حجاب به مثابه کنشگری زن مسلمان + فیلم

 بسم الله الرحمن الرحیم

مساله حجاب (که شاید بخودی خود و منفصل از زمان و مکان، یک حکم دست چندم در شریعت باشد) به دلایل تاریخی-اجتماعی در یک قرن اخیر اهمیت خاصی پیدا کرده است؛ و اگر این جایگاه خاصی که امروز پیدا کرده درست فهم نشود تحلیل درستی از بسیاری از جریانات معاصر نمی‌توان داشت.

اگر حدیث منسوب به حضرت زهرا س که «برای زن بهتر این است که مردان او را نبینند و او مردان را نبیند» را در گوشه ذهنمان پررنگ کنیم، می‌توان گفت در سنت اسلامی دو نگاه به حجاب وجود داشته است:

▫️یکی نگاهی که حجاب را ذیل این حدیث می‌دید؛ که خروجی‌اش توصیه به پرده‌نشینی و خانه‌نشینی زن است؛ و

▫️دیگری حجاب را در کنار و بلکه مکمل این حدیث می‌دید، با این بیان که حدیث مذکور، در مقام بیان یک قاعده کلی در روابط زن و مرد است، که می‌خواهد بگوید اصل بر عدم اختلاط است؛ اما حجاب، ناظر به این واقعیت میدانی است که اساسا زندگی انسان، اجتماعی است و زندگی اجتماعی، جز با حدی از اختلاط بین زن و مرد ممکن نیست، لذا حجاب در اسلام، نه مهر امضایی بر پرده‌نشینی زن، بلکه مهر تاییدی بر حضور زن در میان جامعه است، اما به نحوی که جنسیت او تحت‌الشعاع امور جنسی قرار نگیرد.

شاید از بهترین صورت‌‌بندی‌های این نگاه دوم، بحثهای شهید مطهری در کتاب «مساله حجاب» باشد. ایشان در نیمه اول کتاب با جریان غربزده درگیر است که آنان حجاب را از منظر تسلط مرد بر زن تحلیل می‌کنند، و در نیمه دوم با جریان طرفدار پرده‌نشینی زن؛ وهردو در این مشترکند که «حجاب» را به مثابه «محدود کردن زن» قلمداد می‌کنند و ذیل نگاه اول قرار می‌گیرند؛ و ایشان می‌کوشد با تبیین نگاه دوم، از ایده «حجاب به مثابه مصونیت» دفاع کند.

حقیقت این است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این حداکثر معنایی است که از حجاب در جامعه ترویج شد، که علیرغم اینکه واقعا یک پله از تلقی غربی و سنتی بالاتر است، اما همچنان حجاب را برای زن در موضع انفعال قرار می‌دهد.

اما می‌توان تقریری از حجاب ارائه کرد که حجاب، نه از موضع انفعال، بلکه از زاویه فعال بودن زن مطرح، و به مثابه کنشگری زن باشد. البته اصل این ایده در آثار شهید مطهری هست اما بسط نیافته است. در واقع الگوی غرب برای ورود زن به جامعه یا الگوی فمینیستی است که در باطن خود مردسالار است (و به تعبیر شهید مطهری زنانگی زن را نادیده می‌گیرد و او را همچون انسان بی‌بها وارد جامعه می‌کند) و یا الگوی سرمایه‌داری است که جدی گرفتن زنانگی زن را در این می‌داند که زن را به مثابه کالای جنسی وارد جامعه کند. در قبال این دو، اسلام با جدی کردن حجاب می‌خواهد نشان دهد که هم زنانگی زن در مقام حضور اجتماعی وی را جدی می‌گیرد و هم حضور او در جامعه را نمی‌خواهد در افق جنسی قرار دهد. در این فضا حجاب، نه صرفا یک واکنش انفعالی و برای مصونیت زن، بلکه یک اقدام کنشگرانه و برای ارائه الگویی از حضور زن در جامعه است که در عین جدی گرفتن زن بودن وی، مانع فروکاستن این زنانگی به افق امر جنسی می‌شود.

در منبرهای فاطمیه اول در دانشگاه امام صادق ع کوشیده‌ام که در سه‌جلسه اول این گفتمان را تبیین کنم؛ و در جلسه چهارم توضیح دهم که بر مبنای این گفتمان، ورود حاکمیت در مساله حجاب چگونه باید باشد. فایل صوتی و تصویری و متن بحث در ادامه

ادامه مطلب حجاب به مثابه کنشگری زن مسلمان + فیلم

Views: 1592

گفتاری از حضرت آیت الله بهجت (قده)

بسم الله الرحمن الرحیم

گفتاری از حضرت آیت الله بهجت (قده)، که شاید با این روزهای ما تناسبی داشته باشد

چه باید بکنیم در ابتلائات داخلیه و خارجیه؟ چه باید بکنیم؟ چه کار کردیم که به این چیزها مبتلا می‌شویم؟ فکر این را باید بکنیم، آخر ما چکار کردیم که بی‌سرپرست ماندیم؟

اشکال در این است که خودمان را اصلاح نمی‌کنیم و نکردیم و نخواهیم کرد، حاضر نیستم خودمان را اصلاح کنیم. اگر ما خودمان را اصلاح می‌کردیم، به این بلاها مبتلا نمی‌شدیم. حضرت نبی اکرم (ص) فرمود: «أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِدَائِكُمْ مِنْ دَوَائِكُمْ؛ دَاؤُكُمُ الذُّنُوبُ وَ دَوَاؤُكُمُ الِاسْتِغْفَارُ.» [۱] ما می‌خواهیم هر چه دلمان می‌خواهد بکنیم، اما دیگران حق ندارند، به ما اسائه‌ای بکنند؛ ما خودمان، به نزدیکانمان، دوستانمان، هر چه بکنیم، بکنیم، اما دیگران، دشمنان، حق ندارند به ما اسائه‌ای بکنند. آخر ما اگر خودمان را درست بکنیم، خدا کافی است، خدا هادی است. ما خودمان را نمی‌خواهیم درست بکنیم، اما از کسی هم نمی‌خواهیم آزار ببینیم. آنهایی که طبعشان آزار است، کار خودشان را می‌کنند، مگر اینکه یک کافی و یک حافظ جلوگیری بکند.[۲]

ما اگر خودمان به راه بودیم، در راه می‌رفتیم، چه کسی امیر المؤمنین علیه السلام را می‌کشت؟ چه کسی حسین بن علی علیه السلام را می‌کشت؟ چه کسی همین را [امام زمان علیه السلام] که حالا هست، هزار سال هست، او را مغلول الیدین کرد؟ ما خودمان حاضر نیستیم خودمان را اصلاح بکنیم. اگر خودمان را اصلاح بکنیم، به تدریج همه بشر، اصلاح می‌شوند. ما می‌خواهیم اگر دلمان خواست دروغ بگوییم، اما کسی به ما حق ندارد دروغ بگوید؛ ما ایذاء بکنیم دوستان خودمان را، خوبان را، اما بدها حق ندارند به ما ایذاء بکنند.

بابا ! با خدا بساز، کار را درست می‌کند. چرا در خلوت و جلوت، دلت هر چه می‌خواهد می‌کنی؟ مگر نمی‌فرماید: «ِوَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا و وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرا.» [۳] [سوره طلاق، آیات ۲- ۳]

آیا می‌شود ما با خدا نباشیم، خدا یار ما باشد در هر جزئی و کلی، در امور داخله و در امور خارجیه؟ پس هیچ چاره‌ای از بلیّات دنیویه و اخرویه، داخلیه و خارجیه نیست مگر خدایی بودن و با خدا بودن و با خداییها معیت داشتن و تبعیت داشتن. ما اگر از انبیاء و اوصیاء دور شدیم، گرگهای داخل و خارج، بلافاصله ما را می‌خورند. ما اگر خداترس بودیم، از ما می‌ترسیدند کسانی که اصلاً نمی‌شناسند ما کی هستیم، چه کاره هستیم؛ می‌ترسند کاری بکنند که ما بر آنها غضبناک بشویم، چرا؟ چون دیگر غضب ما غضب خداست، اگر با خدا هستیم…

… [اینجا] دار امتحان است. شما در فکر این باشید که خودتان را اصلاح کنید. مابین خودتان و خدایتان عایق و مانعی پیدا نشود. اگر اصلاح کردید و رفع مانع کردید بین خودتان و خدا و وسائط – انبیاء و اوصیاء- خدا مابین شما و خلق را اصلاح می‌کند.

حالا [در این مصیبت‌ها واقع شدیم]. ما، بزرگان ما از «سقیفه»، جلوتر از سقیفه در آن «حجره»، کار را به اینجا رساندیم که وجب به وجب با هم دشمن هستیم. همه این کارها را دیده‌اند که کار ماست این کار، وإلّا چرا مسلمانان با هم دشمن هستند، تا برسد به اینکه [توقع داشته باشیم] غیرمسلمان‌ها با مسلمان‌ها دشمنی نکنند! چرا این جور است؟ همه را می‌بینیم، کار ماست! از کار خودمان باید توبه کنیم. [آیا] توبه نباید بکنیم و هرچه فعلا اصلح شد برای ما، آن را اختیار بکنیم؟! بابا ! اصلح از این که خودمان صالح باشیم نیست.

حالا که این کارها را کرده‌ایم، باید توبه کنیم، باید تضرع کنیم، با آن باب عالی و باب اعلی؛ باید به سوی او برویم، [تا] ما را نجات بدهد، اول از شر خودمان و داخله خودمان، بعدها از شر خارجی‌ها؛ أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْك. [۴] این غضب‌های بی‌جا، این شهوت‌های بی‌جا، همه‌اش در داخله خودم، جنود شیاطین و جنود کفار هستند.

حضرت حجت ع (مجموعه بیانات آیت الله بهجت پیرامون حضرت ولی عصر ع)، ص۱۹۲-۱۹۵


[۱] آیا یه شما خبر بدهم از دردتان و دوای‌تان؟ دردتان گناهان است و دوای‌تان استغفار.

[۲] . یعنی: مگر یک کسی که «کافی» (کفایت‌کننده) و «حافظ» (نگهبان) است به ما کمک کند و جلوی آنان که قصد آزار ما را دارند بگیرد.

[۳] . و کسی که تقوای الهیه پیشه کند برایش راه خروجی قرار می‌دهد و او را از جایی که حسابش را نمی کند روزی می‌دهد؛ و کسی که بر خداوند توکل کند پس او برایش کافی است، قطعا خداوند امر او را به سرانجام می رساند همانا خداوند برای هرچیزی قدر و اندازه‌ای قرار داده است.

[۴] . دشمنترین دشمنانت نفس خودت است که در درونت است.

 

Views: 1646

فقدان علم عدالت [احتیاط؛ قسمت سوم]

بسم الله الرحمن الرحیم

در ماهنامه برداشت اول، شماره ۲ و ۳ (خرداد و تیر ۱۴۰۱) ص۸۶-۹۳ مصاحبه‌ مکتوبی از این جانب (حسین سوزنچی) منتشر شد که متن آن در ادامه تقدیم می‌شود:  برای دانلود فایل متن مصاحبه در نشریه اینجا را کلیک کنید. می‌توانید این نوشته را به مثابه قسمت سوم یادداشت «احتیاط» قلمداد کنید. برای مطالعه قسمت اول و قسمت دوم بحث احتیاط روی عبارت آبی هر قسمت کلیک کنید.

 

۱- در قرآن مجید آیات فراوانی را می‌توان یافت که به نحوی با مسئله حکمرانی معاصر و ویژگی‌ها و اقتضائات آن ارتباط موضوعی داشته باشند. به عنوان مثال آیه ۲۵ سوره حدید (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيز) همواره از منظر عدالت اجتماعی مورد تاکید مفسران و متفکران مسلمان بوده وهست. به نظر شما آیا از این آیه میتوانیم برداشتی راهگشا برای قواعد حکمرانی فعلی و شرایط کنونی کشورمان داشته باشیم ؟

بسم الله الرحمن الرحیم. بله؛ اساسا مگر از آیات قرآن کریم انتظاری غیر از این داریم؟

۲- از آیه ۲۵ سوره حدید برداشتهای حداقلی وحداکثری پیرامون موضوع عدالت وجود دارد. به عنوان مثال برخی شارحان منظور از قسط را در این آیه داد وستد صرف بین مردم تفسیر کرده اند. به نظر شما برای اعتبار زدایی از این تفاسیر چه بدیلی باید ارائه داد تا بعد بتوانیم درباب نسبت آن با حکمرانی بحث کنیم، به طور مثال این ایه را به امر خصوص فروکاست می‌کنند حال چگونه می‌توان ارتباط تئوریک این ایه را با امر عمومی احیا کرد و چگونه در منطق دولت بازافرینی کرد؟

برای اینکه یک معنایی را اثبات کرد نیاز نیست از معانی دیگر اعتبارزدایی کنیم. قاعده‌ای در علم اصول است که شیخ محمدرضا نجفی اصفهانی (شاگرد آخوند خراسانی) در وقایة‌الاذهان بخوبی از آن دفاع کرده و امروزه اغلب آن را قبول دارند و آن این است که «استعمال یک لفظ در بیش از یک معنا مجاز است». بر اساس این قاعده، یک آیه در آن واحد می‌تواند چند معنای متفاوت و درست داشته باشد؛ و صرفِ پذیرش یک معنای درست برای یک آیه، مستلزم کنار گذاشتن سایر معانی نیست (مگر اینکه بین دو معنا تناقض باشد؛ که چنین چیزی هم عملا منتفی است). از این رو، این آیه می‌تواند هم ناظر به روابط عادی بین مردم باشد و هم ناظر به قواعد حکمرانی؛ و برای قبول یکی، نیازی به نفی دیگری نیست. (لازم به ذکر است که این بحث با بحثی که امروزه برخی روشنفکرمآبان با عنوان تعدد قرائات مطرح کرده‌اند و در واقع تجویز تفسیر به رأی است کاملا تفاوت دارد که اینجا مجال تفصیل آن نیست).

۳- نکته مهم در این آیه نقش مردم در برپایی عدالت است که با تفسیر حداکثری می‌توان آن را عدالت اجتماعی نام‌گذاری کرد. به نظر شما آیا می‌توان با استناد به آیه مذکور، تفسیری از نوع رفتار و کنشگری مردم ارائه کرد که در شرایط فعلی نیز برای حکمرانی مفید واقع شود؟

قوانینی که از آیات قرآن استنباط می‌شود جهان‌شمول و ازلی و ابدی است؛ و برای تطبیق آن بر شرایط حکمرانی کنونی نیازی نیست که حتما تفسیر خاصی از نوع و کنشگری امروزین مردم ارائه شود. بویژه دلالت این آیه دلالت عامی است که اتفاقا چنانکه در ادامه توضیح داده خواهد شد شامل مردم امروز هم می‌شود و نیاز نیست که پیشاپیش تفسیر خاصی از کنشگری مردم امروز را مبنا قرار دهیم.

۴ – برخی معتقدند تفسیر وکارکرد مفید این آیه مختص و منحصر به شرایط انقلابی است و در عصر فعلی حکمرانی نمی‌توان از آن برای بسیج توده‌های آگاه استفاده نمود. آیا دولت فعلی ما که نماد حکمرانی در کشور می‌باشد، می‌تواند با توجه به قدرت کنش‌گری نهفته در این آیه، از آن در راستای تحقق هدف خود که عدالت است استفاده کند؟

اگر کسی در خصوص این آیه چنین ادعایی دارد باید دلیل خود بر اختصاص این آیه به شرایط انقلابی را بیان کند؛ چرا که ظهور این آیه هیچ ربطی به شرایط انقلابی و غیرانقلابی ندارد. اما اگر این نظر درباره کارکرد کلی آیات قرآن کریم است باید گفت کسانی که چنین اعتقادی دارند هم با جایگاه قرآن کریم و هم با حقیقت فطرت انسانها ناآشناست:

الف. وقتی از امام رضا ع سوال می‌شود که چرا قرآن به نحوی است که هرچه بیشتر نشر می‌یابد جز تازگی و طراوت نمی‌افزاید، می‌فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ يَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ، فَهُوَ فِي كُلِ‏ زَمَانٍ جَدِيدٌ، وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ. چون خداوند متعال قرآن را برای یک زمان، و نه زمان دیگر، یا برای یک مردم، و نه مردم دیگر، قرار نداده است؛ بلکه برای همه زمانهاست و از این رو در هر زمانی نو و نزد هر قومی تازه و باطراوت است تا روز قیامت.» (عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۸۷؛ امالی طوسی، ص۵۸۱)؛ پس آیات قرآن برای همه زمانهاست، نه مثلا فقط برای شرایط انقلابی!

ب. علاوه بر این، فطرت انسانها اساسا عدالت‌خواه است؛ و اگرچه شیاطین انس و جن تلاش می‌کنند با انواع روشها وی را به انحراف بکشند باز می‌توان روی فطرت عدالتخواه انسان سرمایه‌گذاری کرد. لذا این توهم که عدالت‌جویی صرفا مربوط به شرایط انقلابی است نیز توهمی مبتنی بر نفهمیدن حقیقت انسان است.

پس هم اقتضای جایگاه قرآن کریم، جهانشمولی و همه زمانی بودن آیات آن است؛ و هم اقتضای فطرت انسانی این است که همواره بتوان او را برای حرکت در مسیر عدالت کمک کرد؛ و اتفاقا این آیه هم از آیات عام است، نه ناظر به شرایط خاص.

۵ – قول مشهور است که اگر قرار باشد چند آیه مهم و مرتبط در قرآن کریم با طرحواره نظام دانایی و معرفتی انقلاب اسلامی ایران معرفی کنیم، قطعا یکی از آن آیات شریف همین آیه ۲۵ سوره حدید است. در زمان کنونی، چطور می‌توان از ظرفیت این آیه در قالب وشکل یک دولت و سیاست گذاری دولتی استفاده کرد؟ آیا مجدد باید به همان نظام معنایی رجوع کرد ویا اینکه باید براساس دولت فعلی، نظام معنایی جدیدی را دوباره صورتبندی نمود؟

من نظام معنایی قدیمی و جدید برای این آیه قبول ندارم؛ به نظرم اگر افراد نخواهند به تفسیر به رأی روی آورند و واقعا به خود آیه گوش دهند، قطعا این آیه ظرفیتهای جدی‌ای دارد که نظام معنایی مناسبی برای حرکت به سوی عدالت در اختیار همگان (چه گذشتگان و چه ما) قرار دهد که در ادامه توضیح خواهم داد.

۶- حال اگر بخواهیم کمی صریح تر بحث کنیم، نظام سیاسی مطلوب این آیه چیست وچه مشخصاتی دارد؟ آیا با تبیین، تفسیر و تشریح نظم و نظام حاصل از آیه مذکور، به دام اتوپیاگرایی نمی‌افتیم ؟ آیا دولت هم در مقام نظر (تئوریک ) و هم در مقام عمل می‌تواند چنین نظمی را اتخاذ، اجرا و دنبال کند ؟

به نظر می‌رسد طرح این نگرانی (که تبیین و تفسیر آیه قرآن ما را به اتوپیا‌گرایی [= آرمانگرایی محض که از واقعیات عینی غافل می‌ماند] بکشاند) تحت تاثیر کسانی است که باور ندارند که قرآن کریم کتاب خداوند برای زندگی انسان است؛ همان خدایی که ۱۴۰۰ سال قبل و امروز برایش فرقی ندارد و اگر پیامی را در ۱۴۰۰ سال قبل به عنوان پیام ابدی خویش فرستاد، از تمام تحولاتی که تاکنون رخ خواهد داد آگاه بوده و می‌دانسته که چگونه برنامه رسیدن به آرمان‌های مطلوب انسان را با لحاظ واقعیات زندگی او در تمام شرایط متغیر زمان و مکان نازل فرماید. بله؛ اگر نعوذبالله کسی قرآن کریم را ساخته و پرداخته شخص حضرت محمد ص بداند می‌تواند چنین توهمی درباره آن داشته باشد؛ اما از یک مسلمان انتظار چنین نگرانی‌ای نمی‌رود. کسی که با قرآن کریم انس داشته باشد بوضوح می‌فهمد که این کتاب آسمانی نه آرمان‌گرایی محض را ترویج می‌کند که به دام اتوپیا‌گرایی بیفتد؛ و نه واقع‌گرایی محض را که به نان به نرخ روز خوردن مبتلا شود؛ ‌بلکه «آرمانگرای واقع‌بین» است. البته قبول دارم که متاسفانه بسیاری از افراد با رواج باورهای شخصی خویش به عنوان تفسیر قرآن، زمینه چنین سوءظنی را فراهم کرده‌اند؛ و از این جهت شما حق دارید که پیشاپیش نگران افتادن ما در دام تفسیری اتوپیاگرایانه باشید؛ و ما هم باید مراقب باشیم نظرات شخصی خود را بر قرآن تحمیل نکنیم. متاسفانه بسیاری از ما شعار قرآن و اسلام را می‌دهیم اما در واقع بر اساس نظرات شخصی خود نظر می‌دهیم نه واقعا مستند به آیات و احادیث. در اینجا و به عنوان مقدمه‌ای برای تفسیر کاربردی این آیه، مناسب است موضع‌گیری ائمه اطهار در برخی از وقایع مشابه را متذکر شوم که ایشان چگونه در قبال اینکه مبادا فهم ناقص افراد از مسائل مختلف، ولو با انگیزه خوب، به جای اسلام و قرآن مبنای عمل قرار گیرد هشدار داده‌اند؛ چرا که به نظر می‌رسد یکی از معضلات نظام که ریشه بسیاری از ناکامی‌های نظام در رسیدن به اهدافش بوده این است که علی‌رغم اینکه عموما شعار اجرای اسلام سر داده شده، اما در بسیاری از موارد – حتی با وجود اینکه حسن نیت هم در کار بوده – عملا فهم‌های ناقص افراد (نه توصیه‌های واقعی اسلام) مبنای عمل قرار گرفته است. اما آن وقایع:

واقعه اول: زید بن علی وقتی از ظلم بنی‌امیه به ستوه می‌آید تصمیم به قیام علیه ظلم می‌گیرد و خدمت امام باقر ع می‌رسد و اعتراض می‌کند که «لَيْسَ الْإِمَامُ مِنَّا مَنْ جَلَسَ فِي بَيْتِهِ وَ أَرْخَى سِتْرَهُ وَ ثَبَّطَ عَنِ الْجِهَاد: امام کسی نیست که در خانه بنشیند و پرده بیندازد و از جهاد خودداری کند…» و خلاصه سخنش این است که اگر تو قیام نمی‌کنی، من قیام می‌کنم. محور پاسخ امام ع به او این است که آیا واقعا تو احاطه علمی کافی به قیامی که می‌خواهی انجام بدهی داری؟ و اگر نداری، آیا نزد خداوند حجت داری که این کار تو لزوما به نفع دین و به نفع خودت تمام شود؟ و خلاصه اینکه: «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ إِمَامٍ ضَلَّ عَنْ وَقْتِهِ فَكَانَ التَّابِعُ فِيهِ أَعْلَمَ مِنَ الْمَتْبُوع‏: به خدا پناه می‌برم از امامی که زمانش را گم کند به طوری که کسی که دارد پیروی می‌کند از کسی که قرار است از او پیروی شود داناتر باشد» (کافی، ج۱، ص۳۵۶-۳۵۷).

واقعه دوم: عمرو بن عبید و واصل بن عطا و جمعی از معتزله خدمت امام صادق ع می‌رسند و از وی می‌خواهند برای قیام علیه ظلم بنی‌امیه به محمد بن عبدالله (نفس زکیه) بپیوندد. حضرت ع با ایشان محاجه‌هایی می‌کند و محور استدلالهای حضرت این است که به آنها نشان دهد: شما که می‌خواهید حکومت بنی‌امیه را سرنگون کنید و خودتان قدرت را به دست بگیرید احکام خدا را در موقعیت‌های اجتماعی جدیدی که پیش می‌آید بلد نیستید، و صرفا بر اساس حدس و گمان می‌خواهید در این موقعیتها اقدامی انجام دهید؛ و این گونه حکومت‌داری (که افراد فقط دلشان می‌خواهد حکومت اسلامی باشد اما احکام اسلام در موقعیتهای جدید را نمی‌دانند و صرفا با حدس و گمان اقدام می‌کنند) از این حیث که باعث گمراهی مردم می‌شوند ترجیحی بر حکومت بنی‌امیه ندارد! (کافی، ج۵، ص۲۳-۲۷)

واقعه سوم: محمد بن حکیم به امام کاظم ع عرض می‌کند که ما با بهره‌گیری از تعالیم و احادیث شما در دین فقیه شده‌ایم و پاسخ مسائل مردم را بر اساس تعالیم شما می‌دهیم؛ اما گاهی می‌شود که سوالی می‌پرسند پاسخش را در تعالیم شما نمی‌یابیم آیا حق داریم با بررسی تعالیم شما و بر اساس مطالبی که خیلی به پاسخ مذکور نزدیک و با مطالب شما سازگارترست به مردم پاسخ دهیم؟ حضرت می‌فرمایند: «هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ؛ فِي ذَلِكَ وَ اللَّهِ هَلَكَ مَنْ هَلَكَ يَا ابْنَ حَكِيم‏: اصلاً و ابداً! به خدا سوگند با این رویه بود که هلاک شد هرکس که هلاک شد» (کافی، ج۱، ص۵۶).

این سه واقعه از این جهت اشاره شد که در هر سه مورد، افراد ظاهرا دغدغه‌های خوبی دارند و می‌خواهند عدالت و احکام اسلام اجرا شود اما چون آشنایی کافی با زوایای تعالیم اسلام ندارند و عملا بر اساس سلیقه شخصی و فهم ناقص خود عمل می‌کنند مورد نهی شدید امامان ع قرار می‌گیرند.

۷- به عنوان سوال آخر، آیا تلازمی بین عدالت وجمهوریت در این آیه دیده می‌شود؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، برای پر رنگ شدن این تلازم، چه تفسیری باید از این آیه ارائه نمود؟

دلالت این آیه بر همراهی بین جمهوریت و عدالت جای بحث ندارد؛ اما نه همراهی‌ای از همراهی‌ای متناسب با تحلیل‌های کمونیستی ویا تحلیل‌های مبتنی بر مبانی لیبرال دموکراسی؛ که متاسفانه بسیار دیده می‌شود که افراد با چنین جهت‌گیریهایی این آیه را تفسیر می‌کنند. برای جدی گرفتن این تلازم هم نیازی نیست تفسیری بر این آیه تحمیل کنیم بلکه کافی است با فرازهای این آیه گام به گام ‌پیش برویم تا ببینیم که این آیه چه الگویی برای اجرای عدالت می‌دهد و جمهوریت را چگونه در این میان جدی می‌گیرد.

آیه می‌فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيز: به يقين ما فرستادگان خود را با دلايلى روشن فرستاديم و با آنها كتاب و ترازو فرو فرستاديم، تا مردم به قسط قیام کنند، و آهن را فرو فرستاديم كه در آن نيرويى سخت و منافعى براى مردم است؛ و تا خداوند كسانى را كه او و فرستادگانش را در نهان يارى مى‏دهند بشناسد، كه همانا خدا نيرومند و مقتدر شكست‏ناپذير است.»

اولا فاعل برای برپایی عدل، «ناس» (مردم) است؛ نه خود انبیاء و رهبران الهی و حاکمان (که چه‌بسا این تفاوت نگاه قرآنی است با نگاه کمونیستی و مارکسیستی که کنشگر اصلی در برقراری عدل را قوای حاکمه (دولت) می‌داند)؛

ثانیا مقدمه اینکه این مردم بتوانند برای اقامه قسط قیام کنند آن است که خداوند رسولانش را بفرستد و همراه با آنان کتاب و میزان (ترازو) نازل فرماید (که چه‌بسا این تقاوت نگاه قرآنی است با نگاه لیبرال دموکراسی که رأی و دلخواه اکثریت را محور اصل حاکمیت و نیز محور قانون و قضاوت قرار می‌دهد).

حالا بر این دو مقدمه‌ای که در آیه برای اقامه قسط توسط مردم بیان شده (ارسال رسل، و انزال کتاب و میزان) تمرکز کنیم:

لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ: ابتدا از فرستادن رسولان سخن می‌گوید. در نگاه قرآنی ارسال پیامبران صرفا برای دادن پیام به مردم نیست، بلکه آمدند تا اطاعت شوند: نه‌تنها صریحاً فرمود: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّه‏: و ما رسولی نفرستادیم مگر برای اینکه به اذن خداوند مورد اطاعت واقع شود» (نساء/۶۴)، بلکه به طور مصداقی نیز در سوره شعراء بعد از دعوت هر پیامبری، این سخن را از او نقل می‌فرماید که: «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُون‏: تقوای الهی پیشه کنید و از من اطاعت کنید» (آیات ۱۰۸ و ۱۱۰ و ۱۲۶ و ۱۳۱ و ۱۴۴ و ۱۵۰ و ۱۶۳ و ۱۷۹). پس برای اینکه مردم بتوانند به قسط قیام کنند ابتدا خداوند باید پیامبرانی بفرستد و مردم آنان را به عنوان رهبران خود در مصدر حکومت جدی بگیرند.

وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ: پس خداوند علاوه بر آن باید کتاب و میزان هم نازل کند و جامعه آن را مبنا قرار دهد. ظاهرا نزول «کتاب» به معنای فرستادن تعالیم و قوانینی است که اجرای آن قوانین توسط مردم است که منجر به قسط می‌شود؛ و چه‌بسا «میزان» (=ترازو) هم اشاره است بر اینکه همه کارها با این قوانین سنجیده شود. اگر بخواهیم این فرازهای آیه را بر وضعیت امروزی تطبیق کنیم شاید بتوان گفت «کتاب» کنایه از قانون و مقام قانون‌گذاری (قوه مقننه) است؛ و «میزان» کنایه از قضاوت (قوه قضاییه).

لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ: آنگاه اینها برای آن است که اقامه و اجرای قسط (قوه مجریه) توسط مردم انجام شود.

اکنون بگذارید به صورت مصداقی حکومت خودمان را بررسی کنم که چقدر به این عمل کردیم:

در مقام نظر، ما حاکم اصلی را پیامبر و امام (ع)، و در دوره غیبت بر مبنای نظریه ولایت فقیه، این مسئولیت را برعهده فقیه دارای شرایط می‌دانیم و نیز بر اساس قانون اساسی، قوانین (قوه مقننه) باید بر اساس کتاب آسمانی باشد (انزلنا الکتاب) و قوه قضاییه هم باید بر اساس «میزانِ» اسلام باشد. اگر اینها بود آنگاه این مردمند که باید برای اجرای قسط قیام کنند (لیقوم الناس بالقسط)، که در قانون اساسی رئیس قوه مجریه توسط مردم انتخاب می‌شود و بقیه اعضای قوه مجریه هم توسط نمایندگان مردم رای اعتماد می‌گیرند. پس در مقام نظر تلاش کرده‌ایم منطبق بر آیه باشیم.

اما در عمل چطور؟ اگر چه در خصوص اینکه قوه قضاییه (میزان) چقدر بر اساس اسلام عمل می‌کند می‌توان سخنها گفت، و نیز درباره اینکه ما چقدر مردم (و نه حکومت) را عهده دار اجرای عدالت و اقامه قسط قرار می‌دهیم (که ظاهرا ادامه آیه نیز دلالتی دارد که باید مردم در این زمینه آزادی عمل داشته باشند تا معلوم شود که چه کسی واقعا و در نهان می‌خواهد خدا و رسولش را یاری کند: وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ) می‌توان مناقشاتی کرد،[۱] اما در اینجا از اینها صرف نظر می‌کنم زیرا اینها از حوزه اختیارات دولت خارج، و وظیفه سایر ارکان حاکمیت است.

محور اصلی نقد من در اینجا ناظر به قانون‌ها و رویه‌هایی است که در کشور مبنای عمل دولت قرار می‌گیرد؛ همان دغدغه که در سه واقعه‌ای که در پاسخ سوال قبل بیان شد مورد توجه است: آیا ما واقعا بر اساس کتاب (تعالیم و قوانین خدا) عمل می‌کنیم یا بر اساس برداشتها و فهم ناقص خود از عدالت؟

منظورم را با یک مثال توضیح می‌دهم: از معضلاتی که سالهاست در کشور محل بحث و گفتگوست مساله قیمت‌گذاری دستوری کالاهاست. قرآن کریم اگرچه درباره بسیاری از مسائل اقتصادی جامعه توصیه‌های جدی دارد، اما ظاهرا تصریحی درباره قیمت‌گذاری ندارد؛ البته کسانی که با تعالیم پیامبر ص و اهل بیت ع که مفسران اصلی قرآن‌اند آشنا باشند می‌دانند که قیمت‌گذاری دستوری در احادیث بشدت نهی و در حد بدعت شمرده شده است (وسائل الشيعة، ج‏۱۷، ص۴۳۰-۴۳۳) و بر همین اساس فقهای شیعه نیز عموما در فتاوی خود با آن مخالفت کرده‌اند، چنانکه شیخ طوسی تصریح می‌کند که اجماع علمای شیعه بر عدم جواز قیمت‌گذاری توسط حکومت است، (المبسوط، ج۲، ص۱۹۵)؛ و فقط بحثی بین علمای شیعه مطرح شده در خصوص احتکار، که آیا در مقام مجبور کردن محتکر به فروش اموال احتکار شده (نه هرگونه گرانفروشی)، قیمت‌گذاری روی کالای وی جایز است یا خیر؛ که در این مورد تنها معدودی از فقهای شیعه جواز قیمت‌گذاری در خصوص این مورد را صرفا برای جلوگیری از اجحاف به مردم مطرح کرده‌اند (تفصیل اقوال در: مفتاح الکرامه، ج۱۲، ص۳۶۱-۳۶۲). البته همین را هم اغلب فقها از خود شیخ طوسی گرفته تا امثال صاحب جواهر قولی ضعیف دانسته و گفته‌اند صرف اینکه باید وی را از اجحاف بازداشت تنها راهش این نیست که قیمت تعیین شود و او مجبور به فروش بر اساس آن قیمت تعیین شده گردد (جواهر الکلام، ج۲۲، ص۴۸۶). نظر فقهی خود امام خمینی نیز این بود که قیمت‌گذاری دستوری ابتدا به ساکن جایز نیست؛ و فقط در خصوص محتکر، آن هم در جایی که معلوم شود وی می‌خواهد با عرضه قیمت نامتعارف عملا از فروش و عرضه کالا خودداری کند الزام وی به فروش کالایش به قیمتی که در بازار متعارف است جایز می‌باشد (کتاب البیع، ج۳، ص۳۱۲-۳۱۳) اما بعدا در تحریر الوسیله همین را هم بنا بر احتیاط واجب جایز ندانستند (تحریر الوسیله، ج۱، ص۵۰۲). اما وجود برخی مشکلات در ابتدای انقلاب (و شاید رخنه ناخودآگاه تحلیل‌های کمونیستی در ذهن برخی مسئولان) در مقطعی نظام را مجبور به قیمت‌گذاری کرد. ظاهرا همان زمان جناح موسوم به روحانیت این گونه جهت‌گیری در اداره کشور را زیر سوال برد اما با انگ اسلام آمریکایی از جانب جناح مقابل مورد هجوم واقع شد و اگر حمایتهای شخص امام خمینی از امثال آیت الله مهدوی کنی نبود امروزه چه‌بسا ایشان به عنوان طرفدار اسلام آمریکایی [!] از قاموس یاران نظام حذف شده بودند! متاسفانه این رویه (که چه‌بسا حداکثر از باب حکم ثانوی می‌توانست در عرصه‌های محدودی به طور موقت عمل شود) بقدری به نام اسلام اجرا شد که امروزه اغلب مردمان متدین یکی از وظایف حکومت را قیمت‌گذاری کالاها می‌دانند! و صدا و سیما هم هرروز گزارشی از بازرسی قیمتها پخش می‌کند! دولت هم با اینکه متوجه نادرست بودن این رویه و زیانهای اقتصادی آن شده، حتی در مقام آزادسازی قیمتها، دوباره یک قیمت پایه تعیین می‌کند و گویی دست برداشتن از قیمت‌گذاری دستوری را خلاف شرع می‌پندارد!

این مثال و دهها مثال دیگر را در نظام می‌توان یافت که چه‌بسا همگی مصادیق بارزی از آن نگرانی‌هایی هستند که امام باقر ع و امام صادق ع و امام کاظم ع ابراز می‌داشتند. آیا در این گونه موارد این طور نبوده که چون به نظرمان کاری خوب می‌آمد بدون اینکه واقعا مستندی در اسلام برای آن کار بیابیم وحتی با اینکه گاه اسلام آن را نهی کرده بود آن را عمل کردیم و اسم اسلام بر آن گذاشتیم؟! آیا نباید از این گونه اقدامات توبه کنیم و به مسیر اسلام برگردیم؟!

به علت ضیق مجال، مطلب را بیش از این بسط نمی‌دهم؛ فقط یکبار دیگر آیه را مرور کنیم و ببینیم تا چه اندازه در مقام اجرای عدالت بر اساس این آیه عمل کردیم و تا چه اندازه بر اساس برداشتهای شخصی خودمان؟! و اگر عدالت در کشور دچار مشکل است آیا این آیه راهنمای خوبی نبوده یا ما بدان عمل نکرده‌ایم؟!

«خداوند رسولانش را با دلیل‌های روشن فرستاد و کتاب و ترازو نازل کرد» (آیا بدین معنا نیست که هم اصل حاکمیت و هم ابعاد قانون‌گذاری و قضایی در حکومت باید بر اساس دستورات و تعالیم الهی باشد، نه نظرات شخصی و جمعی و تحلیلهای سوسیالیستی و لیبرالیستی و…؟)

«تا اینکه مردم برای قسط قیام کنند» (آیا بدین معنا نیست که مقام اجرا، باید مبتنی بر ورود مردم در عرصه باشد نه اینکه خود حکومت، جدای از اینکه مردم حاضر به همراهی هستند یا خیر، عهده‌دار اجرای عدالت شود؟)؛

«و آهن را فرو فرستاديم كه در آن نيرويى سخت و منافعى براى مردم است»؛

«و تا خداوند كسانى را كه او و فرستادگانش را در نهان يارى مى‌‏دهند بشناسد» (آیا این تاکیدی بر همان اقامه قسط توسط مردم نیست؟ که با این حضور اقشار مختلف مردم در مقام اجرا، پشت پرده اهداف افراد از ورود به مقام اجرا معلوم شود و همه بفهمند که چه کسانی در نهان برای یاری دادن خدا و رسولش وارد میدان شده‌اند و چه کسانی برای اهداف دیگری سراغ این مقامات آمده‌اند؟)؛

«كه همانا خدا نيرومند و مقتدر شكست‏‌ناپذير است» (آیا بدین معنا نیست که اگر شما به اقتضائاتی که در این آیه آمد عمل کنید قطعا خداوند کار شما را به سرانجام می‌رساند؟ به تعبیر دیگر، آیا نمی‌خواهد بفرماید که خدا که شکست نمی‌خورد، پس اگر شما در اجرای عدالت موفق نبوده‌اید چون واقعا به دستور خدا در این آیه عمل نکرده‌اید؟).

خداوند ان شاء الله همه ما را در مسیر شناخت و عمل به آیات قرآن کریم موفق بدارد. والسلام علیکم و رحمه الله.

 

تکمله (نکته زیر بعدا اضافه شد و در متن یادداشت منتشر شده وجود ندارد)

در نامه ۵۳ نهج‌البلاغه (عهدنامه معروف مالک اشتر) حضرت علی ع تذکر می‌دهد که زمامدار باید به مساله قیمتها توجه کند (یعنی این گونه نیست که اقتصاد اسلامی کاملا اقتصاد لیبرالی باشد و حکومت کلا هیچ کاری در این عرصه نداشته باشد) هرچند البته طبق روایات فوق این ورودش نباید از جنس قیمت‌گذاری دستوری باشد؛‌ لذا چهار خصلت زشت را برای بسیاری از تجار و صاحبان صنایع برمی‌شمرد که یکی از آنها همین تحکم کردن در بیاعات (قیمت‌های دلبخواهی گذاشتن) است؛ اما در میان این چهار خصلت آنکه زمامدار دستور مبارزه مستقیم با آن را دارد احتکار است ودر بقیه هم باید بکوشد به نحوی فضای عدل و انصاف بر قیمتها حاکم شود نه اینکه خودش مستقیما قیمت بگذارد؛ مخصوصا استناد حضرت به سیره پیامبر ص در این باب قابل تامل است؛ که ایشان دارند به یک معنا می‌فرمایند آن سیره پیامبر ص در حرمت قیمت‌گذاری (که در بالا توضیح دادیم و علی‌القاعده امیرالمومنین ع هم بدان آگاه بوده) به معنایی بی‌اعتنایی کامل حکومت به به بازار و رویه‌های مربوط به قیمتها نیست؛ بلکه حکومت یک نوع مسئولیتی عمومی در این عرصه ها دارد چنانکه نمونه‌ای از آن در جلوگیری از احتکار خود را نشان می‌دهد؛ اما آن راهکار هرچه باشد قیمت‌گذاری دستوری نیست:

ثُمَّ التُّجَّارَ وَ ذَوِي الصِّنَاعَاتِ فَاسْتَوْصِ وَ أَوْصِ بِهِمْ خَيْراً الْمُقِيمِ مِنْهُمْ وَ الْمُضْطَرِبِ بِمَالِهِ وَ الْمُتَرَفِّقِ بِيَدِهِ فَإِنَّهُمْ مَوَادُّ لِلْمَنَافِعِ وَ جُلَّابُهَا فِي الْبِلَادِ فِي بَرِّكَ وَ بَحْرِكَ وَ سَهْلِكَ وَ جَبَلِكَ وَ حَيْثُ لَا يَلْتَئِمُ النَّاسُ لِمَوَاضِعِهَا وَ لَا يَجْتَرِءُونَ عَلَيْهَا مِنْ بِلَادِ أَعْدَائِكَ مِنْ أَهْلِ الصِّنَاعَاتِ الَّتِي أَجْرَى اللَّهُ الرِّفْقَ مِنْهَا عَلَى أَيْدِيهِمْ فَاحْفَظْ حُرْمَتَهُمْ وَ آمِنْ سُبُلَهُمْ وَ خُذْ لَهُمْ بِحُقُوقِهِمْ فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ لَا تُخَافُ بَائِقَتُهُ وَ صُلْحٌ لَا تُحْذَرُ غَائِلَتُهُ أَحَبُّ الْأُمُورِ إِلَيْهِمْ أَجْمَعُهَا لِلْأَمْنِ وَ أَجْمَعُهَا لِلسُّلْطَانِ فَتَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِكَ وَ فِي حَوَاشِي بِلَادِكَ وَ اعْلَمْ مَعَ ذَلِكَ أَنَّ فِي كَثِيرٍ مِنْهُمْ ضَيْقاً فَاحِشاً وَ شُحّاً قَبِيحاً وَ احْتِكَاراً لِلْمَنَافِعِ وَ تَحَكُّماً فِي الْبِيَاعَاتِ وَ ذَلِكَ بَابُ مَضَرَّةٍ لِلْعَامَّةِ وَ عَيْبٌ عَلَى الْوُلَاةِ فَامْنَعِ الِاحْتِكَارَ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَهَى عَنْهُ وَ لْيَكُنِ الْبَيْعُ وَ الشِّرَاءُ بَيْعاً سَمْحاً بِمَوَازِينِ عَدْلٍ وَ أَسْعَارٍ لَا تُجْحفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ فَمَنْ قَارَفَ حُكْرَةً بَعْدَ نَهْيِكَ فَنَكِّلْ وَ عَاقِبْ فِي غَيْرِ إِسْرَافٍ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص فَعَلَ ذَلِك

 


[۱]. اینجاست که شاید انتقاد مخالفان نظارت استصوابی قابل تامل باشد، یعنی اگر این نظارت بقدری سخت‌گیرانه شد که مشارکت مردم به طور جدی پایین آمد، آیا واقعا مردم دارند اقامه قسط می‌کنند یا حاکمیت خودش تصمیم گرفته که مستقیما به اجرای عدالت بپردازد؟ اینجاست که آن تذکر شهید مطهری در اوایل انقلاب جدی می‌شود که هرچند افراد در راس حکومت قائل باشند که افراد خاصی برای اجرا بهتر از بقیه‌اند و مردم در مقام تشخیص دارند اشتباه می‌کنند اما باید بگذارند مردم انتخاب کنند (پیرامون جمهوری اسلامی، ص۱۲۲-۱۲۴)؛ طبق این آيه نیز به نظر می‌رسد خود مردم باید اقامه قسط را عهده‌دار شوند، نه کسانی که به نظر ما صلاحیت بیشتری دارند.

Views: 2715

تشخیص وظیفه در ارتباط با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

بسم الله الرحمن الرحیم

محرم امسال (۱۴۴۴ قمری؛ مرداد ۱۴۰۱ شمسی) در هیات انتظار در بندرعباس (در مسجد دانشگاه علوم پزشکی) بحثی ارائه شد با موضوع تشخیص وظیفه در ارتباط با امام زمان عج. سالهای قبل بحث «انتظار، عجله یا صبر» و «انتظار انسان مضطر» را مطرح کردم و این بحث امتداد همان بحثهاست. در واقع، مساله‌ای که آن موقع طرح کردم (که بالاخره برای ظهور صبر و درنگ کنیم یا از خدا بخواهیم عجله کند) و به نظرم پاسخ مناسبی داده نشد احساس می کنم امسال به پاسخ مناسب علمی برایش رسیدم؛ هرچند هنوز با عمل فاصله زیادی دارم.

در ادامه فایلهای صوتی این جلسات تقدیم می‌شود. ضمنا در این جلسات احادیث متعددی خوانده شد که در ادامه فایلها، متن یادداشتهایی که برای هر جلسه آماده کرده بودم به همراه متن کامل احادیث مذکور (نه صرفا عبارتی که خوانده شد) تقدیم می‌شود. همچنین کل این یادداشتها را از فایلی از اینجا می‌توانید دانلود کنید؛ که در این فایل فرازهایی از احادیث که مورد استفاده بوده با رنگ قرمز مشخص شده است. ادامه مطلب تشخیص وظیفه در ارتباط با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

Views: 1200

فراموشی صحنه امتحان

بسم الله الرحمن الرحیم

مهمترین مساله در زندگی ما انسانها – و اساسا هدف از آفرینش آسمانها و زمین (سوره هود؛ آیه۷)، و مرگ و زندگی (سوره ملک؛ آیه۲) – این است که آمده‌ایم که امتحانی بدهیم. همین و بس.

اما بسیاری از اوقات یادمان می‌رود که الان در حال امتحان هستیم: یا مشغول تماشای محیط برگزاری آزمون و گفت‌وگو و نزاع با بغل‌دستی و … می‌شویم؛ یا یادمان می‌رود که صحنه امتحان، مراقب دارد: تقلب می‌کنیم و می‌پنداریم کسی ما را نمی‌بیند! یا … .

اما بدتر از همه اینکه گاه جلسه امتحان دادن را با جلسه تدریس و تعلیم اشتباه می‌گیریم؛ قرار بود امتحان بدهیم که ببینیم درس را خوب یاد گرفته و قبول می‌شویم یا خیر؛ اما می‌پنداریم که خود پاسخ سوالات موضوعیت دارد و عالَم و آدم متوقف پاسخ‌های ما هستند تا بر اساس آن پاسخ‌ها عمل کنند!

خیر! خدا پاسخ‌ها را می‌داند و خودش بلد است عالم و آدم را هدایت کند؛ اما خواسته ببیند ما چگونه امتحان می‌دهیم و نمره چند می‌گیریم (سوره عنکبوت؛ آیه ۳). اگر از برگه دیگری هم تقلب کنیم یا تقلب برسانیم، برنامه‌ای که خدا برای عالم و آدم داشته عوض نمی‌شود!

نه خدا به ما نیاز دارد؛ نه امام زمان ع؛ نه اسلام؛ نه نظام اسلامی؛ نه شهدا؛ نه … . این ماییم که به آنها نیاز داریم.

نیازی نیست ما بخواهیم مشکل آدم و عالم را حل کنیم! ما وظیفه خود را درست بشناسیم و پاسخ درست بنویسیم و نمره قبولی به دست آوریم؛ برپایی حکومت عدل جهانی ۱۰۰۰سال دیگر هم عقب بیفتد، مهم نیست!!!

شاید امام صادق ع در پاسخ ابوبصیر همین را می‌خواهد بفرماید:

۱) ابوبصیر: «فدایت شوم! فرج کی خواهد بود؟»

امام صادق ع: «ابوبصیر! آیا تو از کسانی هستی که دنیا می‌خواهند؟! کسی که این امر را بشناسد با همین انتظارش فرج برایش حاصل شده است.»

۲) ابوبصیر: «آیا به نظر شما من قائم را درک می‌کنم؟»

امام صادق ع: «ابوبصیر! واقعا امامت را نمی‌شناسی؟!»

ابوبصیر: «بله، به خدا می‌شناسم.» دستش را گرفت و گفت: «او تو هستی.»

امام صادق ع: «ابوبصیر! به خدا سوگند چه غمی داری که شمشیر حمایل کرده، در سایه خیمه‌گاه قائم صلوات الله علیه نباشی؟!»

(اصول كافي، ج‏۱، ص۳۷۱)

۱) عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ رَفَعَهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ:

قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: جُعِلْتُ فِدَاكَ مَتَى الْفَرَجُ؟

فَقَالَ: يَا أَبَا بَصِيرٍ وَ أَنْتَ مِمَّنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا؟ مَنْ عَرَفَ هَذَا الْأَمْرَ فَقَدْ فُرِّجَ عَنْهُ لِانْتِظَارِهِ.

۲) عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْخُزَاعِيِّ قَالَ:

سَأَلَ أَبُو بَصِيرٍ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا أَسْمَعُ، فَقَالَ: تَرَانِي أُدْرِكُ الْقَائِمَ ع؟!

فَقَالَ: يَا أَبَا بَصِيرٍ أَ لَسْتَ تَعْرِفُ إِمَامَكَ؟!

فَقَالَ: إِي وَ اللَّهِ وَ أَنْتَ هُوَ؛ وَ تَنَاوَلَ يَدَهُ.

فَقَالَ: وَ اللَّهِ مَا تُبَالِي يَا أَبَا بَصِيرٍ أَلَّا تَكُونَ مُحْتَبِياً بِسَيْفِكَ فِي ظِلِّ رِوَاقِ الْقَائِمِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ.

Views: 5325

تبیین سازگاری تعدد قرائات با نزول قرآن بر حرف واحد

بسم الله الرحمن الرحیم

روز دوشنبه ۹ رمضان ۱۴۴۳ نشست علمی‌ای در موسسه حوزوی امام هادی ع برگزار شد با عنوان اصلی «تعدد قرائات، منشأ الهی یا خطای انسانی؟» و عنوان فرعی «تبیین دیدگاه سازگاری تعدد قرائات با نزول قرآن بر حرف واحد».

در این جلسه بنده که ارائه دهنده بودم از وجود قراءات متعددی که از جانب خداوند بر پیامبر اکرم ص نازل شده دفاع کردم؛ و بر این باورم که خود همین نزول قرائات متعدد یکی از عوامل مهم برای صیانت قرآن کریم از تحریف بوده است؛ و بسیاری از قراءاتی که برخی آنان را دال بر تحریف قرآن قلمداد کرده‌اند مصداق همین اختلاف قراءات بوده است. و آقای دکتر مستفید که به عنوان ناقد در این جلسه بودند از این موضع دفاع می‌کردند که تنها یک قراءت از این قرائات از جانب خداوند نازل شده؛ و بقیه محصول اشتباهات و تصرفات قاریان بوده است؛ که در ادامه فایل صوتی جلسه تقدیم می‌شود.

فایل صوتی نشست علمی تعدد قراءات (قسمت اول: ارائه سوزنچی)

فایل صوتی نشست علمی تعدد قراءات. (قسمت دوم: بیانات ناقد و پرسش و پاسخ)

چون به علت ضیق وقت، مطالب با سرعت زیاد و غالبا از حافظه بیان می‌شد متاسفانه در عرایض بنده سهواللسان‌هایی رخ داده است؛ مشخصا:
– به جای ابوالعباس مهدوی (متوفی ۴۳۰) گفته شد ابوالفضل مهدوی
-به جای تعبیر «ان علیا مولی المومنین» که در تفسیر ابن مردویه آمده، گفته شد «ان علیا امیرالمومنین»
– در احادیث مربوط به امام زمان تعبیر «کتاب جدید» آمده است، که گفته شد «قرآن جدید»
– «ابوحیان اندلسی» یکبار گفته شد «ابوحیان توحیدی»

همچنین در جلسه مکرر به فایل مکتوبی اشاره شد که در اختیار حضار قرار گرفته بود، که این فایل که هنوز ناتمام است را می‌توانید از اینجا دانلود کنید.

Views: 2021

پاسخ شبهه ولادت امام علی ع در کعبه

بسم الله الرحمن الرحیم

چند روز پیش یکی از دوستان متنی را برایم فرستاد با عنوان «تولد علی در کعبه، حقیقت یا افسانه» که در تلگرام پخش شده و به ایجاد شبهاتی درباره ولادت حضرت علی ع در کعبه اختصاص دارد. پاسخی برای وی تهیه کردم و به نظرم رسید که مناسب است در اینجا نیز برای استفاده عموم قرار دهم.

قبل از اینکه به تفصیل اشکالات متن را پاسخ گویم تذکر این نکته لازم است که:

روایت ولادت حضرت علی ع در خانه خدا (کعبه)، نه فقط در کتب شیعه بلکه در دهها کتب اهل سنت، و نه فقط با یک سند، بلکه با سندهای متعدد از افرادی همچون شخص رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، عباس بن عبدالمطلب، یزید بن قعنب و ام‌العاره بنت‌ عباده روایت شده است.

بقدری این روایت حتی در کتب اهل سنت (صرف نظر از شیعه)‌ زیاد بوده است که حاکم نیشابوری (از بزرگان اهل سنت) در کتاب «المستدرک علی الصحیحین» (که کتابی است که احادیثی را در آن آورده است که سندشان مطابق با مبنای مهمترین کتابهای حدیثی اهل سنت – یعنی صحیح بخاری و صحیح مسلم- نزد اهل سنت صحیح به حساب می‌آید) بعد از اشاره به ساختگی بودن داستان ولادت حکیم بن حزام در کعبه، این جمله را می‌گوید: «فَقَدْ تَوَاتَرَتِ الْأَخْبَارِ أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ أَسَدٍ وَلَدَتْ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ كَرَّمَ اللَّهُ وَجْهَهُ فِي جَوْفِ الْكَعْبَةِ: روایات درباره اینکه فاطمه بنت اسد، امیرالمومنین علی علیه السلام را در دل کعبه به دنیا آورد متواتر است» (المستدرک، ج۳، ص۵۵). و می‌دانیم که اگر خبری متواتر بود حتی نیاز به بررسی سند ندارد؛ زیرا خود تواتر دلالت بر صحت خبر می‌کند.

با این حال، برای مشاهده برخی روایات و احادیثی که به این ماجرا اشاره دارد، به صفحه «گزارش‌های ولادت امام علی» در سایت ویکی‌فقه مراجعه کنید. اما پاسخ شبهات وی: ادامه مطلب پاسخ شبهه ولادت امام علی ع در کعبه

Views: 1972

احتیاط (قسمت دوم)

بسم الله الرحمن الرحیم

حکومت، علم دینی و احتیاط

خلاصه مطلبی که در قسمت اول بیان شد این بود که:

«رویه غلطی متاسفانه رایج شده که: بسیاری از افراد در عرصه‌های علمی مختلف بدون اینکه به اجتهاد در آن حوزه رسیده باشند، موضعی که به نظرشان بهتر رسیده مبنای عمل خود قرار می‌دهند و می‌کوشند در جامعه نیز به جای ارجاع دادن دیگران به متخصصان، نظر خود را به کرسی بنشانند! و این گونه است که در کشور، نه فقط در مسائل دینی، بلکه در مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی، سلامت، و …. دچار مشکل هستیم؛ چون بسیاری از ما از تقلید درآمده‌ایم، اما هنوز مجتهد نشده‌ایم؛ و نمی‌خواهیم قبول کنیم که کسی که از تقلید درآمده، مادام که هنوز مجتهد نشده، باید احتیاط کند

اکنون می‌خواهم اقتضائات این احتیاط را بر موضوع بسیار مهم «علم دینی» تطبیق دهم؛ موضوعی که از مهمترین دغدغه‌های انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، و نیز از مهمترین دغدغه‌های پژوهشی من در دو دهه اخیر بوده است.

خلاصه صورت مساله «علم دینی» به عنوان مساله‌ای برای نظام اسلامی، این است که:

«علوم مدرن، که داعیه برنامه‌ریزی برای تمام شؤون زندگی انسان را دارد، در بسیاری از عرصه‌ها با آموزه‌های دینی ناسازگار است؛ و با اتکا به چنین علمی نمی‌توان اهداف دین را محقق کرد. اگر قرار است در این کشور یک نظام اسلامی برپا شود، باید نرم‌افزار آن فراهم گردد؛ یعنی علمی که سازگار با – وبلکه در راستای- آموزه‌های اسلامی باشد.»

این دغدغه همچنان به قوت تمام در من زنده است؛ و سخنان حاضر تکمله‌ای بر آن است؛ نه نفی آن. اکنون مساله این است که وقتی هنوز به این علم نرسیده‌ایم چه باید بکنیم؟

بگذارید مقصودم را با یک مثال عینی واضحتر کنم. با شروع ریاست جمهوری دکتر احمدی‌نژاد بسیاری از جریانات دین‌مدار خوشحال شدند؛ اما بعد از مدتی بسیاری سرخورده شدند. یکی از اشکالاتی که بر او می‌گرفتند این است که چرا متخصصان را کنار گذاشته و فقط به سخن امثال مشایی عمل می‌کند. آیا احتمال ندارد این اقدام ناصواب وی، تاحدودی به خاطر نوع پرداختن ما به مساله علم دینی بوده باشد که ما در طرح این مساله به اقتضای احتیاط عمل نکردیم؟! ما مرتب علوم غربی را زیر سوال برده‌ایم (چون نمی‌خواستیم مقلد غرب باشیم)، در عین حال، چون هنوز در عرصه مسائل این علوم مجتهد نشده‌ایم، جایگزینی برای آنها ارائه نکرده‌ایم. خوب، او در مقام رئیس جمهور باید عمل می‌کرد؛ و اگر علوم غربی زیر سوال رفتند، پس متخصصان این رشته‌ها هم زیر سوال رفته‌اند؛ و وقتی رشته علمی منقحی در کار نباشد، معیاری برای تشخیص متخصص باقی نمی‌نماند؛ و در چنین شرایطی هرکس می‌تواند خود را متخصص جا بزند!

قطعا اینکه حکم اسلامی عمل شود بهترین مطلوب همه ماست؛ اما اگر در هر عرصه‌ای هنوز نمی‌دانیم واقعا حکم اسلامی چیست، آیا احتیاط حکم نمی‌کند که بگذاریم فعلا تصمیمات بر اساس نظر کارشناسان فن گرفته شود (ولو که چون خود ما از تقلید درآمده‌ایم به لحاظ مبنایی، اشکالاتی را بر آنها وارد بدانیم) و البته نظر آن کارشناسان را هم نه به عنوان نظر اسلام، بلکه به عنوان یک نظری که فعلا در دنیا بدان عمل می‌شود مبنای عمل قرار دهیم؟ یا فعلا باید همان نظر غیرمجتهدانه خود را که بدون حجت شرعی و صرفا بر اساس حدس و گمان آن را اسلامی می‌دانیم به عنوان حکم اسلامی اجرا کنیم؟!

از امام صادق ع روایت شده است که پیامبر اکرم ص وقتی امیری را به جنگی می‌فرستاد توصیه‌هایی به وی می‌فرمود که یکی از آن توصیه‌ها این است:

هنگامی که اهل پادگانی را محاصره کردی و آنان از تو خواستند که: «تسلیم تو شوند مشروط بر اینکه حکم خدا را در مورد آنان اجرا کنی» ‌نپذیر؛ بلکه قرار بگذار که حکم خودتان را در مورد آنان اجرا کنید؛ و سپس آنچه را صلاح می‌دانید در مورد آنان اجرا کن؛ زیرا اگر با آنان مشروط به اجرای حکم الله توافق کنید نمی‌دانید که آیا واقعا حکم خدا را در مورد آنان پیاده کرده‌اید یا خیر. (كافي، ج‏۵، ص۲۹-۳۰)[۱]

تبصره

بحث فوق ناظر به عرصه‌هایی است که واقعا حکم اسلام در عرصه مربوطه را نمی‌دانیم ویا محل نزاع است و صرفا با حدس و گمان، به اسم اسلام اقدام می‌کنیم؛ وگرنه در جایی که حکم شرع واضح است، قطعا همان باید مبنای عمل قرار گیرد.

این مطلب ادامه دارد ان شاء الله


[۱] . عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ النَّبِيَّ ص كَانَ إِذَا بَعَثَ أَمِيراً لَهُ عَلَى سَرِيَّةٍ أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي خَاصَّةِ نَفْسِهِ ثُمَّ فِي أَصْحَابِهِ عَامَّةً ثُمَّ يَقُول‏ …

وَ إِذَا حَاصَرْتَ أَهْلَ حِصْنٍ‏ فَأَرَادُوكَ عَلَى أَنْ يَنْزِلُوا عَلَى حُكْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا تَنْزِلْ لَهُمْ وَ لَكِنْ أَنْزِلْهُمْ عَلَى حُكْمِكُمْ ثُمَّ اقْضِ فِيهِمْ بَعْدُ مَا شِئْتُمْ فَإِنَّكُمْ إِنْ تَرَكْتُمُوهُمْ عَلَى حُكْمِ اللَّهِ لَمْ تَدْرُوا تُصِيبُوا حُكْمَ اللَّهِ فِيهِمْ أَمْ لا؛ َ وَ إِذَا حَاصَرْتُمْ أَهْلَ حِصْنٍ فَإِنْ آذَنُوكَ عَلَى أَنْ تُنْزِلَهُمْ عَلَى ذِمَّةِ اللَّهِ وَ ذِمَّةِ رَسُولِهِ فَلَا تُنْزِلْهُمْ وَ لَكِنْ أَنْزِلْهُمْ عَلَى ذِمَمِكُمْ وَ ذِمَمِ آبَائِكُمْ وَ إِخْوَانِكُمْ فَإِنَّكُمْ إِنْ تُخْفِرُوا ذِمَمَكُمْ وَ ذِمَمَ آبَائِكُمْ وَ إِخْوَانِكُمْ كَانَ أَيْسَرَ عَلَيْكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنْ أَنْ تُخْفِرُوا ذِمَّةَ اللَّهِ وَ ذِمَّةَ رَسُولِهِ ص‏.

Views: 721

مدارای فاطمی (۲)

بسم الله الرحمن الرحیم

در ادامه بحثی که در فاطمیه اول امسال (۲۵ تا ۲۷ آذر ۱۴۰۰) در هیات لبیک مشهد (حسینیه هنر مشهد) مطرح شد (اینجا) در فاطمیه دوم (۱۵-۱۶ دی ۱۴۰۰) بحثی در حسینیه هنر تهران مطرح کردم که تاحدودی تلخیص و تکمیل آن بحث بود که در ضمن آن به برخی از شبهاتی که بحث قبل پدید آورده بود نیز پاسخ داده شد.

 

علاوه بر باز کردن زوایای بحث قبل، نکته‌ خاصی که در این بحث نسبت به بحثهای جلسات مشهد افزوده شد این نکته در سیره فاطمی بود که چگونه بین نگاه عقیدتی (که کاملا مرز ما را با عده‌ای از انسانها مشخص می‌کند) و نگاه جبهه‌ای (که به خاطر اهداف مشترکی مانند دشمن مشترک باید با همانان که مرز عقیدتی داریم همکاری کنیم) جمع کرد؛ نه به خاطر جبهه مشترک نسبت به مرزهای عقیدتی سستی بورزیم؛‌ و نه به خاطر مرز عقیدتی در جبهه متحد درگیری ایجاد کنیم.

 

دریافت فایل صوتی جلسه اول

دریافت فایل صوتی جلسه دوم

Views: 261

احتیاط (قسمت اول)

بسم الله الرحمن الرحیم

فهم اقتضائات احتیاط؛ راه برون‌رفت از عمده مشکلات کشور

در ابتدای رساله‌های توضیح المسائل می‌نویسند که انسان برای عمل به احکام دین باید یا مجتهد باشد یا مقلد یا محتاط. همواره برایم سوال بود که: «انسان مجتهد باشد یا مقلد» رویه‌ای معقول است (نه‌ فقط در فقه، بلکه در تمام عرصه‌های زندگی: مثلا برای علاج بیماری، انسان یا مجتهد [= پزشک] است یا مقلد [= به پزشک مراجعه می‌کند] و …)، اما محتاط یعنی چه؟ انسان یا پاسخ را می‌داند یا نمی‌داند؛ اگر نمی‌داند، از کسی که می‌داند بپرسد؛ چرا احتیاط کند (برود سراغ همه متخصصان، و به سخت‌ترین گزینه ممکن عمل کند)؟! آیا احتیاط، خلاف عقل متعارف نیست؟! آیا واقعا یک تقسیم ثنایی (مقلد-مجتهد) باید داشت یا یک تقسیم ثلاثی (مقلد-مجتهد- محتاط)؟

امروز دقیقا می‌فهمم که بی‌توجهی به این قسم سوم نه فقط به بسیاری از طلاب و دانشجویان آسیبی جدی زده، بلکه مشکلات حادی را در زندگی اجتماعی ما ایرانیان رقم زده است!

مساله از این قرار است: هر انسانی در ابتدای تحصیل در هر رشته‌ای ابتدا مقلد است، و زمان می‌برد تا مجتهد شود؛ لیکن حرکت از مقلد بودن به مجتهد شدن، دفعی نیست، تدریجی است؛ یعنی دانشجو و طلبه، پس از مدتی و به خاطر مواجه با دیدگاههای رقیب و …، به مرحله‌ای می‌رسد که دیگر نمی‌تواند مقلد باشد؛ یعنی دیگر هر «دیدگاه معین» (در فقه:‌ فتوا؛ در پزشکی: نحوه معالجه؛ و …) را که می‌بیند، اشکالاتی درباره‌اش به ذهنش می‌آید که نمی‌تواند مثل گذشته، آن را بپذیرد؛ و احتمال می‌دهد که «گزینه‌های رقیب» بهتر باشند؛ اما هنوز به حدی نرسیده که خودش بتواند با ادله‌ای که در دستش است به نتیجه معتبر و اطمینان‌بخش در حد آن رشته علمی (که عرف جامعه علمی مربوطه آن را قابل اعتنا بداند) برسد.

در چنین وضعیتی که انسان در برزخ بین تقلید و اجتهاد است، چه بکند؟ اینجاست که مفهوم «محتاط» معنی‌دار می‌شود؛ به عنوان یک راهنمای عمل می‌گوید: درست است که تو دیگر نمی‌توانی تقلید کنی؛ اما یادت باشد که هنوز مجتهد نشده‌ای؛ تو به دیدگاه مجتهدان انتقاد داری، اما یادت باشد که آنها قبل از اینکه تو در این وضعیت قرار بگیری مجتهد بوده‌اند، و به خاطر فراتر رفتن تو از مقلد بودن (حتی اگر نقد تو بر دیدگاه آنها وارد هم باشد) اجتهادشان باطل نشده است؛ زیرا مجتهد انسان معصوم نیست که خطا نکند؛ او انسانی است که در حد عقلایی لازم تلاشش را کرده و عقلا تایید می‌کنند که حتی اگر در نظر نهایی‌اش اشتباه هم کرده باشد معذور است.

پس در چنین موقعیتی که نمی‌توانی از آن یک نفر – که قبلا مقلدش بودی- تقلید کنی، او و بقیه متخصصان سطح بالا را جلوی خودت بگذار و احتیاط کن! احتیاط یعنی وقتی مثلا مریض شدی و به هیچ متخصصی اطمینان کامل نداری، راهش این نیست که به سلیقه شخصی خودت عمل کنی؛ بلکه به جای یک نفر، سراغ چند متخصص برتر برو و اگر اولی گفت انگور نخور، و دومی گفت انار نخور، و سومی گفت سیب نخور، فعلا هیچیک از این سه میوه را نخور تا زمانی که خودت واقعا متخصص شوی.

رویه غلطی که متاسفانه رایج شده این است که بسیاری از طلاب و دانش‌پژوهان بدون اینکه در عرصه تخصصی خود به اجتهاد رسیده باشند موضعی را که به نظرشان بهتر رسیده مبنای عمل خود قرار می‌دهند! و بدتر اینکه در مسائل مربوط به مشکلات جامعه هم، به جای ارجاع دادن دیگران به متخصصان، می‌کوشند نظر خودشان را به کرسی بنشانند!

و این گونه است که در کشور، نه فقط در مسائل دینی، بلکه در مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی، سلامت، و …. دچار مشکل هستیم و روز به روز بر مشکلاتمان افزوده می‌شود؛ چون بسیاری از ما از تقلید درآمده‌ایم، اما هنوز مجتهد نشده‌ایم و یادمان رفته که کسی که در این برزخ بسر می‌برد: اولا وظیفه خودش احتیاط است، نه فتوا دادن؛ و ثانیا وظیفه ندارد سایر مقلدان را از رجوع به مجتهدان بازدارد و به پیروی از خودش دعوت کند.

اگر هرکدام از ما وقتی از تقلید درمی‌آمد، توجه می‌کرد که آنان که تا دیروز مجتهد بودند هنوز مجتهدند و می‌فهمید که صرف گرفتن مدرک دکتری یا سطح چهار حوزه، انسان را مجتهد نمی‌کند، آنگاه نقش‌آفرینی متخصصان هر عرصه جدی‌تر می‌شد و مسئولان و تصمیم‌گیران کشور یا از متخصصان واقعی در هر عرصه‌ای پیروی می‌کردند و احتمالا با بسیاری از مشکلات امروزی مواجه نبودیم.

هنوز هم دیر نشده است. من امروز فهمیده‌ام که نمی‌توانم در برخی عرصه‌ها مقلد باشم؛ اما می‌دانم که هنوز مجتهد هم نشده‌ام؛ از این روست که راه احتیاط را در پیش گرفته‌ام. شما هم با خودت روراست باش؛ اگر نمی‌توانی تقلید کنی ابتدا مطمئن باش که مجتهد شده‌ای بعد فتوا بده!

Views: 590

مدارای فاطمی: حد و مرز انقلابی بودن در سیره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بسم الله الرحمن الرحیم

در فاطمیه اول امسال (۲۵ تا ۲۷ آذر ۱۴۰۰) در هیات لبیک مشهد (که غالبا برنامه‌هایشان در حسینیه هنر مشهد برگزار می‌شد) بحثی را مطرح کردم با عنوان مدارای فاطمی.

خلاصه بحث این است که

خلاصه سیره سیاسی حضرت زهرا سلام الله علبها سه گزاره هست که غالبا انقلابیون دو گزاره اول و دوم را جدی می‌گیرند ولی گزاره سوم مورد غفلت است؛ و وقتی از این گزاره غفلت می‌شود بهانه به دست کسانی می‌افتند که با شعار تسامح و تساهلی مسیر سکولاریسم را هموار کنند. آن سه گزاره این است:

۱. انسان شیعه تا پای جان از آرمانهای اسلام دفاع می‌کند.

۲. انسان شیعه تمام تلاش خود را برای روشنگری و تبلیغ اسلام حقیقی صرف می‌کند.

۳. اما اگر مردم دنیازده بودند و نخواستند همراهی کنند آنها را مجبور به همراهی نمی‌کند و هزینه‌های انقلابی‌گری خود را بر‌ کسانی که حاضر نیستند پای این اهداف مقدس بایستند تحمیل نمی‌کند: «انلزمکموها و انتم لها کارهون»

عمده بحث این سه شب تبیین این جمله آخر خطبه فاطمی (خطبه در جمع زنانی که از ایشان عیادت کردند) است؛ که چگونه اولا به این جمله ملتزم باشیم و ثانیا این جمله را در فضای کلی فرهنگ فاطمی (یعنی ذیل دو بند ۱ و ۲)‌ فهم کنیم.

برای دانلود فایل صوتی روی موارد زیر راست کلیک کنید و گزینه (… save as) را انتخاب نمایید.

سخنرانی شب اول فاطمیه

سخنرانی شب دوم فاطمیه

سخنرانی شب سوم فاطمیه​

Views: 291

نقد و بررسی کتاب «علم دینی؛ از چیستی تا چگونگی»

بسم الله الرحمن الرحیم

از کتابهای ارزشمندی که در بحث علم دینی نوشته شده کتاب «علم دینی؛ از چیستی تا چگونگی» است؛ نوشته حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن وکیلی. در روز جمعه ۲۶ آذر ۱۴۰۰ با ایشان خدمت ایشان بحثی داشتیم درباره کتاب ایشان؛ و حقیر برخی از نقدهایی که به نظرم بر این کتاب وارد بود را مطرح کردم و ایشان پاسخ دادند.

خواندن کتاب ایشان را به علاقمندان بحث علم دینی توصیه می‌کنم و کسانی که مایلند بحث مذکور را گوش دهند اینجا را کلیک کنند.​

Views: 362

مناظره درباره نظریه فطرت

بسم الله الرحمن الرحیم

روز سه شنبه ۹ آذر ۱۴۰۰ در پژوهشکده صدر (اندیشکده مطالعات بنیادین تمدنی) گفتگویی برگزار شد بین بنده و آقای دکتر عطاءالله بیگدلی (عضو هیأت علمی دانشگاه جامع امام حسین علیه‌السلام)

 

ابتدا من بر اساس مقاله فطرت به مثابه یک نظریه انسان‌شناختی رقیب برای علوم انسانی مدرن طرح مساله کردم ولی ایشان بیش از آنکه به نقد دیدگاه بنده بپردازد به تبیین موضع خودشان پرداختند؛ موضعی که آن را در کتابچه‌ای با نام «طینت یا فطرت» در همان پژوهشکده صدر در تیراژ بسیار محدود منتشر کرده بودند و البته من هم آن را خوانده بودم.

در هر صورت از این جهت که در ابتدای این بحث مطالبی گفته ام که در خود مقاله فوق نیامده اما در فهم آن می‌تواند موثر باشد فایل جلسه را تقدیم می‌کنم (اینجا)​

Views: 307

انتظار انسان مضطر؛ یا نحوه جهاد فرهنگی در عصر غیبت

بسم الله الرحمن الرحیم

محرم امسال (۱۴۰۰) شبها  (ساعت ۲۱) در هیات انتظار بندرعباس بحثی خواهم داشت درباره «انتظار انسان مضطر»؛ یا به تعبیر ساده‌تر: «نحوه جهاد فرهنگی در عصر غیبت».
در واقع این بحث ان شاء الله تکمیل وارتقای دو بحثی است که قبلا داشته ام:
یکی در نیمه شعبان امسال (۹ فروردین ۱۴۰۰) سخنرانی‌ای در مسجد جامع همدان داشتم با عنوان «جهاد فرهنگی در عصر غیبت»
و دیگری در همین هیات انتظار در محرم سال قبل بحثی داشتم با عنوان «انتظار؛ عجله یا صبر» با این مضمون که چگونه از سویی به دعا برای تعجیل فرج تشویق شده‌ایم و از سوی دیگر ما را از تعجیل در فرج بازداشته‌اند و کسانی که در مساله فرج تعجیل می‌کنند را مذمت کرده‌اند. مساله این است که یک فرد منتظر در عین حال که می‌فهمد نباید صرفا دست روی دست بگذارد چگونه باید بین صبر کردن و دعا برای تعجیل جمع کند؛ و در واقع صبر یک فرد منتظر چه اقتضائاتی دارد و چگونه بسیاری از اقداماتی که شاید از یک دغدغه‌های دینی و انقلابی سرچشمه گرفته باشد می‌تواند خلاف اقتضای انتظار باشد.
در واقع در آن بحث هدفم این بود که مقداری با توضیح پیچیدگی‌های فتنه‌های آخرالزمان، درباره تصمیم‌گیری صحیح در چنان فتنه‌هایی با مراجعه به کتاب و سنت راهی بیابم؛ و بحث امسال هم امتداد همین نحوه شناسایی چگونگی عمل صحیح در عصر غیبت است که از آن با تعبیر «جهاد فرهنگی» یاد می‌کنم؛ اما نه در معنای کلیشه‌ای این واژه؛ بلکه در معنای عمیق کلمه جهاد که اوج جدیت و دشواری را می‌طلبد.
در واقع شرایط انسان در عصر غیبت شرایط انسان مضطر است و آیه ۶۲سوره نمل (أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَليلاً ما تَذَكَّرُون‏) نیز حکایت می‌کند که خداوند دعای انسان مضطر را اجابت می‌کند و آنگاه است که شما را خلیفه در زمین می‌گرداند؛ و اگر خداوند توفیق دهد قصد دارم برای ورود در پیچیدگی‌های این مساله نگاهی داشته باشم به سوره نمل و فراز و فرودهای بسیار پیچیده آن؛ که ان شاء الله هدایتگر ما در این دوره پرفتنه و آماده‌کننده ما برای ظهور باشد.

ان شاء الله در اسرع وقت فایلهای بحث در همین صفحه ونیز در کانال پیام رسان ایتا بارگذاری خواهد شد. ضمنا تلاش می‌شود توضیحات و احادیث مربوط به آیات سوره نمل که مرتبط با این بحث هستند تا حد امکان در سایت یک آیه در روز بارگذاری شود

ادامه مطلب انتظار انسان مضطر؛ یا نحوه جهاد فرهنگی در عصر غیبت

Views: 1788

فاجعه کربلا و بلایی که ساختارها بر سر انسان می‌آورند

بسم الله الرحمن الرحیم

صبح روز ششم محرم (۲۴ مرداد ۱۴۰۰) سخنرانی‌ای در جمع کادر نیروی انتظامی بندرعباس داشتم

نیروهای نظامی و انتظامی را می‌توان مهمترین ساختاری دانست که نماد ساختارهای مدرن و بوروکراسی است و سلسله مراتب و قوانینی که وظایف هرکس را تعریف کرده حرف اول و آخر را می‌زند. ساختار یعنی تعیین جایگاهها و محور قرار گرفتن قانون اعتباری و ضرورت اطاعت پذیری؛. ساختارها به طور ناخودآگاه کارکرد مهمی در سلب مسئولیت از انسانها دارند:
«ساختار این جایگاه را برایم تعریف کرده و طبق قانون موظف به انجام این کار بودم؛ پس من وظیفه‌ام را درست انجام داده‌ام!» یا «اگر با مافوق (در جایی که او اختیار دارد ولی می‌دانم خطا کرده = سوءاستفاده از اختیارات) درگیر شوم مرا از ساختار حذف می‌کند و روزی‌ام قطع می‌شود» یا …
آیا همواره آنچه در ساختار و قانون اعتباری تعیین شده همان وظیفه‌ای است که شرعا و اخلاقا برعهده ماست؟!
در عاشورا قبایل همین نقش ساختارهای مدرن را ایفا می‌کردند؛‌لذا در لشکر امام حسین ع حضور افراد، قبیله‌ای نیست؛ اما عمده لشکر ابن‌زیاد را افراد قبیله‌ها تشکیل داده‌اند که مطیع رئیس قبیله بودند و به وظیفه ساختاریشان عمل می‌کردند!

دانلود فایل صوتی فاجعه کربلا و بلایی که ساختارها بر سر انسان می‌آورند

Views: 239

بحث و بررسی آثار شهید مطهری ۳

بسم الله الرحمن الرحیم

در پاییز سال ۱۳۹۳ ارائه بحثهای شهید مطهری را بر اساس مجموعه ای که انتشارات دبیرخانه بینش مطهر منتشر کرده شروع کردم که سه مرحله از آن پیش رفت و به دلایلی کار متوقف شد و فایلهای صونی و پاورپوینت آنها را می‌توانید از اینجا ملاحظه کنید. سپس در تابستان سال ۱۳۹۷ به دعوت معاونت تهذیب حوزه، برخی از کتابهای مراحل بعد از آن را برای جمعی از طلاب که قبلا آثار قبلی را مطالعه کرده بودند، ارائه کردم؛ که متاسفانه فرصت تهیه پاورپوینت برای آنها نشد؛ ولی فایل صوتی آنها را می‌توانید از اینجا دریافت کنید.

چندی قبل به دلایلی (عمدتا دلایل غیر معرفتی!) قرار شد که سیر مطالعاتی برای طلاب، به جای کتاب‌های بینش مطهر، بر اساس کتاب‌های انتشارات صدرا انجام شود[۱] و از پاییز ۱۳۹۹ به دعوت معاونت تهذیب حوزه، قرار شد تدریس کتابها بر اساس آثار منتشر شده توسط انتشارات صدرا به صورت فایل‌های تصویری ارائه شود که بتدریج در حال ضبط و بارگذاری آنها هستند که با اجازه آنها به نشر آنها در فضای عمومی هم اقدام خواهد شد (این کار به خاطر برنامه‌ای که برای بنده پیش آمدم در ابتدای زمستان ۱۳۹۹ متوقف شد و فعلا آ» دسته از فایلها که ارائه شده در جدول زیر به صورت هایپرلینک تقدیم می‌شود). برای اینکه دانلود و استفاده راحت‌تر باشد، فایلها در حدود ۲۰ دقیقه ضبط شده؛ و از این رو هرکتابی غالبا در بیش از یک فایل ارائه شده؛ و در ادامه جدول سیر مطالعاتی مذکور تقدیم می‌شود و هر فایلی که آماده شد روی قسمت آبی مقابل آن کلیک کنید تا به فایل مربوطه دسترسی پیدا کنید. ان شاءالله موارد دیگری که ضبط شده هم بزودی در محل مربوطه بارگذاری خواهد شد.

ادامه مطلب بحث و بررسی آثار شهید مطهری ۳

Views: 1133

همجنس‌گرایی: اختلال يا امر طبيعی

بسم الله الرحمن الرحیم

امروزه در برخی از مجامع انجام رفتارهای جنسی با هم‌جنس تحت عنوان «هم‌جنس‌گرایی» به سمت عادی شدن پیش می‌رود و حتی در زمره یکی از سرفصل‌های حقوق بشر مطرح می‌گردد که باید از جانب همگان به رسمیت شناخته شود. با این حال جالب است بدانیم که رابطه جنسی دو هم‌جنس قرنها در اغلب جوامع بشری با عنوان «لواط» در زمره یکی از بزرگترین گناهان، و دست کم علامت یک انحراف و اختلال در شخصیت فرد محسوب می‌شد. مقاله حاضر درصدد است ضمن توجه به تفاوت‌های معناشناختیِ ظریف بین رفتار، گرایش و هویت جنسی، با یک نگاه تاریخی بررسی کند که چه تطوراتی در مواجهه با مسائل جنسی و فهم این مسائل رخ داد که فضای عمومی کشورهای غربی، از گناه شمردن رفتار جنسی با هم‌جنس، به بیماری قلمداد کردن هم‌جنس‌گرایی، و سپس عادی و طبیعی دانستن آن و حتی قانونی کردن ازدواج هم‌جنس‌گرایان کشیده شد؛ و این تطورات چه اندازه مستند به بحث‌های علمی بود و چه اندازه با فضاسازی سیاسی و تحقیقات جهت‌دار پیش رفت.

در اغلب آثار روان‌شناسی‌ای که در ایران رواج دارد، عمدتا جریانی که هم‌جنس‌گرایی را به عنوان یک امر طبیعی معرفی می‌کند، بازنمایی شده است؛ و با این حال، مقاله حاضر با استناد به پاره‌ای از داده‌های علمی موجود، بررسی کند که آیا مواجهه با پدیده هم‌جنس‌گرایی به عنوان یک وضع طبیعی موجه‌تر است یا به عنوان یک اختلال و بیماری و نارسایی‌ای، که عدم درمان آن آسیب‌های بیشتری در پی خواهد داشت؟

 برای دریافت فایل PDF مقاله از سایت فصلنامه علمی-پژوهشی معرفت فرهنگی و اجتماعی (شماره ۴۶) اینجا را کلیک کنید.

لازم به ذکر است مبانی نظری این مقاله قبلا در مقاله “جنسیت و فطرت؛ گامی به سوی یک «نظریه جنسی» اسلامی” تبیین شده؛ و بررسی مساله همجنسگرایی از منظر فلسفی و حقوقی نیز در مقاله دیگری با عنوان “تحلیل فلسفی-حقوقی همجنس‌گرایی: گناه «لواط» یا حق «ازدواج هم‌جنس‌گرایان»” انجام شده است.

مطالعه متن کامل مقاله در ادامه مطلب همجنس‌گرایی: اختلال يا امر طبيعی

Views: 1572

دامنه شمول قرآن (تفصیل کل شیء)

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از نخستین پرسش‌ها در مواجهۀ انسان با قرآن ، گسترۀ موضوعات و جامعیت مباحث قرآنی است. فهم، تفسیر و چگونگی تعامل با قرآن، متأثر از پاسخ به این پرسش است. نگرش حداکثری با اعتقاد به جامعیت مطلق، باور دارد که همه چیز در کلام خدا آمده است و کتاب تدوین منطبق بر کتاب تکوین است. دیدگاه دیگر این است که فقط هر آن چیزی که مربوط به هدایت انسان باشد در قرآن آمده است و البته در این زمینه هیچ چیزی فروگذار نشده است. آخرین دیدگاه این است که صرفا کلیاتی درباره هدایت در قرآن آمده و حتی در این زمینه نیز قرآن جامع همه امور نیست. یک مبنای مهم در این دیدگاهها که غالبا مورد غفلت قرار می‌گیرد این است که هریک از این دیدگاهها با دو منطق مطرح می‌شود:‌ این کتاب همراه با معلم یا بدون معلم. دیدگاه حقیر این است که اگر کتاب را با معلمش در نظر بگیریم دیدگاه اول قابل دفاع است؛ و البته معلم صرفا قرار نیست دیکته کند بلکه یاد می‌دهد تا خودمان کم کم بتوایم چنین مراجعه‌ای به قرآن کریم داشته باشیم؛ و البته بین دانش آموز کلاس اول با دانشجوی دکتری بسیار تفاوت است.
این بحثی است که با حضور آقای مسعود دیانی در هفدهمین شب از ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۲ در برنامه «سوره، فصل قرآن کریم» در شبکه ۴ سیما به گفتگو نشستیم.

برای تماشای فیلم این برنامه می‌توانید از طریق تلویبیون (اینجا) یا آپارات (اینجا) و برای شنیدن فایل صوتی آن از طریق کلیک کردن روی (اینجا) اقدام کنید.

قبلا در کانال «یک آیه در روز» به مناسبت بحث از آیه «و انه لقرآن کریم» بحثی درباره قرآن کریم از زبان خود قرآن و اهل بیت علیهم‌السلام داشتم که در آنجا ادله دیدگاهی که همه چیز در قرآن کریم آمده است را مطرح کرده بودم. بحث تفسیر این آیه را در لینک زیر می‌توانید به تفصیل مطالعه کنید:
https://yekaye.ir/al-waqiah-56-77/
فرازی از آن که درباره بحث «قرآن از منظر قرآن» بود را در فایلهای ضمیمه (Word) و (PDF) می‌توانید مطالعه کنید.

Views: 1051

راهکارهای جهاد فرهنگی در عصر غیبت

بسم الله الرحمن الرحیم

شب نیمه شعبان (۸ فروردین ۱۴۰۰) در مسجد جامع همدان با نگاهی به ارتباط بین امام حسین ع و امام زمان ع و وظیفه مستمر جهاد برای منتظران، بحثی داشتم با موضوع راهکارهای جهاد فرهنگی در عصر غیبت؛ که فایل آن در ادامه تقدیم می‌شود.

فایل صوتی جهاد فرهنگی در عصر غیبت

 

Views: 330

درس جامعه‌شناسی معرفت

بسم الله الرحمن الرحیم

بحثهای جامعه‌شناسی در ایران بشدت تحت تاثیر فضای انگلوساکسون است و لذا حوزه جامعه‌شناسی معرفت که یک حوزه باسابقه در فضای قاره‌ای (continental) است در ایران نسبتا ناشناخته است. شاید بهترین معرف این حوزه این باشد که بگوییم حوزه‌ تاملات فلسفی در عرصه جامعه‌شناسی است و اگر به چرخش فلسفه از وجودشناسی به معرفت‌شناسی توسط کانت اذعان کنیم، جامعه‌شناسی معرفت به نحوی چرخشی از معرفت‌شناسی کلاسیک به جانب خود ایجاد کرده و موضوع تاملات فلسفی را نسبت میان جامعه و معرفت (نه نسبت فرد و معرفت) قرار داده و لذا بتدریج کانون توجهات فلسفی خود را «زبان» قرار داده است. ادامه مطلب درس جامعه‌شناسی معرفت

Views: 1936