بسم الله الرحمن الرحیم
بعد از نشر متن فوق، سوالاتی به دستم رسید که به نظر میآید نکاتی هست که نیاز به توضیح بیشتر دارد:
۱) اگرچه یک مقدمه ضروری برای حصول فرج شخصی، گناه نکردن است، و کسی که اهل گناه باشد، حتی اگر دیدار هم برایش رخ دهد، به فرج کامل و حقیقی نخواهد رسید؛ اما ظاهرا مساله بیش از آن است.
در متن قبل توضیح داده شد که فرج شخصی رسیدن به موقعیتی است که خود را چنان ساخته باشیم که امام زمان، اولا از ما تقیه نکند؛ ثانیا بتواند روی کمک ما حساب کند. و گستره این دو بیش از آن است که ابتدا به نظر میرسد:
مثلا یکی از موارد مهمی که امام از ما تقیه میکند عرصه معرفتی است: وقتی مسائل را مطابق با مرام امام نفهمیده، و ظرفیت فهمش را هم در خود ایجاد نکرده باشیم و دینداریمان صرفا بر اساس خوشایندها و علایق شخصیمان به برخی مسائل دینی باشد، نه منطبق بر آموزههای خود اهل بیت ع، آنگاه حتی اگر توفیق دیدار حاصل شود باز امام ناچار خواهد بود از ما تقیه کند.
همچنین گاه، حتی در کارهای خوب، امام نمیتواند روی کمک ما حساب کند؛ مثلا آیا ما کارها (ولو کار خوب) را مطابق مرام اهل بیت ع انجام میدهیم؟ حضرت امیر ع میفرمود: «قَدْ يَرَى الْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحِيلَةِ وَ دُونَهَا مَانِعٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ فَيَدَعُهَا رَأْيَ عَيْنٍ بَعْدَ الْقُدْرَةِ عَلَيْهَا وَ يَنْتَهِزُ فُرْصَتَهَا مَنْ لَا حَرِيجَةَ لَهُ فِي الدِّين: گاه مرد آزموده و دانا راه چارهای مییابد، امّا مانعی از فرمان خدا در کار است. پس با اینکه میتواند، چاره را وامیگذارد؛ و آن كه پرواى دين ندارد، فرصت را غنیمت میشمارد.» (نهجالبلاغه، خطبه۴۱). آیا ما برای رسیدن به اهدافمان (ولو اهداف مقدس) اگر راهی یافتیم سریع اقدام میکنیم، یا اگر دیدیم آن راه خلاف تقوای الهی است، دست به اقدام نمیزنیم، ولو ببینیم دیگران فرصت را غنیمت میشمارند و از آن راه برای اهداف بد خود استفاده میکنند؟!
۲) مقصود از «فرج امام» چیست که برای آن دعا میکنیم؟
«فرج» یعنی «گشایش»؛ و برای گشایشی به کار میرود که دیگر هم و غمی باقی نگذارد (معجم المقاييس اللغة، ج۴، ص۴۹۸). ظاهرا فرج امام یعنی وضعیتی که برای امام گشایش باشد و دست او باز باشد که بدون هیچ دغدغهای آنچه صلاح میداند انجام دهد. تاکنون هیچ امامی دستش باز نبوده است حتی امیرالمومنین ع در دوره حکومتش. وقتی میگوییم در دوره ظهور، فرج عمومی (فرج امام) حاصل میشود، یعنی امام ع دیگر مجبور نیست در فضای عمومی جامعه بر اساس تقیه رفتار کند؛ و هرچه را صلاح میداند (که قطعا همان صلاح است) میتواند انجام دهد. تا پیش از فرج، چه بسیار حقایقی که اهل بیت ع نگفتند یا برطبق آن عمل نکردند یا همان مقدار هم که اقدام کردند با ملاحظات [= تقیههای] فراوان همراه بود. اما با حصول فرج برای امام، طبیعی است که گشایش حاصل، و دست امام باز میشود: هم در معرفی حقایق، و هم در تحقق عدالت، آن گونه که باید و شاید.
۳) مدعای اصلی متن قبل این بود «فرج امام» مهم است، نه صرفا «ظهور او» که صرفا کسی آشکار شود و عدالتی را محقق کند. البته اگر فرج امام حاصل شد این هم میشود، اما این مساله اصلی نیست و از ما خواستهاند برای فرج امام دعا کنیم، نه صرفا برای ظهور. وقتی بفهمیم: اولا فرج امام مهم است؛ ثانیا فرج امام از طریق فرج ما محقق میشود؛ آنگاه تمام هم و غممان این میشود که فرج را در خودمان حاصل کنیم تا فرج امام هم حاصل شود. پس، وقتی دعا میکنیم: خدایا «فرج امام» را برسان (نه ظهور امام را)، این دعا زمانی صادقانه است که واقعا برای فرج شخصی گام برداریم؛ نه اینکه دغدغه اصلیمان این باشد که چرا دیگران ظلم میکنند و مرتب سراغ دیگران برویم و تمام همتمان این باشد که وضع جامعه درست شود.*[۱]
قطعا نمیخواهم بگویم که نسبت به ظلم بیخیال باشیم؛ اما یکبار دغدغه اصلی، رسیدن به فرج در خودم است تا زمینه فرج امام مهیا شود؛ یکبار تمرکز بر ظلم دیگران است. مثلا فرض کنید این گزینه پیش روی من باشد که بتوانم با ظلم به عدهای محدود، که چهبسا خودشان هم چندان آدمهای خوبی نباشند، از ظلم ظالم جائری جلوگیری کنم؛ و البته ظلم محدود به این عده، در قبال ظلمهای آن ظالم جائر به چشم نیاید. اگر مساله اصلیام فرج شخصی باشد، مادامی که وجوب شرعی عینی در خصوص دفع خاص از ظلم آن ظالم جائر به طور یقینی احراز نشده باشد، سراغ گزینههای دیگری خواهم رفت ولو راه بسیار طولانیتر شود؛ اما اگر دغدغهام، نه فرج شخصی، بلکه جلوی ظلم را گرفتن، باشد، میگویم انجام این ظلم اشکالی ندارد چون برطرف کردن ظلم آن ظالم جائر، مهمتر از ظلمی است که به اینها میکنم.
خلاصه کلام اینکه: منتظر واقعی برای فرج امام، و در واقع، برای فرج خود دعا میکند؛ و دعا کردن، یعنی از ته دل از خدا خواستن؛ و خواستن، یعنی حرکت کردن برای حصول فرج شخصی، همراه با دعای [= خواستن] فرج شخصی برای دیگران؛ تا مجموع اینها مقدمهای شود برای فرج عمومی؛ ان شاء الله تعالی.
[۱] . *پینوشت
با این توضیح شاید بتوان فهمید که چرا در عین حال که از ما خواستهاند که «برای تعجیل در فرج دعا کنیم»، در عین حال در دعایی که خود امام زمان ع برای دوره غیبت به شیعیان آموزش داده از ما خواستهاند چنین تربیت شویم که عجله نکنیم و گوییم چرا با اینکه این همه ظلم هست امام زمان ظهور نمیکند؛ و در عین حال دلمان بخواهد که ظهور ایشان را ببینیم:
حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْمُكَتِّبُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيِّ بْنُ هَمَّامٍ بِهَذَا الدُّعَاءِ وَ ذَكَرَ أَنَّ الشَّيْخَ الْعَمْرِيَّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ أَمْلَاهُ عَلَيْهِ وَ أَمَرَهُ أَنْ يَدْعُوَ بِهِ وَ هُوَ الدُّعَاءُ فِي غَيْبَةِ الْقَائِمِ ع:
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَك …
فَصَبِّرْنِي عَلَى ذَلِكَ حَتَّى لَا أُحِبَّ تَعْجِيلَ مَا أَخَّرْتَ وَ لَا تَأْخِيرَ مَا عَجَّلْتَ وَ لَا أَكْشِفَ عَمَّا سَتَرْتَهُ وَ لَا أَبْحَثَ عَمَّا كَتَمْتَهُ وَ لَا أُنَازِعَكَ فِي تَدْبِيرِكَ وَ لَا أَقُولَ لِمَ وَ كَيْفَ وَ مَا بَالُ وَلِيِّ الْأَمْرِ لَا يَظْهَرُ وَ قَدِ امْتَلَأَتِ الْأَرْضُ مِنَ الْجَوْرِ وَ أُفَوِّضُ أُمُورِي كُلَّهَا إِلَيْكَ.
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تُرِيَنِي وَلِيَّ أَمْرِكَ ظَاهِراً نَافِذاً لِأَمْرِكَ مَعَ عِلْمِي بِأَنَّ لَكَ السُّلْطَانَ وَ الْقُدْرَةَ وَ الْبُرْهَانَ وَ الْحُجَّةَ وَ الْمَشِيئَةَ وَ الْإِرَادَةَ وَ الْحَوْلَ وَ الْقُوَّةَ فَافْعَلْ ذَلِكَ بِي وَ بِجَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ حَتَّى نَنْظُرَ إِلَى وَلِيِّكَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ ظَاهِرَ الْمَقَالَةِ وَاضِحَ الدَّلَالَةِ هَادِياً مِنَ الضَّلَالَةِ شَافِياً مِنَ الْجَهَالَةِ
أَبْرِزْ يَا رَبِّ مَشَاهِدَهُ وَ ثَبِّتْ قَوَاعِدَه وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ تَقَرُّ عَيْنُهُ بِرُؤْيَتِهِ وَ أَقِمْنَا بِخِدْمَتِهِ وَ تَوَفَّنَا عَلَى مِلَّتِهِ وَ احْشُرْنَا فِي زُمْرَتِه …
ترجمه:
پس مرا بر این مطلب صبور گردان تا اینکه دوست نداشته باشم تعجیل در آنچه را به تاخیر انداختهای و تاخیر در آنچه بدان عجله کردهای و نخواهم پرده برداشتن از آنچه پوشاندهای و نه جستجو کردن از آنچه مخفی نمودهای و با تو در تدبیرت نزاع نکنم و نگویم که چرا و چگونه است و چه شده که ولیامر تو ظاهر نمیشود در حالی که زمین از ستم پر شده است و امورم همگی را به تو واگذار کنم.
خدایا! همانا از تو میخواهم که ولی امرت را به من نشان دهی آشکار در حالی که امر تو را پیاده میکند با علم من به اینکه سلطنت و قدرت و برهان و حجت و مشیت و اراده و حول و قوه از آن توست؛ پس این را در حق من و همه مومنان انجام بده تا اینکه به ولی تو – که صلوات خداوند بر او باد – بنگریم در حالی که سخنش آشکار و دلالتش واضح است و از گمراهی هدایت میکند و از جهالت شفا میدهد؛
پروردگارا! مشاهد او را آشکار گردان و پایههای وی را تثبیت فرما و ما را از کسانی قرار دهد که چشمشان به رویت او روشن میشود و ما را در خدمت وی پابرجا بدار و بر آیین او بمیران و در زمره او محشور فرما…
(كمال الدين و تمام النعمة، ج۲، ص۵۱۲؛ مفاتیح الجنان، ملحقات، بند هفتم: دعایی که در زمان غیبت باید خواند.)
بازدیدها: ۸