَ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُحِبُّونَّا بِقُلُوبِكُمْ وَ يُخَالِفُ ذَلِكَ فِعْلُكُمُ، وَ اللَّهِ مَا يَسْتَوِيَ اخْتِلَافُ أَصْحَابِكَ، وَ لِهَذَا سُتِرَ عَلَى صَاحِبِكُمْ لَيُقَالُ مُخْتَلِفِينِ، مَا لَكُمْ لَا تَمْلِكُونَ أَنْفُسَكُمْ وَ تَصْبِرُونَ حَتَّى يَجِيءَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِالَّذِي تُرِيدُونَ؟ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَيْسَ يَجِيءُ عَلَى مَا يُرِيدُ النَّاسُ، إِنَّمَا هُوَ أَمْرُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ قَضَاؤُهُ وَ الصَّبْرُ، وَ إِنَّمَا يَجْعَلُ مَنْ يَخَافُ الْفَوْتَ.
این مضمون در بسیاری از احادیث دیگر نیز آمده است مثلا در الصحيفة السجادية، دعای ۴۸
أَنَّهُ لَيْسَ فِي حُكْمِكَ ظُلْمٌ، وَ لَا فِي نَقِمَتِكَ عَجَلَةٌ، وَ إِنَّمَا يَعْجَلُ مَنْ يَخَافُ الْفَوْتَ، وَ إِنَّمَا يَحْتَاجُ إِلَى الظُّلْمِ الضَّعِيفُ، وَ قَدْ تَعَالَيْتَ- يَا إِلَهِي- عَنْ ذَلِكَ عُلُوّاً كَبِيراً.
[۱۲] . حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا مَنْزِلُكُمْ مِمَّنْ تُشْبِهُونَ مِمَّنْ مَضَی فَقَالَ كَصَاحِبِ مُوسَی وَ ذِي الْقَرْنَيْنِ كَانَا عَالِمَيْنِ وَ لَمْ يَكُونَا نَبِيَّيْنِ. (کافی، ج۱، ص۲۶۹)
قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَسْکريُّ ع لِأَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ وَ قَدْ أَتَاهُ لِيَسْأَلَهُ عَنِ الْخَلَفِ بَعْدَهُ فَقَالَ مُبْتَدِئاً مَثَلُهُ مَثَلُ الْخَضِرِ وَ مَثَلُهُ مَثَلُ ذِي الْقَرْنَيْنِ .إِنَّ الْخَضِرَ شَرِبَ مِنْ مَاءِ الْحَيَاةِ فَهُوَ حَيٌّ لَا يَمُوتُ حَتَّی يُنْفَخَ فِي الصُّورِ وَ إِنَّهُ لَيَحْضُرُ الْمَوْسِمَ كُلَّ سَنَةٍ وَ يَقِفُ بِعَرَفَةَ فَيُؤَمِّنُ عَلَی دُعَاءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَيُونِسُ اللَّهُ بِهِ وَحْشَةَ قَائِمِنَا فِي غَيْبَتِهِ وَ يَصِلُ بِهِ وَحْدَتَهُ . فَلَهُ الْبَقَاءُ فِي الدُّنْيَا مَعَ الْغَيْبَةِ عَنِ الْأَبْصَارِ. (الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۱۷۴)
این فرمایش امام حسن عسکری ع در كمال الدين و تمام النعمة، ج۲، ص۳۹۰ بدون جمله اول (مثله مثل …) و با سندی دیگر از امام رضا ع روایت شده است.
إِسْحَاقُ بْنُ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: إِنَّمَا مَثَلُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع وَ مَثَلُنَا مِنْ بَعْدِهِ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ كَمَثَلِ مُوسَی النَّبِيِّ وَ الْعَالِمِ ع حَيْثُ لَقِيَهُ وَ اسْتَنْطَقَهُ وَ سَأَلَهُ الصُّحْبَةَ فَكَانَ مِنْ أَمْرِهِمَا مَا اقْتَصَّهُ اللَّهُ لِنَبِيِّهِ فِي كِتَابِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ قَالَ لِمُوسَی ع «إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَی النَّاسِ بِرِسالاتِي وَ بِكَلامِي فَخُذْ ما آتَيْتُكَ وَ كُنْ مِنَ الشَّاکرينَ» ثُمَّ قَالَ «وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ» وَ قَدْ كَانَ عِنْدَ الْعَالِمِ عِلْمٌ لَمْ يُكْتَبْ لِمُوسَی فِي الْأَلْوَاحِ وَ كَانَ مُوسَی ص يَظُنُّ أَنَّ جَمِيعَ الْأَشْيَاءِ الَّتِي يَحْتَاجُ إِلَيْها فِي نُبُوَّتِهِ وَ جَمِيعَ الْعِلْمِ قَدْ كُتِبَ لَهُ فِي الْأَلْوَاحِ كَمَا يَظُنُّ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ يَدَّعُونَ أَنَّهُمْ عُلَمَاءُ فُقَهَاءُ وَ أَنَّهُمْ قَدْ أُوتُوا جَمِيعَ الْفِقْهِ وَ الْعِلْمَ فِي الدِّينِ مِمَّا يَحْتَاجُ هَذِهِ الْأُمَّةُ إِلَيْهِ وَ صَحَّ ذَلِكَ لَهُمْ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَلِمُوهُ وَ حَفِظُوهُ وَ لَيْسَ كُلُّ عِلْمِ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلِمُوهُ وَ لَا صَارَ إِلَيْهِمْ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ لَا عَرَفُوهُ وَ ذَلِكَ أَنَّ الشَّيْءَ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الْأَحْكَامِ قَدْ يَرِدُ عَلَيْهِمْ فَيُسْأَلُونَ عَنْهُ فَلَا يَكُونُ عِنْدَهُمْ فِيهِ أَثَرٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ يَسْتَحْيُونَ أَنْ يَنْسِبَهُمُ النَّاسُ إِلَی الْجَهْلِ وَ يَکرهُونَ أَنْ يُسْأَلُوا فَلَا يُجِيبُونَ فَطَلَبَ النَّاسُ الْعِلْمَ مِنْ مَعْدِنِهِ فَلِذَلِكَ اسْتَعْمَلُوا الرَّأْيَ وَ الْقِيَاسَ فِي دِينِ اللَّهِ تَرَكُوا الْآثَارَ وَ دَانُوا اللَّهَ بِالْبِدَعِ وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ فَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ سُئِلُوا عَنْ شَيْءٍ مِنْ دِينِ اللَّهِ فَلَمْ يَكُنْ عِنْدَهُمْ فِيهِ أَثَرٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص رَدُّوهُ إِلَی اللَّهِ «وَ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ الَّذِينَ يَمْنَعُهُمْ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ مِنَّا الْعَدَاوَةُ لَنَا وَ الْحَسَدُ وَ لَا وَ اللَّهِ مَا حَسَدَ مُوسَی الْعَالِمَ وَ مُوسَی نَبِيُّ اللَّهِ يُوحَی إِلَيْهِ حَيْثُ لَقِيَهُ وَ اسْتَنْطَقَهُ وَ عَرَفَهُ بِالْعِلْمِ بَلْ أَقَرَّ لَهُ بِعِلْمِهِ وَ لَمْ يَحْسُدْهُ كَمَا حَسَدَتْنَا هَذِهِ الْأُمَّةُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص عِلْمَنَا وَ مَا وَرِثْنَا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ لَمْ يَرْغَبُوا إِلَيْنَا فِي عِلْمِنَا كَمَا رَغِبَ مُوسَی إِلَی الْعَالِمِ وَ سَأَلَهُ الصُّحْبَةَ فَيَتَعَلَّمُ مِنْهُ الْعِلْمَ وَ يُرْشِدُهُ فَلَمَّا أَنْ سَأَلَ الْعَالِمَ ذَلِكَ عَلِمَ الْعَالِمُ أَنَّ مُوسَی لَا يَسْتَطِيعُ صُحْبَتَهُ وَ لَا يَحْتَمِلُ عِلْمَهُ وَ لَا يَصْبِرُ مَعَهُ فَعِنْدَ ذَلِكَ قَالَ لَهُ الْعَالِمُ «إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً» فَقَالَ لَهُ مُوسَی ع وَ لِمَ لَا أَصْبِرُ فَقَالَ لَهُ الْعَالِمُ «وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلی ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً» فَقَالَ لَهُ مُوسَی وَ هُوَ خَاضِعٌ لَهُ يَسْتَعْطِفُهُ عَلَی نَفْسِهِ كَيْ يَقْبَلَهُ «سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِي لَكَ أَمْراً» وَ قَدْ كَانَ الْعَالِمُ يَعْلَمُ أَنَّ مُوسَی لَا يَصْبِرُ عَلَی عِلْمِهِ وَ كَذَلِكَ وَ اللَّهِ يَا إِسْحَاقُ حَالُ قُضَاةِ هَؤُلَاءِ وَ فُقَهَائِهِمْ وَ جَمَاعَتِهِمُ الْيَوْمَ لَا يَحْتَمِلُونَ وَ اللَّهِ عِلْمَنَا وَ لَا يَقْبَلُونَهُ وَ لَا يُطِيقُونَهُ وَ لَا يَأْخُذُونَ بِهِ وَ لَا يَصْبِرُونَ عَلَيْهِ كَمَا لَمْ يَصْبِرْ مُوسَی ص عَلَی عِلْمِ الْعَالِمِ حِينَ صَحِبَهُ وَ رَأَی مَا رَأَی مِنْ عِلْمِهِ وَ كَانَ ذَلِكَ عِنْدَ مُوسَی مَکروهاً وَ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ رِضًی وَ هُوَ الْحَقُّ وَ كَذَلِكَ عِلْمُنَا عِنْدَ الْجَهَلَةِ مَکروهٌ لَا يُؤْخَذُ بِهِ وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ الْحَق. (الإختصاص، ص۲۵۸-۲۵۹؛ تفسير العياشي، ج۲، ص۳۳۱-۳۳۲)
لَمَّا صَالَحَ الْحَسَنُ ع مُعَاوِيَةَ بْنَ أَبِي سُفْيَانَ دَخَلَ عَلَيْهِ النَّاسُ فَلَامَهُ بَعْضُهُمْ عَلَی بَيْعَتِهِ فَقَالَ ع وَيْحَكُمْ مَا تَدْرُونَ مَا عَلِمْتُ [عَمِلْتُ] وَ اللَّهِ الَّذِي عَلِمْتُ [عَمِلْتُ] خَيْرٌ لِشِيعَتِي مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ أَوْ غَرَبَتْ أَ لَا تَعْلَمُونَ أَنِّي إِمَامُكُمْ وَ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَيْكُمْ وَ أَحَدُ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ بِنَصِّ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَيَّ قَالُوا بَلَی قَالَ أَ وَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ الْخَضِرَ لَمَّا خَرَقَ السَّفِينَةَ وَ أَقَامَ الْجِدَارَ وَ قَتَلَ الْغُلَامَ كَانَ ذَلِكَ سَخَطاً لِمُوسَی بْنِ عِمْرَانَ إن [إِذْ] قَدْ خَفِيَ عَلَيْهِ وَجْهُ الْحِكْمَةِ فِي ذَلِكَ وَ كَانَ ذَلِكَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی ذِكْرُهُ حِكْمَةً وَ صَوَاباً أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ يَقَعُ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمُ الَّذِي يُصَلِّي خَلْفَهُ عِيسَی ع فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُخْفِي وِلَادَتَهُ وَ يُغَيِّبُ شَخْصَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ ذَلِكَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِيَ الْحُسَيْنِ ابْنِ سَيِّدَةِ الْإِمَاءِ يُطِيلُ اللَّهُ عُمُرَهُ فِي غَيْبَتِهِ ثُمَّ يُظْهِرُهُ بِقُدْرَتِهِ فِي صُورَةِ شَابٍّ دُونَ أَرْبَعِينَ سَنَةً ذَلِكَ لِيُعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ عَلی كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ. (كفاية الأثر في النص علی الأئمة الإثني عشر، ص۲۲۵)
[۱۳] . أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ وَ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ عِنْدَنَا وَ اللَّهِ سِرّاً مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ عِلْماً مِنْ عِلْمِ اللَّهِ وَ اللَّهِ مَا يَحْتَمِلُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَ اللَّهِ مَا كَلَّفَ اللَّهُ ذَلِكَ أَحَداً غَيْرَنَا وَ لَا اسْتَعْبَدَ بِذَلِكَ أَحَداً غَيْرَنَا وَ إِنَّ عِنْدَنَا سِرّاً مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ عِلْماً مِنْ عِلْمِ اللَّهِ أَمَرَنَا اللَّهُ بِتَبْلِيغِهِ فَبَلَّغْنَا عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا أَمَرَنَا بِتَبْلِيغِهِ فَلَمْ نَجِدْ لَهُ مَوْضِعاً وَ لَا أَهْلًا وَ لَا حَمَّالَةً يَحْتَمِلُونَهُ حَتَّی خَلَقَ اللَّهُ لِذَلِكَ أَقْوَاماً خُلِقُوا مِنْ طِينَةٍ خُلِقَ مِنْهَا مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ وَ ذُرِّيَّتُهُ ع وَ مِنْ نُورٍ خَلَقَ اللَّهُ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ ذُرِّيَّتَهُ وَ صَنَعَهُمْ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ الَّتِي صَنَعَ مِنْهَا مُحَمَّداً وَ ذُرِّيَّتَهُ فَبَلَّغْنَا عَنِ اللَّهِ مَا أَمَرَنَا بِتَبْلِيغِهِ فَقَبِلُوهُ وَ احْتَمَلُوا ذَلِكَ فَبَلَغَهُمْ ذَلِكَ عَنَّا فَقَبِلُوهُ وَ احْتَمَلُوهُ وَ بَلَغَهُمْ ذِکرنَا فَمَالَتْ قُلُوبُهُمْ إِلَی مَعْرِفَتِنَا وَ حَدِيثِنَا فَلَوْ لَا أَنَّهُمْ خُلِقُوا مِنْ هَذَا لَمَا كَانُوا كَذَلِكَ لَا وَ اللَّهِ مَا احْتَمَلُوهُ … .
[۱۴] . فَحَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بِلَالٍ عَنْ يُونُسَ قَالَ اخْتَلَفَ يُونُسُ وَ هِشَامُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي الْعَالِمِ الَّذِي أَتَاهُ مُوسَی ع أَيُّهُمَا كَانَ أَعْلَمَ وَ هَلْ يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ عَلَی مُوسَی حُجَّةً فِي وَقْتِهِ وَ هُوَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ فَقَالَ قَاسِمٌ الصَّيْقَلُ: فَكَتَبُوا ذَلِكَ إِلَی أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع يَسْأَلُونَهُ عَنْ ذَلِكَ فَكَتَبَ فِي الْجَوَابِ: أَتَی مُوسَی الْعَالِمَ فَأَصَابَهُ وَ هُوَ فِي جَزِيرَةٍ مِنْ جَزَائِرِ الْبَحْرِ إِمَّا جَالِساً وَ إِمَّا مُتَّكِئاً فَسَلَّمَ عَلَيْهِ مُوسَی فَأَنْکر السَّلَامَ إِذْ كَانَ بِأَرْضٍ لَيْسَ فِيهَا سَلَامٌ قَالَ: مَنْ أَنْتَ قَالَ: أَنَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ، قَالَ: أَنْتَ مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ الَّذِي كَلَّمَهُ اللَّهُ تَكْلِيماً قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: فَمَا حَاجَتُكَ قَالَ: جِئْتُ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً قَالَ: إِنِّي وُكِّلْتُ بِأَمْرٍ لَا تُطِيقُهُ وَ وُكِّلْتَ أَنْتَ بِأَمْرٍ لَا أُطِيقُهُ، ثُمَّ حَدَّثَهُ الْعَالِمُ بِمَا يُصِيبُ آلَ مُحَمَّدٍ مِنَ الْبَلَاءِ وَ كَيْدِ الْأَعْدَاءِ حَتَّی اشْتَدَّ بُكَاؤُهُمَا ثُمَّ حَدَّثَهُ الْعَالِمُ عَنْ فَضْلِ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی جَعَلَ مُوسَی يَقُولُ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ حَتَّی ذَکر فُلَاناً وَ فُلَاناً وَ فُلَاناً وَ مَبْعَثَ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَی قَوْمِهِ وَ مَا يَلْقَی مِنْهُمْ وَ مِنْ تَكْذِيبِهِمْ إِيَّاهُ وَ ذَکر لَهُ مِنْ تَأْوِيلِ هَذِهِ الْآيَةِ «وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ كَما لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ» حِينَ أَخَذَ الْمِيثَاقَ عَلَيْهِمْ فَـ«قَالَ لَهُ مُوسَی هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلی أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً» فَقَالَ الْخَضِرُ: «إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلی ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً» فَقَالَ مُوسَی ع: «سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِي لَكَ أَمْراً» قالَ الْخَضِرُ: «فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْئَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّی أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِکراً» يَقُولُ لَا تَسْأَلْنِي عَنْ شَيْءٍ أَفْعَلُهُ وَ لَا تُنْکرهُ عَلَيَّ حَتَّی أَنَا أُخْبِرُكَ بِخَبَرِهِ قَالَ: نَعَمْ،
فَمَرُّوا ثَلَاثَتُهُمْ حَتَّی انْتَهَوْا إِلَی سَاحِلِ الْبَحْرِ وَ قَدْ شُحِنَتْ سَفِينَةٌ وَ هِيَ تُرِيدُ أَنْ تَعْبُرَ فَقَالَ لأرباب [أَرْبَابُ] السَّفِينَةِ: تحملوا [نَحْمِلُ] هَؤُلَاءِ الثَّلَاثَةَ نَفَرٍ فَإِنَّهُمْ قَوْمٌ صَالِحُونَ، فَحَمَلُوهُمْ فَلَمَّا جَنَحَتِ السَّفِينَةُ فِي الْبَحْرِ قَامَ الْخَضِرُ إِلَی جَوَانِبِ السَّفِينَةِ فَكَسَرَهَا وَ أَحْشَاهَا بِالْخِرَقِ وَ الطِّينِ، فَغَضِبَ مُوسَی غَضَباً شَدِيداً وَ قَالَ لِلْخَضِرِ: أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً فَقَالَ لَهُ الْخَضِرُ ع: «أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً»
[۱۵] . این مطلب در كمال الدين و تمام النعمة، ج۲، ص۴۶۲؛ دلائل الإمامة، ص۵۱۵؛ الإحتجاج (للطبرسي)، ج۲، ص۴۶۴ آمده است:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَاتِمٍ النَّوْفَلِيُّ الْمَعْرُوفُ بِالْكِرْمَانِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ عِيسَى الْوَشَّاءُ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ طَاهِرٍ الْقُمِّيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَحْرِ بْنِ سَهْلٍ الشَّيْبَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَسْرُورٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْقُمِّيِّ قَالَ:
خدمت امام ابومحمد (امام حسن عسکری) رفتم و این سوالات رافرمود از فرزندم بپرس؛ امام زمان فرمود:
فَقَالَ هَذَا مُوسَى كَلِيمُ اللَّهِ مَعَ وُفُورِ عَقْلِهِ وَ كَمَالِ عِلْمِهِ وَ نُزُولِ الْوَحْيِ عَلَيْهِ اخْتَارَ مِنْ أَعْيَانِ قَوْمِهِ وَ وُجُوهِ عَسْكَرِهِ لِمِيقَاتِ رَبِّهِ سَبْعِينَ رَجُلًا مِمَّنْ لَا يَشُكُّ فِي إِيمَانِهِمْ وَ إِخْلَاصِهِمْ فَوَقَعَتْ خِيَرَتُهُ عَلَى الْمُنَافِقِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقاتِنا إِلَى قَوْلِهِ لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ «۱» فَلَمَّا وَجَدْنَا اخْتِيَارَ مَنْ قَدِ اصْطَفَاهُ اللَّهُ لِلنُّبُوَّةِ وَاقِعاً عَلَى الْأَفْسَدِ دُونَ الْأَصْلَحِ وَ هُوَ يَظُنُّ أَنَّهُ الْأَصْلَحُ دُونَ الْأَفْسَدِ عَلِمْنَا أَنْ لَا اخْتِيَارَ إِلَّا لِمَنْ يَعْلَمُ مَا تُخْفِي الصُّدُورُ وَ مَا تَكِنُّ الضَّمَائِرُ وَ تَتَصَرَّفُ عَلَيْهِ السَّرَائِرُ وَ أَنْ لَا خَطَرَ لِاخْتِيَارِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ بَعْدَ وُقُوعِ خِيَرَةِ الْأَنْبِيَاءِ عَلَى ذَوِي الْفَسَادِ لَمَّا أَرَادُوا أَهْلَ الصَّلَاحِ.
[۱۶] . يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنينَ عَلَى الْقِتالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُون
و نیز: فَقاتِلْ في سَبيلِ اللَّهِ لا تُكَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَكَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنينَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ اللَّهُ أَشَدُّ بَأْساً وَ أَشَدُّ تَنْكيلاً (نساء/۸۴)
[۱۷] . «من مات و لم یغز ولم یحدّث نفسه بغزو مات علی شعبة من النّفاق» صحیح مسلم ج ۶ص ۴۹؛ سنن ابی داود، ج ۱ص ۵۶۲ ؛ سنن كبری، ج ۹ص ۴۸ ؛ كنزالعمال ، ج۴ ص۲۹۳
[۱۸] . حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُعَلَّى بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عُمَرَ [عَمْرِو] بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُدْرِكِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ وَ وُضِعَتِ الْمَوَازِينُ فَتُوزَنُ دِمَاءُ الشُّهَدَاءِ مَعَ مِدَادِ الْعُلَمَاءِ فَيَرْجَحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ. (الأمالي( للصدوق)، ص۱۶۸)
[۱۹] . عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا عَبْدَ الْمَلِكِ مَا لِي لَا أَرَاكَ تَخْرُجُ إِلَى هَذِهِ الْمَوَاضِعِ الَّتِي يَخْرُجُ إِلَيْهَا أَهْلُ بِلَادِكَ قَالَ قُلْتُ وَ أَيْنَ فَقَالَ جُدَّةُ وَ عَبَّادَانُ وَ الْمَصِّيصَةُ وَ قَزْوِينُ «۲» فَقُلْتُ انْتِظَاراً لِأَمْرِكُمْ وَ الِاقْتِدَاءِ بِكُمْ فَقَالَ إِي وَ اللَّهِ لَوْ كانَ خَيْراً ما سَبَقُونا إِلَيْهِ قَالَ قُلْتُ لَهُ فَإِنَّ الزَّيْدِيَّةَ يَقُولُونَ لَيْسَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ جَعْفَرٍ خِلَافٌ إِلَّا أَنَّهُ لَا يَرَى الْجِهَادَ فَقَالَ أَنَا لَا أَرَاهُ بَلَى وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَرَاهُ وَ لَكِنْ أَكْرَهُ أَنْ أَدَعَ عِلْمِي إِلَى جَهْلِهِمْ.
[۲۰] . مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ زَكَرِيَّا الْمُؤْمِنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَسَدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَطَاءٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ أُخِذَا فَقِيلَ لَهُمَا ابْرَأَا مِنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَبَرِئَ وَاحِدٌ مِنْهُمَا وَ أَبَى الْآخَرُ فَخُلِّيَ سَبِيلُ الَّذِي بَرِئَ وَ قُتِلَ الْآخَرُ فَقَالَ أَمَّا الَّذِي بَرِئَ فَرَجُلٌ فَقِيهٌ فِي دِينِهِ وَ أَمَّا الَّذِي لَمْ يَبْرَأْ فَرَجُلٌ تَعَجَّلَ إِلَى الْجَنَّةِ.
[۲۱] . «دعا كنيد كه خداوند شهادت را نصيب شما كند، در غير اين صورت زماني فرا ميرسد كه جنگ تمام ميشود و رزمندگان امروز سه دسته ميشوند: یک: دستهاي كه به مخالفت با گذشته خود برميخيزند و از گذشته خود پشيمان ميشوند. دو: دستهاي كه راه بيتفاوت را بر ميگزينند و در زندگي مادي غرق ميشوند. سوم: دستهاي كه به گذشته خود وفادار ميمانند و احساس مسئوليت ميكنند كه از شدت مصایب و غصهها دق خواهند كرد. پس از خداوند بخواهيد با رسیدن به شهادت از عواقب زندگي پس از جنگ در امان بمانيد، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خير نخواهد شد و جزو دسته سوم ماندن هم بسيار سخت و دشوار خواهد بود.»
[۲۲] . مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْوَابِشِيِّ وَ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مِهْزَمٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص صَلَّى بِالنَّاسِ الصُّبْحَ فَنَظَرَ إِلَى شَابٍّ فِي الْمَسْجِدِ وَ هُوَ يَخْفِقُ وَ يَهْوِي بِرَأْسِهِ مُصْفَرّاً لَوْنُهُ قَدْ نَحِفَ جِسْمُهُ وَ غَارَتْ عَيْنَاهُ فِي رَأْسِهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص كَيْفَ أَصْبَحْتَ يَا فُلَانُ قَالَ أَصْبَحْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِناً فَعَجِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ قَوْلِهِ وَ قَالَ إِنَّ لِكُلِّ يَقِينٍ حَقِيقَةً فَمَا حَقِيقَةُ يَقِينِكَ فَقَالَ إِنَّ يَقِينِي يَا رَسُولَ اللَّهِ هُوَ الَّذِي أَحْزَنَنِي وَ أَسْهَرَ لَيْلِي وَ أَظْمَأَ هَوَاجِرِي فَعَزَفَتْ نَفْسِي عَنِ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا حَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى عَرْشِ رَبِّي وَ قَدْ نُصِبَ لِلْحِسَابِ وَ حُشِرَ الْخَلَائِقُ لِذَلِكَ وَ أَنَا فِيهِمْ وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى أَهْلِ الْجَنَّةِ يَتَنَعَّمُونَ فِي الْجَنَّةِ وَ يَتَعَارَفُونَ وَ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِئُونَ وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى أَهْلِ النَّارِ وَ هُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ مُصْطَرِخُونَ وَ كَأَنِّي الْآنَ أَسْمَعُ زَفِيرَ النَّارِ يَدُورُ فِي مَسَامِعِي فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَصْحَابِهِ هَذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِيمَانِ ثُمَّ قَالَ لَهُ الْزَمْ مَا أَنْتَ عَلَيْهِ فَقَالَ الشَّابُّ ادْعُ اللَّهَ لِي يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنْ أُرْزَقَ الشَّهَادَةَ مَعَكَ فَدَعَا لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ خَرَجَ فِي بَعْضِ غَزَوَاتِ النَّبِيِّ ص فَاسْتُشْهِدَ بَعْدَ تِسْعَةِ نَفَرٍ وَ كَانَ هُوَ الْعَاشِرَ. (المحاسن۲۵۰)
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: اسْتَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَارِثَةَ بْنَ مَالِكِ بْنِ النُّعْمَانِ الْأَنْصَارِيَّ فَقَالَ لَهُ كَيْفَ أَنْتَ يَا حَارِثَةَ بْنَ مَالِكٍ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مُؤْمِنٌ حَقّاً فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص لِكُلِّ شَيْءٍ حَقِيقَةٌ فَمَا حَقِيقَةُ قَوْلِكَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَزَفَتْ نَفْسِي عَنِ الدُّنْيَا فَأَسْهَرَتْ لَيْلِي وَ أَظْمَأَتْ هَوَاجِرِي وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى عَرْشِ رَبِّي- [وَ] قَدْ وُضِعَ لِلْحِسَابِ وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى أَهْلِ الْجَنَّةِ يَتَزَاوَرُونَ فِي الْجَنَّةِ وَ كَأَنِّي أَسْمَعُ عُوَاءَ أَهْلِ النَّارِ فِي النَّارِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص عَبْدٌ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ أَبْصَرْتَ فَاثْبُتْ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ادْعُ اللَّهَ لِي أَنْ يَرْزُقَنِي الشَّهَادَةَ مَعَكَ فَقَالَ- اللَّهُمَّ ارْزُقْ حَارِثَةَ الشَّهَادَةَ فَلَمْ يَلْبَثْ إِلَّا أَيَّاماً حَتَّى بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ ص سَرِيَّةً- فَبَعَثَهُ فِيهَا فَقَاتَلَ فَقَتَلَ تِسْعَةً أَوْ ثَمَانِيَةً ثُمَّ قُتِلَ. – وَ فِي رِوَايَةِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: اسْتُشْهِدَ مَعَ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ بَعْدَ تِسْعَةِ نَفَرٍ وَ كَانَ هُوَ الْعَاشِرَ. الكافي، ج۲، ص۵۴ (المحاسن۲۴۶)
[۲۳] . حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ أَخِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَبِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ يَحْيَى بْنِ سَامٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: كَأَنِّي بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا يُعْطَوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَهُ فَلَا يُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا يَقْبَلُونَهُ حَتَّى يَقُومُوا وَ لَا يَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَاسْتَبْقَيْتُ نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ.
بازدیدها: ۱۴۵۵
سلام و وقت به خیر با تشکر از مباحث مطرح شده
با توجه به اشارات تاریخی حضرت عالی در بحث خواهشمندم منابع تاریخی که متناسب با بحث بتوان مطالعه نمود معرفی بفرمایید
هم تاریخ زمان ائمه علیهم السلام و هم تاریخ معاصر
سلام علیکم
من استاد تاریخ نیستم که بتوانم برای مطالعات تاریخی کمکی بکنم. خودم دغدغه داشته ام و متناسب با دغدغههایم کتابهای متعددی را خوانده ام.
در تاریخ ائمه عمده مطالعاتم روی کتب حدیثی است که به مناسبت آنها ورودهای تاریخی مهمی پیدا می شود (مثلا شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید درباره تاریخ امیرالمومنین ع نکات فراوانی دارد؛ ولو که برخی از مطالبش مخدوش است)
در تاریخ معاصر هم با دغدغه هایی که پیش می آمده یک مطلب را پیگیری می کردم
سلام
پیشنهاد من ! امتحان کنید مشتری میشید ! :))
آقای کاشانی (حامد) تخصصشون تاریخ اسلامه و بحث هایی هم ک مطرح میکنن مستند به کتب تاریخیه ! در واقع به عقیده من همون جوری هستن ک چند وقت پیش حضرت آقا گفتن ما به تحلیل تاریخ صدر اسلام و مناسبات و پدیده های اجتماعی امروز احتیاج داریم (مضمون کلی صحبت ایشون ) منظورم اینه که آقای کاشانی اینجورین !
من که مریدشون شدم
اگه بخوام سخنرانی گوش کنم اگه سخنرانی رهبری نباشه سخنرانی ایشونه !
آدرس سایتشون @
http://www.hkashani.com
این دوره ها رو از دست ندید !
*حکومت امیر المومنین ع
*درآمدی بر نهج البلاغه
*تاریخ اسلام
*برنامه ماه من که دوساله از تلوزیون سحرهای ماه رمضون پخش میشه !
و …
کلا مطالبشون شما رو به فکر کردن وادار میکنه !
راستی ایشون تو برنامه ی سمت خدا شبکه سه هم هستن !
جنگ روایت ها
http://www.hkashani.com/?cat=5364
سازمان دهنده های جامعه ی شیعه: ولایت، برائت، تقیّه و انتظار؛
http://www.hkashani.com/?cat=5172
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم استاد
مباحث بسیار عالی بود ،خداوند به شما خیر دنیا و آخرت بدهد و عاقبت بخیر باشید ان شاالله .
توفیقی دست داد من تقریبا همه مباحث شما رو در کانال دنبال کردم و بعضا مکتوب کردم .
بنده از بینش پژوهان بینش مطهر هستم مرحله ۶کتاب ولایت فقیه و اتفاقا بحث امسال شما مرتبط بود با درس ما ،استفاده کردیم ،خیلی متشکرم .
فقط استاد سوالی که ذهن من رو مشغول کرد :
اگر بین علمای ربانی اختلاف شد و برای من فتنه شد و فضا غبار آلود شد و تشخیص حق برایم ممکن نبود ،خودم را باید کنار بکشم …
خب اینجا
بحث ولایت مطلقه چی میشه پس ؟
اگر امکان داره توضیحی در مورد ولایت مطلقه فقیه و حدود اختیارات ایشان بفرمایید . توفیقاتتان روز افزون ان شاالله
سلام علیکم
پاسخ این مساله ربطی به مطلقه بودن یا نبودن ولایت فقیه ندارد. حتی ربطی به اینکه چه کسی الان عهدهدار حکومت است ندارد.
برای اینکه مساله واضحتر شود
ببینید حکومت در اصل مال امام معصوم ع است؛پس برای یک شیعه امام حاکم است ولو خانه نشین باشد.
عین همین حرف در دوره غیبت است. آیا زمان شاه حاکم برای شیعه آیت الله بروجردی بود یا شاه؟ یا زمان محمدعلیشاه قاجارُ آخوند خراسانی حاکم شرع است یا سید محمد کاظم یزدی؟
حالا دقت کنید که ولایت فقیه به نصب عام امام معصوم رخ داده است. ولی فقیه صرفا کسی نیست که عهدهدار حکومت است؛ بلکه فقیهاییاند که آن شرایط را دارا باشند و به نصب عام نایب عام امام ع باشند.
بحث بنده در جایی است که بین علمای ربانی (یعنی فقیهانی که شرایط نصب عام را دارند) درگیری پیش آید و از این جهت فرقی نمی کند که کسی رسما حاکم یک کشور باشد یا نه. لذا مرتب مثال نزاع آخوند خراسانی و سید محمد کاظم یزدی را زدم.
مثالم مثال مهمی است. یعنی جایی است که از منظر ما که مقلدیم نمی توان قضاوت کرد که کدام ولی فقیهی است که لازم الاتباع است. عدهای از بزرگان علما طرف یکیاند و عدهای در طرف دیگر. نه در فقاهت این دو می توان تردید کرد و نه در آگاهیشان به زمان (البته الان میتوانیم در آگاهی آخوند خراسانی بر اوضاع زمانه تردید کنیم اما برای مخاطب آن زمان محل بحث است نه الان و بعد از اینکه فتنه تمام شد و مساله حل شد)